ضرورت توجه جدی به ديپلماسی فرهنگی

تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۳۹۰

ديپلماسي فرهنگي در واقع تامين منافع ملي با استفاده از ابزارهاي فرهنگي است. پيشبرد منافع ملي با به كارگيري ابزارهاي فرهنگي ممكن است نتواند جايگزين ساير ابزارها شود، اما مي تواند مكمل آنها باشد.

گرداب- به باور ما و بدون شك به باور همه گلوله قلب را مي شكافد ولي آن را تسخير نمي كند.

صحنه امروز خاورميانه و تقابل ايدئولوژي با اسلحه بيش از هر چيز تداعي گر مفهوم قدرت نرم است. فراروي همه ما و در مقابل ديدگان ميلياردها انسان ايدئولوژي بر اسلحه غلبه مي كند و صحنه هاي زيبايي از تجلي روح معنويت در اعماق خاوران پديدار مي شود.
   
خاورميانه بزرگ اسلامي
آنچه كه امروزه در روابط بين كشورهاي نظام بين الملل اهميت زيادي دارد و از جمله عناصر و مولفه هاي اصلي قدرت يك كشور محسوب مي گردد ظرفيت قدرت نرم آن كشور در محيط بين المللي است. محيط امروز بين المللي كه دوران گذار خود را طي كرده و به تعبير جوزف ناي عرصه انتقال تدريجي قدرت از شرق به غرب محسوب می‌شود بيش از هر چيز پذيراي مولفه ها و كاربست هاي ديپلماسي عمومي و فرهنگي است.

استفاده از نيروي نظامي براي كسب استيلاو نفوذ در ميان ملت هاي ديگر كارايي خود را از دست داده و هيچ ملتي ديگر زير بار ظلم و اشغال نظامي نمي رود. از همين روست كه سرمايه گذاري هاي كشورها در زمينه ديپلماسي عمومي و فرهنگي بسيار افزايش يافته و اقبال به اين نوع از ابزارهاي استيلاو نفوذ نرم اهميت فراوان يافته است.

در اين ميان توجه به ديپلماسي فرهنگي و نقشي كه در جهت تامين اهداف و منافع يك كشور ايفا مي كند بسيار ضروري مي نمايد. جمهوري اسلامي ايران به عنوان كشوري كه ظرفيت هاي عظيم تمدني و فرهنگي داشته و با اتكا به همين مولفه ها مي تواند ديپلماسي فرهنگي فعالي را ايفا كند باید به اين عرصه توجه بسيار بيشتري داشته باشد.

طبيعتاً ديپلماسي فعال و پوياي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در منطقه خاورميانه در جهت نيل به همگرايي مطلوب منطقه اي و همچنين تامين اهداف فرهنگي خود مستلزم تقويت و توجه بيش از پيش به مقوله ها و عناصر مختلف فرهنگي، تمدني، تاريخي، هويتي، ديني و زباني مشترك مردم اين منطقه است.

موفقيت ديپلماسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران از آنجا حائز اهميت فراوان است كه زير بناي فرهنگي موفق سياست خارجي يك كشور پتانسيل عظيمي براي تامين اهداف و خواسته هاي سياسي، اقتصادي و نظامي آن كشور فراهم مي سازد.

رهبر معظم انقلاب در توصيف اهميت ديپلماسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و لزوم توجه جدي به اين مقوله مي فرمايند: «سفيران فرهنگي جمهوري اسلامي ايران خط مقدم جبهه فرهنگي در عرصه بين المللي هستند. ارائه تصوير درست و واقعي از نظام جمهوري اسلامي و واقعيتها و پيشرفتهاي ايران امروز، در كنار ترويج زبان و ادبيات فارسي از جمله وظايف سنگين سفيران فرهنگي نظام اسلامي است.»

استفاده از اين ابزار (فرهنگي) بي گمان مهم ترين فرصت جمهوري اسلامي ايران براي تقويت و افزايش روند همگرايي منطقه اي و در نتيجه تامين اهداف خود به شمار مي رود و در راستاي استفاده بهينه از اين فرصت باید نهاد متولي اين امر يعني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي تقويت شده و در جهت افزايش كارآيي آن گام برداشت.
   
   
مزاياي ديپلماسي فرهنگي
ديپلماسي فرهنگي به چه معنا است؟ استفاده از ديپلماسي فرهنگي چه مزايايي دارد؟
ديپلماسي فرهنگي در واقع تامين منافع ملي با استفاده از ابزارهاي فرهنگي است. پيشبرد منافع ملي با به كارگيري ابزارهاي فرهنگي ممكن است نتواند جايگزين ساير ابزارها همانند ابزارهاي سياسي، اقتصادي، نظامي و... شود، اما مي تواند مكمل آنها باشد. امروزه حتي قوي ترين كشورها نيز ترجيح مي دهند تا آنجا كه ممكن است از شيوه هاي فرهنگي براي تامين منافع خود استفاده کنند.

ديپلماسي فرهنگي به عنوان "تبادل افكار، اطلاعات، هنر و ديگر جنبه هاي فرهنگ ميان ملت ها و مردمانشان براي ترويج درك متقابل" توصيف شده است.

ديپلماسي فرهنگي امروزه به عنوان يك اصل اساسي و تاثيرگذار در عرصه روابط بين الملل مورد پذيرش قرار گرفته و سياستمداران جهان، راه برون رفت از مشكلات بشري را حاكميت فرهنگ  در مناسبات بين المللي مي دانند. از همين رو است كه همزمان با تلاش هاي گسترده سياسي، حركت هاي فزاينده اي براي تحقق حاكميت و همكاري هاي فرهنگي در گوشه و كنار جهان صورت مي گيرد.

ديپلماسي فرهنگي در اصل، بسيج آنچه كه جوزف ناي "قدرت نرم" مي نامد، است. در كلام ناي، قدرت نرم بر توانايي شكل دهي به اولويت هاي ديگران متكي است. ناي تصريح مي كند: «قدرت نرم يك كشور در درجه اول بر سه منبع استوار است: فرهنگ آن كشور... ارزش هاي سياسي اش... و سياست هاي خارجي اش...»

‌ديپلماسي فرهنگي از آن جهت كه به يك كشور امكان مي دهد كه فرهنگ، جامعه و مردمش را به ديگران معرفي کند و همچنين از طريق فزوني بخشيدن به ارتباطات خصوصي بين مردم كشورهاي گوناگون، كشورها را قادر مي سازد كه ايده آل هاي سياسي و سياست هايشان را در انظار افكار عمومي بسيار جذاب سازند. وقتي فرهنگ كشوري شامل ارزش هاي جهانشمول شود، كسب نتايج دلخواه براي آن كشور افزايش مي يابد.

براي خود در ميان ديگر كشورهاي جهان به دست آورند. گيفورد مالون، معاون سابق آژانس اطلاعاتي ايالات متحده آمريكا (usia )و نويسنده مشهور مسائل ديپلماسي و سياست خارجي آمريكا اظهار مي دارد:

«اگر به دنبال اين هستيم كه تلاش هايمان در جهت كسب احترام و نفوذ براي جامعه مان و همچنين سياست هايمان موفقيت آميز باشد، باید ابتدا محرك ها، فرهنگ، تاريخ، روانشناسي و مخصوصاً زبان مردمي كه مي خواهيم با آنها ارتباط برقرار كنيم را بفهميم.»

 مزاياي ديپلماسي فرهنگي بسيار زيادند. برنامه هايي كه در قالب ديپلماسي فرهنگي به اجرا درمي آيند، از آنجا كه موجب گسترش ارتباطات ميان مردم كشورهاي مختلف مي شود، زمينه ساز برقراري روابط مستحكم و دوستانه ميان كشورها را فراهم مي سازد. ديپلماسي فرهنگي به ايجاد "بنياد اعتماد" با مردم ديگر كشورها كمك مي كند. بر اساس اين اعتماد، سياستگذاران به ايجاد توافقنامه هاي سياسي، اقتصادي و نظامي مي پردازند.

علاوه بر اين ديپلماسي فرهنگي، دستيابي به افراد صاحب قدرت و نفوذ جوامع ديگر را كه از طريق اقدامات سنتي سفارتخانه ها امكان پذير نبود را تسهيل مي سازد.

براي مثال برنامه هاي ديپلماسي فرهنگي، سرمايه گذاران و بازرگانان يك كشور را نسبت به اقتصاد، جامعه و مردم كشور ديگري آشنا ساخته كه ممكن است موجب سرمايه گذاري عمده اقتصادي آنان در آن كشور شود. علاوه بر اين تصرف بازارهاي مالي و صادراتي منطقه اي و بين المللي، بدون شناخت زبان و فرهنگ ملل مقصد امكان پذير نیست. آشنايي ناكافي با فرهنگ هاي خارجي، تاثيرات منفي زيادي در اين زمينه داشته و همچنين عملكرد تجاري و اقتصادي شركت هاي چند مليتي را كه در كشورها و ميان ملل مختلف دنيا به فعاليت مي پردازند، مختل مي سازد. [براي مثال، شركت هاي آمريكايي سالانه دو بيليون دلار به علت عدم آشنايي كافي كاركنانشان با موقعيت هاي چند فرهنگي از دست مي دهند.]

 همچنين برنامه هاي ديپلماسي فرهنگي، اغلب مخاطبان جوان را هدف قرار مي دهند. افزايش تعامل فرهنگي با جوانان كشورهاي خارجي به دولت ها اين امكان را مي دهد كه تاثير مثبت بر افرادي داشته باشند كه شايد در آينده، مسئوليت هاي مهمي در داخل كشور خود به عهده بگيرند.

مواجه شدن با مقاومت كمتر در جوامع و كشورهاي مقصد از كليدي ترين مزاياي ديپلماسي فرهنگي محسوب مي شود. يكي از مهم ترين علل ناكامي دولتها در رسيدن به اهداف سياست خارجي شان در ساير كشورها مقاومت هايي است كه در كشورهاي مورد نظر در مقابل پياده شدن آنها صورت مي گيرد.

از آنجا كه فرهنگ و ابزارهاي فرهنگي در بسياري از موارد ضمير ناخودآگاه مخاطبان خود را هدف قرار مي دهد و با لطافت و ظرافت غيرمشهودي بر لايه هاي عميق اذهان ايشان تاثير مي گذارد، لذا در مقايسه با ساير ابزارهاي شايع در ديپلماسي، ديپلماسي فرهنگي با سهولت بيشتري در لايه هاي زيرين جامعه رسوخ مي كند و برجاي مي ماند.

عاري بودن ديپلماسي فرهنگي از لحني خصمانه و آمرانه در كنار جذابيت بيشتر و نامحسوس بودن اعمال آن و در نتيجه، هدف قراردادن ذهن و روح مخاطبان خود از ديگر مزاياي آن است.

ديپلماسي آن گاه كه با هدف تسخير اذهان و قلوب مردمان ساير جوامع طراحي و اعمال مي شود، نبايد با يك تلقي خصمانه، منفي و سلطه طلبانه در ذهن مخاطبان همراه باشد. مخاطب قرار دادن جوامع و كشورهاي ديگر، چه در سطح دولت ها و چه در سطح ملتها، آن گاه كه با ابزار قهرآميز و لحني آمرانه صورت گيرد، هرچند كه ضمانت هاي اجراي خود را نيز در كنار داشته باشد، با مقاومت در هر دو سطح روبه رو مي‌شود و سرانجام، منجر به صرف هزينه بيشتر و مقبوليت و كارايي كمتر مي شود.توجه به ديپلماسي فرهنگي از آنجا اهميت پيدا مي كند كه دولت هاي مختلف سرمايه گذاري هاي عظيمي را در اين جهت انجام داده و براي پيشبرد اهداف ملي خود به اين نوع از ديپلماسي توسل مي جويند.

ايالات متحده آمريكا از ساليان دور براي ترويج فرهنگ ليبرال دموكراسي و تسخير اذهان عمومي دنيا از اين شيوه براي جذب ملت ها و به خصوص قشرهاي نخبه و جوان كشورهاي ديگر استفاده كرده و در ساليان اخير اين سرمايه گذاري را به شدت افزايش داده است.

نگاهي گذرا به استراتژي ديپلماسي فرهنگي آمريكا كه عمدتا براي تسخير اذهان عمومي مردمان مسلمان خاورميانه به كار مي رود ضرورت توجه بيش از پيش كشورمان به اين شكل از ديپلماسي را بسيار ضروري مي سازد.
 
ديپلماسي فرهنگي آمريكا
اگر از منظر تاريخي به ديپلماسي فرهنگي آمريكا در خاورميانه توجه كنيم، متوجه مي شويم كه هدف اين ديپلماسي تحت تاثير قراردادن اين افكار عمومي مردم اين منطقه است.

 كميته مشورتي ديپلماسي فرهنگي وزارت خارجه ايالات متحده آمريكا در گزارش سپتامبر 2005 خود مزاياي ديپلماسي فرهنگي را براي آمريكا چنين برمي شمارد:

«ديپلماسي فرهنگي به پي ريزي "شالوده اعتماد" با ديگر ملت ها كمك مي‌کند كه براساس آن سياست گذاران مي توانند به توافقنامه هاي سياسي، اقتصادي و نظامي دست پيدا كنند.

از آنجا كه در قالب ديپلماسي فرهنگي فرض بر اين است كه آمريكا و ملت هاي ديگر داراي منافع مشترك هستند، آنها ترغيب مي شوند كه در برخي از مسائل سياسي خاص و همچنين درخواست هاي همكاري كه از سوي آمريكا مطرح مي شود، با ما همكاري مثبتي داشته باشند.

- ديپلماسي فرهنگي ارزش هاي ما را به ديگران ارائه داده و اين ديدگاه رايج را كه آمريكاييان مردمي سطحي نگر، خشونت طلب و بي خدا هستند، به چالش مي كشد.
- ديپلماسي فرهنگي اثبات مي‌کند كه ما داراي ارزش هايي همچون خانواده و مذهب بوده و علاقه مند به آموزش مشترك با ديگر ملت ها هستیم.

- ديپلماسي فرهنگي موجب برقراري ارتباطاتي با ديگر ملت ها مي شود كه تحت تاثير تغيير رژيم ها قرار نگرفته و پابرجا مي ماند.
- ديپلماسي فرهنگي امكان دستيابي به افراد متنفذ جوامع ديگر را فراهم مي سازد كه از طريق اقدامات سنتي سفارتخانه اي قابل دسترسي نبودند.

- ديپلماسي فرهنگي برنامه هاي مثبت همكاري را به رغم تفاوت هاي سياسي موجود، موجب مي شود.
- ديپلماسي فرهنگي، زمينه ارتباط رودررو و مستقيم مردمان كشورهاي مختلف را فراهم مي آورد.

- ديپلماسي فرهنگي به عنوان يك رسانه قابل قبول و منعطف جهاني در جهت ايجاد رابطه حسنه با كشورهايي كه با ما روابط ديپلماتيك مناسبي ندارند، عمل مي کند.
- ديپلماسي فرهنگي به طرز منحصر به فردي قادر است كه به جوانان، مردم عادي و طيف وسيعي از مخاطبان دسترسي پيدا كند، بدون اين كه عامل زبان، مانعي دراين راه باشد.

- ديپلماسي فرهنگي رشد جامعه مدني را تسريع مي کند.
‌- ديپلماسي فرهنگي، آمريكاييان را از ارزش ها و همچنين حساسيت هاي جوامع ديگر آگاه ساخته و به ما كمك مي کند كه از ارتكاب اشتباهات جلوگيري كنيم.
 ‌‌- ديپلماسي فرهنگي مي تواند خمير مايه مباحث فرهنگي داخلي و خارجي در باب تساهل و مدارا باشد.»

فعاليت هاي ديپلماسي فرهنگي آمريكا از دوران جنگ سرد آغاز شده است و نمود بارز آن را مي توان در برنامه بورسيه فولبرايت مشاهده کرد. در طول بيش از 50 سال اجراي برنامه فولبرايت بيش از 300 هزار نفر از نخبگان جوان، دانشجويان با استعداد، روزنامه نگاران، مخترعين، كاشفين و هيئت حاكمه كشورهاي ديگر و به خصوص كشورهاي مسلمان در اين پروژه ها شركت كرده و عملادر فرآيند جامعه پذيري ارزش هاي آمريكايي وارد شدند.

برنامه هاي آموزشي و همچنين برنامه هاي تبادل فرهنگي كه ميان آمريكا و ساير كشورها جريان دارد، در جذب سيل عظيمي از نخبگان و هيئت حاكمه كشورهاي گوناگون، براي شركت در اين برنامه ها و برنامه هاي آشنايي با شيوه و سبك زندگي آمريكاييان موفق عمل كرده است. [كالين پاول در سال 2003 اظهار داشت كه 39 تن از رئيس جمهوران كنوني دنيا در برنامه آموزشي بازديدكنندگان بين المللي از آمريكا شركت كرده اند.

 ‌در همين زمينه اداره امور فرهنگي و آموزشي وزارت خارجه آمريكا اعلام نمود كه بيش از 200 تن از روساي دولت كنوني و سابق و همچنين حدود 1500 تن از وزيران كابينه هاي كشورهاي مختلف دنيا دراين برنامه ها شركت جسته اند.]

دانشگاه هاي آمريكايي كه به طور مستقيم در كشورهاي منطقه تاسيس شده و يا شعبي از دانشگاه هاي مبدا به شمار مي روند، همانند دانشگاه آمريكايي لبنان، دانشگاه آمريكايي قاهره، دانشگاه هاي آمريكايي حوزه كشورهاي خليج فارس مانند قطر، امارات، بحرين و كويت، نقش مهمي را در امر آموزش و ارائه الگوي سبك زندگي، فرهنگ و جامعه آمريكا در منطقه ايفا مي کنند؛ از آنجا كه اقبال به اين دانشگاه ها در سطح منطقه زياد است.

 براي مثال دانشگاه هاي آمريكايي لبنان و مصر درسال 2003 حدود 6000 هزار دانشجو داشته اند، از ابزارهاي مهم ديپلماسي فرهنگي آمريكا در منطقه به شمار مي روند. فرآيند انتقال ارزش ها و فرهنگ آمريكايي از طريق نخبگان حكومتي كشورهاي مسلمان از اولويت هاي بسيار مهم ايالات متحده به شمار مي رود. بسياري از رهبران و مقامات كشورهاي جهان اسلام در دانشگاه هاي آمريكايي تحصيل كرده اند. براي مثال، [80 درصد اعضاي كابينه عربستان سعودي، مدرك دكتري و يا كارشناسي ارشد آمريكايي دارند.]

با توجه به اين سرمايه گذاري هاي عظيم و همچنين فعاليت ها و اقداماتي كه ايالات متحده در راستاي انتقال ارزش ها و فرهنگ ليبرال دموكراسي به كشورهاي مسلمان منطقه انجام مي دهد ضرورت توجه بيش از پيش به ديپلماسي فرهنگي و ابزارها و مولفه هاي گوناگون آن در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بسيار حياتي است. در اين راستا پيشنهادهايي چند ارائه مي شود:

- بودجه مربوط به فعاليت هاي ديپلماسي فرهنگي افزايش يافته و فعاليت ها گسترش يابند.
- كادر حرفه اي كه سفيران فرهنگي كشورمان محسوب مي شوند به خوبي آموزش يافته و متناسب با موقعيت هاي مختلف آموزش هاي خاصي در قبال آنان صورت گيرد.

- به امر يادگيري زبان فارسي توجه بيشتري كرده و سرمايه گذاري و بودجه بيشتري به اين امر اختصاص يابد.
- مبادلات دانشگاهي و آكادميك با كشورهاي اسلامي افزايش يافته و انعقاد قراردادهاي همكاري در اولويت قرار گيرد.
امير رفيعي
 
منبع:  كيهان