جامعهپذیری «فرآیندی است که بر اساس آن، فرد به اکتساب قوانین، رفتار و نظام باورها و بازخوردهای جامعه یا گروه مشخصی دست مییابد تا بتواند در درون آن جامعه زندگی کند»
1. فرهنگ ابزاری برای کنترل و داوری است
2. ما فرهنگ را یاد میگیریم؛
با این وجود هیچکدام از ما بسیاری از وجوه فرهنگ را در کلاسهای درس و مدرسه نیاموختهایم ولی درعینحال از آن پیروی میکنیم. علت این امر چیست؟ علت در این کلمه خلاصه میشود: جامعه پذیری.
در واقع، جامعهپذیری «فرآیندی است که بر اساس آن، فرد به اکتساب قوانین، رفتار و نظام باورها و بازخوردهای جامعه یا گروه مشخصی دست مییابد تا بتواند در درون آن جامعه زندگی کند». در جامعه پذیری، جامعه به القای ارزشها و هنجارهای خویش به افراد نائل میآید. از طریق اجتماعیشدن، فرد شیوههای زندگی جامعه خود را فرا میگیرد، شخصیتی کسب میکند و آمادگی رفتار بهعنوان عضوی از یک جامعه را پیدا میکند. او یاد میگیرد خودش را با سیستم جدید انطباق داده و رفتاری مطابق با انتظارهای جامعه انجام دهد.(کاوه, 1392)
یادگیری اجتماعی چه فایدهای دارد؟
همانگونه که اشاره شد ما وجوه مختلف فرهنگ را آموزش میبینیم، یاد میگیریم و سپس به آن عمل میکنیم. یکی از مهمترین نهادهای ریشهداری که از دیرباز به حیات خود در جامعه، چه جامعه ساده چه جامعه پیچیده، ادامه داده است، نهاد آموزش است. بسیاری از سطوح فرهنگ را طی فرایند رسمی و از طریق آموزش مدرسهای یا آموزش رسانهای فرا میگیریم اما بسیاری دیگر را نیز از طریق کانالهای غیررسمی میآموزیم.
يكی از مهمترين كارهايی که خانواده و مدرسه در آغاز سنین کودکی و نوجوانی كودكان انجام میدهد، تلاش در جهت آموزش كودكان برای فراگیری نیازهای ضروری زندگی و سازگاری با چارچوب های اجتماعی است. این فرایند، فایدههایی دارد. برای نمونه:
1. بهعنوان عنصری هویتبخش فرد را به خود و جامعه میشناساند؛
2. به فرد کمک میکند تا نیازهای اساسی خود را در بستر اجتماعی برطرف سازد؛
3.
فرد
را در برابر قضاوتهای ارزشی و هنجاری جامعه مصون نگه میدارد.
مراحل یادگیری اجتماعی
آلبرت بندورا، سه مرحله را برای یادگیری اجتماعی ذکر میکند:
1. مشاهده: اول رفتارهای فرهنگی و اجتماعی را مشاهده میکنیم؛
2. تشویق درونی: ذهنیت نقشی اساسی در یادگیری دارد. فرد باید رفتاری را در درون خود رضایتبخش بیابد تا آن را انجام دهد؛
3. فرایند مدلسازی: یادگیری، زمانی به رفتار بدل میشود که مدلسازی شود. مدلسازی شامل مواردی از جمله توجه، بهخاطرسپردن، بازسازی و انگیزه میشود.
رسانهها برهمزننده قاعده بازی
رسانهها به سبب ماهیت کارکردگرایی که دارند، نقشهای متفاوتی را میتوانند ایفا کنند. رسانهها میتوانند بهعنوان ابزار آموزشی در اشاعه و آموزش عناصر مختلف فرهنگی حضور داشته باشند. اما رسانه حداقل این کار را کرده است که فرهنگها را در نوردیده و آنها را با هم مواجه ساخته است. این را ترکیب کنید با شرایط خاصی که خردهفرهنگها در دوره جدید به خود گرفتهاند. در دوره جدید در کنار مفهوم فرهنگ، مفهوم خردهفرهنگ نیز در حال رشد و گسترش است. امروزه ما صرفا با یک فرهنگ واحد مواجه نیستیم بلکه فرهنگهای متنوعی را در کنار خود میبینیم که هم نمادهای فرهنگی دارند و هم رفتار منحصربهفرد خود را دنبال میکنند. تا قبل از ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی، خردهفرهنگها بستری برای ارائه و نمایش خود نداشتند اما از زمان پیدایش فضای مجازی کنترلهای رسمی رنگ باخت و همه افراد جامعه و حتی خردهفرهنگها فرصتی برای اظهار نظر و نمایش خود به دست آوردند. با توجه به کارکرد آموزشی رسانهها، بازتاب و نمایش رفتار خردهفرهنگها میتواند برای دیگر افراد جامعه جنبه آموزشی داشته باشد و حد افراطشده آن این میشود که این فضا به فضایی رقابتی بدل خواهند شد. در ادامه میبینیم چگونه رقابت شکل میگیرد.
بچه پولدارهای تهران: آموزش مدلی از زندگی
شبکه اجتماعی اینستاگرام، فضای مناسبی برای راهافتادن کمپینها و چالشها و... است. اگر در شبکههای اجتماعی دیگر شما میتوانید صرفا متن را منتشر کنید در این شبکه اجتماعی فعلا نمیتوانید متن صرف را منتشر کنید. «عکس» پایه اصلی پیام در اینستاگرام است. در واقع، اینستاگرام فرهنگ نمایشی و بصری را دنبال میکند و عکسمحور است. هر جریانی هم که راه افتاده عکس یکی از محورهای آن بوده است. اگر چالشهای گوناگون و سلفی را مرور کنید، این گفته را تصدیق خواهید کرد.
یکی از جریانهایی که به راه افتاد و انبوه خلقی نمایشی، در آن به نمایش خردهفرهنگ خود پرداختند، جریان «بچه پولدارهای تهران» بود. این طبقه از جامعه، زندگی اشرافی خود را در طول روز به نمایش در میآوردند و داراییهای خود را به رخ هم میکشند. اگر این صفحات را دنبال کرده باشید، متوجه خواهید که سوژههای لوکس بهترین بهانه برای نشاندادن بچهپولداربودن است.
با مروری بر نظریه یادگیری اجتماعی متوجه خواهیم شد که این الگوی رفتاری، کاملا در راستای این نظریه قابل تحلیل است. براساس فرایندی که در بالا ذکر شد، اولین مرحله یادگیری اجتماعی، «مشاهده» است. یقینا تبدیلشدن این فرهنگ نمایشی به جریان اجتماعی، با مشاهده آغاز میشود. این جریان ابتدا از جایی شروع شده است. آن جا کجاست؟ میتوانیم حدس بزنیم که یا فردی بهصورت خودجوش این کار را آغاز کرده است و با مشاهده دیگران به جریان بدل شده است یا فردی مدلها و سلبریتیهای غربی را مشاهده کرده است. گام دوم، تشویق درونی است. تا پدیدهای برای ما جذاب نباشد ما از آن پیروی نمیکنیم. لابد این سبک از زندگی برای طبقهای آنقدر جذاب هست که با فریاد رضایت و تشویق درونی ثروت خود را به رخ میکشند و گاهی تنه به تنه هم به کلکل و روکمکنی میپردازند! گام آخر فرایند مدلسازی است که کاملا در مرحله اجرایی دیده میشود و در رفتار آنها تبلور دارد. بنابراین شکلگیری این نوع رفتار و تبدیلشدن آن به جریان اجتماعی، ناشی از فرایند یادگیری در سطح خردهفرهنگهاست.
این تفسیر لذتجو از دنیا چه عواقبی دارد؟ بیشک، چنین طبقهای، قشر محدودی از جامعه هستند و اکثر جامعه با سطح زندگی این افراد فاصله دارند. شبکههای اجتماعی نیز کنترلپذیری کمتری دارند. مسلما فرایند آموزش و یادگیری با مشاهده آغاز میشود. جایی مانند اینستاگرام نیز محلی مشاهده است؛ جایی که در آن همه میتوانند همه چیز را ببینند. حال بسیاری از افرادی که توانایی زندگی در این سطح را ندارند میتوانند با مشاهده این رفتار، از الگوی رفتاری آنها آموزش بگیرند و خواستههایی در وجودشان ایجاد شود که با متن واقعی زندگی آنها تفاوت دارد؛ خواسته هایی که میتواند آغاز یک تعارض باشد!