وبلاگ "پلاک"

نماز اول وقت شهید زین الدین

تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۰

بعد از شهادتش یکی از بچه ها خوابش را دیده بود؛ توی مکه داشت زیارت می کرد...

گرداب- جاده های کردستان آن قدر نا امن بود که وقتی می خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید گاز ماشین را می گرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمی کردی.

اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان، باید می ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند؛ اصلاً راه نداشت.



بعد از شهادتش یکی از بچه ها خوابش را دیده بود؛ توی مکه داشت زیارت می کرد. یک عده هم همراهش بودند. گفته بود: «تو این جا چی کار می‌کنی؟»

جواب داده بود: «به خاطر نمازهای اول وقتم این جا هم فرمانده‌ام.»
 
پلاک