Gerdab.IR | گرداب

موسی حقانی

کودتای 28 مرداد یک پروژه مشترک آمریکایی - انگلیسی بود

تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۹۰

شبکه قدیمی جاسوسی انگلیس در ایران کاملا در روند ماجرا شرکت داشت و توانست از ظرفیت‌های آمریکایی‌ها در ماجرای کودتای 28 مرداد بهره‌برداری کند.

گرداب- "موسی حقانی"، مدیر پژوهش مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و پژوهشگر مسائل تاریخی و کارشناس سیاسی در گفتگویی تفصیلی با خبرگزاری فارس به تشریح و تبیین ‌کودتای 28 مرداد پرداخت و با مقایسه اجمالی در کودتای 28 مرداد و فتنه 88 ترفندها و توطئه‌های دشمن ‌را تبیین کرد.

در ابتدا درباره کلیات کودتای 28 مرداد و ماجراهایی که در آن زمان به وقوع پیوست، توضیحاتی بفرمائید.
کودتای 28 مرداد در واقع یک اقدام براندازانه بود که از سوی انگلیس و آمریکا و همکاری عواملشان در ایران قطعا برای نابودی ملی شدن صنعت نفت طراحی شد. من بر این تأکید دارم که هدف این کودتا نابودی نهضت نفت بود و هدفی خیلی فراتر از سرنگونی یک دولت بود.

هرچند دولت دکتر مصدق به عنوان مجری صنعت ملی شدن نفت سمبل این مبارزه بود اما همه این مبارزه نبود. انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها با توجه به اینکه نهضت لطمات زیادی به منافع نامشروع آنها وارد می‌کرد، با وجود غارت چندین ساله به خصوص توسط انگلیسی‌ها، به دنبال جلوگیری و از بین بردن نهضت بودند. علاوه بر این نهضت می‌توانست در کشورهای منطقه تأثیر بگذارد و آنها نیز اقدام به حرکتی شبیه ملت ایران کنند. انگلیس با همکاری آمریکا سعی کردند جلوی این را بگیرند.

امروز این بیداری اسلامی که در منطقه شاهد آن هستیم، همان چیزی است که آن روز نیز استکبار و استعمار از آن هراسان بود، بنابراین تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا مانع حرکت مردم شده و یا آن‌را به تأخیر بیاندازند.

این حوادث بیداری اسلامی با توجه به تحولاتی که انقلاب اسلامی ایجاد کرد، باید 30 سال قبل رخ می‌داد، اما آمریکا و انگلیس با ترفندهای مختلف تا امروز از به وقوع پیوستن آن ممانعت به عمل آورده بودند، البته این اتفاق و بیداری می‌توانست در ماجرای ملی شدن صنعت نفت هم اتفاق بیافتد، اما به دلایل مختلف جریان استعمار و استکبار توانست این حرکت بیداری را در سال 32 به شکست بکشاند.

نکته‌ای که باید در تحلیل ماجرای کودتای 28 مرداد به آن توجه کرد، این است که نباید خود را به وقایع چند روزه اطراف کودتا محصور کرد، زیرا این نهضت و حضور گسترده مردم و حمایت همه جانبه روحانیت از آن، چیزی نبود که بشود با یک کودتای نیم‌بند یعنی آن مسائلی که در 28 مرداد رخ داد، از بین برد، البته دشمن در این کودتا از همه ظرفیت‌های خود استفاده کرد ولی اگر واقعا برخی اتفاقات در کشور رخ نداده بود که نهضت را منفعل کند، به هیچ وجه کودتا در 28 مرداد به نتیجه نمی‌رسید؛ همانطور که در 25 مرداد به نتیجه نرسید و شکست خورد.

چرا وضعیت نهضت در جامعه آن روز به اینجا رسید که نتوانستند یا نخواستند در 28 مرداد مقاومت کنند؟
ما باید کمی عقب‌تر از حوادث کودتا را تحلیل کنیم تا خوب بتوانیم مسائل را حلاجی کنیم، انگلیس و آمریکا برای انجام موفقیت‌آمیز کودتا یک برنامه مفصل جنگ روانی و جنگ نرم را علیه ملت ایران و نهضت ملی شدن صنعت نفت راه‌اندازی کرده بودند که توانستند در روز 28 مرداد با عده‌ای کم از نظامیان و عده‌ای اراذل و اوباش بدون اینکه مردم از خود مقاومتی نشان دهند، طرح خود را پیاده کنند.

چه می‌شود که آن فضای پرشور نهضت ملی شدن صنعت نفت و ضد‌استعماری آن، اینگونه می‌شود که کسی در 28 مرداد مقاومت نمی‌کند؟
این از جمله مسائل و نکات مهمی است که باید تحلیل وقایع در کودتای 28 مرداد به آن توجه جدی کرد.
شکست در برابر این کودتا عوامل متعددی دارد، شاید بتوان مهمترین دلیل آن را بروز شکاف میان اداره‌کنندگان و رهبران ملی شدن صنعت نفت‌ عنوان کرد. این رهبران هماهنگی و وحدت خود را از دست دادند.

به عنوان مثال آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق در ابتدا روی کلیت ماجرا نگاه مشترک داشتند، اما در ورود به جزئیات دچار اختلاف شدند. ‌آیت‌الله کاشانی اصرار دارد که مصدق به عنوان نخست‌وزیر ملی شدن صنعت نفت را پیگیری و اجرا کند و در این راه آیت‌الله کاشانی با فراست با دربار و انگلیسی‌ها بجنگد و درگیر شود که سابقه این کار در انقلاب 1920 عراق و اتفاقات بعد از آن با زندان‌ها و تبعیدی‌های متعدد دارد و نشان می‌دهد که برای رسیدن به اهدف مصمم است. هرچند آیت‌‌الله کاشانی در آن مقطع قصد براندازی رژیم پهلوی را نداشت ولی اگر درگیری دربار با مردم حاد می‌شد، قطعاً وی تا پای سرنگونی این رژیم می‌ایستاد که نمونه آن را در واقعه 30 تیر سال 32 دیدیم که دربار را تهدید کرد که مردم را در صورت بازنگرداندن مصدق، ‌به سمت دربار روانه می‌کند.
 
برخی اطرافیان مصدق جاسوس انگلیس بودند
 
‌اما این رویکرد را در مصدق و اکثر ‌اعضای و جبهه ملی نمی‌بینیم. ‌وی قائل به این بود که در چارچوب یک مبارزه پارلمانتاریستی با حمایت قدرت‌های خارجی (آمریکا) ‌اهداف خود را پیش برد؛ لذا زمانی که آمریکایی‌ها حمایت خود را از مصدق برمی‌دارند، ماجرا آنگونه می‌شود.
 
علاوه بر آن مصدق در واقع نوعی نگاه سکولار به سیاست داشته و خیلی معتقد به دخالت دین در سیاست نبود، اطرافیان او نیز همینگونه فکر می‌کردند و حتی برخی اطرافیان او وابسته و جاسوس برای انگلستان بودند که اسناد آن کشف شد. غیر از این‌ها نباید از نقش شبکه و سازمان‌های جاسوسی و برخی احزاب غفلت کرد. مثلا عملکرد حزب جبهه ملی و حزب ایران در این وقایع مشخص است و مثلا سردمدار درگیری‌های اطراف خانه آیت‌الله کاشانی اعضای حزب ایران مثل داریوش فروهر و ... بودند‌ که در پروژه سازمان‌های جاسوسی بازی می‌کنند.

کودتای 28 مرداد یک پروژه مشترک آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی بود

کودتای 28 مرداد ‌یک پروژه آمریکایی و انگلیسی است؟
این یک پروژه مشترک آمریکا، انگلیس و شبکه صهیونیستی بود که در ایران پیاده کردند. شبکه قدیمی جاسوسی انگلیس در ایران کاملا در روند ماجرا شرکت داشت و توانست از ظرفیت‌های آمریکایی‌ها در ماجرای کودتای 28 مرداد بهره‌برداری کند.
 
مصدق یک سکولار تمام عیار بود

ادامه دلایل شکست را بیان کنید.
تفاوت دیدگاه‌ها و نگاه‌های رهبران شخصیت بسیار مؤثر بود، لذا اگر کسی هم دخالت نمی‌کرد، مصدق و آیت‌الله کاشانی یک جا به هم به بن‌بست می‌رسیدند. مصدق یک سکولار تمام عیار بود. اما قبل از نخست‌وزیری سعی داشت از ظرفیت آیت‌الله کاشانی برای بسیج مردم برای هدف‌ها استفاده کند.

شخصیت و عملکرد آیت‌الله کاشانی چگونه بود؟
حضور وی باعث شد بدنه حوزه علمیه روحانیت با نهضت همراهی کند و این همکاری بسیار پرشور بود، بخش عمده‌ای از روحانیت نیز به واسطه حضور آیت‌الله کاشانی در صحنه‌ حاضر بودند، هرچند برخی انتظار و توقع بیشتری از آیت‌الله کاشانی داشتند که باید ریشه سلطنت را بکند. در این زمینه دیدگاه‌های مختلفی بود، اما چهره‌های شاخص مانند آیت‌الله بروجردی از نهضت حمایت کرد و هیچگاه مخالف ملی شدن صنعت نفت نبود و در طراحی‌هایی که قصد داشت مرجعیت را مقابل ملی شدن صنعت نفت قرار دهد، مشارکت نکرد؛ لذا حمایت‌ آیت‌الله بروجردی از آیت‌الله کاشانی و نهضت ملی شدن نفت روشن است، اما به دلیل اینکه افراد حاضر در بدنه نهضت افرادی نبودند که بتوان به آنها تکیه کرد و تجربه مشروطه نیز مزید بر علت بوده و بیم آن بود که جریان سکولار اوضاع را به دست بگیرد، آیت‌الله بروجردی مستقیم وارد عرضه شد.

یکی دیگر از عوامل، تلاش گسترده شبکه انگلیسی‌ها برای اختلاف‌افکنی، ناامید کردن مردم و سیاه‌نمایی است که از همه دستگاه‌های مطبوعاتی و شبکه‌ها و مراکز تجمع آن روز به کارگیری کردند. این اوضاع زمانی که اختلاف رهبران نهضت شدیدتر شد، پر رنگ‌تر شد، در نتیجه مردم دچار نوعی سرگیجگی و عدم تمرکز برای تشخیص تصمیم درست شدند. مردم نتوانستند بفهمند باید کدام طرف حرکت کنند و کدام سمت بروند و علی‌رغم شور و صلابتی که نهضت در ابتدا داشت به اهداف خود برسد.

با توجه به نقش انگلیس در تاریخ‌ها و کشورمان، ماهیت رفتار سیاسی این کشور استعمارگر را در قبال مردم ما از کودتای 28 مرداد تا به امروز چگونه ارزیابی می‌کنید؟
دولت انگلستان از ابتدای حضور خود در ایران ما، قصد تضعیف و نابودی ملت ایران و فعالیت‌های خود را آغاز کرد. آنها تصمیم می‌گیرند در درجه اول ایران را ضعیف کنند و در گام بعد این ملت و کشور را نابود کنند. علت آن نیز این بود که یک ایران متمدن و قدرتمند در منطقه برای هر نیروی استعمارگر و متکبر بزرگترین مانع بود. ایران کشوری با پیشینه چند هزار ساله و تمدن بود که طبعاً نمی‌توانست حضور بیگانه را بپذیرد، از آن مهمتر اسلامی بودن ایران و منطقه، که به واسطه تعالیم دینی اسلام و نقش بالای روحانیت و علمای اسلام حفظ وطن و سرزمین را از اولویت‌های خود می‌دانند، موجب می‌شد که انگلیس از این فرهنگ همیشه به شدت بترسد.
 
موقعیت استراتژیک ایران ‌همیشه ‌قدرت‌ها را به طمع می‌انداخت

موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه همیشه طمع قدرت‌ها را برمی‌انگیخت؛ لذا به واسطه اینکه کشورهای دیگر مانند روس‌ها و ... نیز بر ایران طمع داشتند، انگلیسی‌ها می‌ترسیدند که با تسلط قدرت‌های دیگر بر ایران، مستعمر‌ه آنها یعنی هندوستان به خطر بیافتد؛ بنابراین همیشه سعی کردند بر ایران مسلط شده و این ملت را ضعیف نگه دارند. از آن گذشته به دلیل ترس از اتحاد میان ملت‌های مسلمان که در نتیجه آن منافع استعماری انگلیس به خطر می‌افتاد، از همان دوره سعی در نفوذ میان مسلمانان و تضعیف و نابودی مسلمین و نابودی روح اسلام داشتند.

دشمنان این ملت ظرفیت‌های بالا و کم‌نظیر جامعه ایران را می‌شناسند، هرچند در آن زمان با دوره‌ای مواجه شدند که دوره ضعف کشور ما بود، اما داشته‌های فرهنگی، تمدنی، ادبی و مادی، همیشه طمع دشمنان را متوجه کشور ما کرده است. سیاست انگلیس‌ها نسبت به کشورهایی که به آن چشم طمع دارند، این است که در ابتدا آن ملت را تحقیر می‌کنند و نسبت به داشته‌های غنی خود تهی می‌کنند.
 
مثلا در تاریخ نگاری که برخی از نویسندگان انگلیسی از مردم ایران می‌نویسند، هر آنچه ‌شایسته و لایق خودشان است، به جامعه ایران نسبت می‌دهند و سعی می‌کنند ملت ایران را تحقیر و تمسخر کنند. این یک ترفند استعماری است که معتقد است اگر می‌خواهید بر کشوری مسلط شوید، اول باید آنها را تحقیر کنید و بعد از آن دگرگونی و دگردیسی فرهنگی به راحتی رخ خواهد داد‌ که از این پدیده جامعه‌شناسان به عنوان آسیمالاسیون یاد می‌کنند. در این روند ملت تحقیر شده که سعی می‌کنند از ضربات مهاجم خارج شود، خودش را به آغوش کشور مهاجم می‌اندازد و خودش را شبیه آن می‌کند. این قوم خودش را به قوم مهاجم شبیه می‌کند و در نهایت از آن می‌شود و به این وسیله سعی می‌کند از زیر بار تحقیر شدن فرار کند، اما این هجوم به دلیل داشته‌های فرهنگی، دینی‌ و عقبه تمدنی عظیم رخ نداد.

امروز اگر به شخصیت‌های برجسته علمی، فرهنگی، ادبی جهان اسلام نگاه کنیم، بیش از 80 درصد ایرانی‌الاصل هستند؛ لذا من این سخنان را از باب تعصب ‌نژادی نمی‌گویم بلکه واقعیاتی است که در این سرزمین با بیش از 6 هزار سال سابقه تمدنی شاهد رویش نخبگان بی‌شمار بودیم، بنابراین انگلیسی‌ها که یک کشور ماهیتاً متجاوز و استعماری هستند، با دیدن کشوری مانند ایران در راه تضعیف و نابودی ماهیت کشورمان قدم گذاشتند لذا شما می‌بینید بدتر از صفت‌هایی که به مردم ایران نسبت می‌دهند، در میان جامعه خودشان وجود دارد. یک مشت افراد جنایت‌کار و متجاوز با روحیه توحش که برای رسیدن به منافع نامشروع خود دست به هر جنایتی می‌زنند، یکی از بارزترین ویژگی‌های حکام انگلیسی دروغ‌گویی بوده و هست لذا یکی از مشهورترین سیاست‌های انگلیسی‌ها سیاست اختلاف بیانداز و حکومت کن است و لازمه این سیاست جز دروغ‌گویی، شایعه‌پراکنی و اتهام‌زنی چیز دیگری نیست.

برنامه آنها این بود که نباید در ایران یک دولت مقتدر و سالم به وجود آید و هیچگاه نباید میان حکومت و مرجعیت شیعه ارتباطی هماهنگ به وجود آید؛ بنابراین همیشه به دنبال اختلاف‌افکنی در جامعه ایرانی بودند. ‌سفیر دولت انگلستان طی نامه‌ای به دولت مرکز انگلیس به صراحت می‌نویسد: «برای حفظ و ارتقاء برتری ما در منطقه و حفظ منافع‌مان در هندوستان ایران را باید در وحوشت و عقب‌ماندگی نگه داشت.»

مهمترین دلیل ترس انگلیس از ایران ماهیت اسلامی کشورمان است

آنها هیچ‌گاه نمی‌خواهند ملت ایران پیشرفت کند چون اگر ملت ایران بیدار و توانمند می شد، قطعا سلطه بیگانگان را نفی می‌کرد و این اتفاقی است که در برخی کشورهای که تمدن چندانی ندارند، رخ نمی‌دهد.مهمترین دلیل نگرانی استعمار پیر انگلیس از ایران، ماهیت اسلامی کشورمان است که به دلیل هوشیاری و بصیرت مرجعیت شیعه سلطه کفار را بر مسلمین هیچ‌گاه نپذیرفته است، حتی در بدترین و سخت‌ترین شرایط که نمونه‌های فراوان از این دست است که بازرترین آن ماجرای تحریم تنباکوست. در ماجرای مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت نیز نقش مرجعیت شیعه بسیار تأثیرگذار بود. همه این عوامل باعث می‌شود انگلیسی‌ها نگذارند صنعت ملی شدن نفت ایران به نتیجه برسد.

کودتای 28 مرداد و سیاست‌های آمریکا و انگلیس نه تنها یک بار بلکه بارها با شیوه‌ها و اشکال مختلف اما با همان محتوا در حال تکرار و استفاده است؛ بنابراین چه باید کرد که بلاهایی که در گذشته بر سر ملت ایران آوردند را نتوانند مجدداً‌ تکرار کنند؟
امروز می‌بینیم که ملت ایران بر اثر ضرباتی که در گذشته از سوی دشمن متحمل شده هوشیار شده است و با رهبری آگاهانه ومقتدر امام خمینی‌رحمت‌الله‌علیه و بعد از ایشان مقام معظم رهبری توانسته است توطئه‌های بیگانگان و دشمنان قسم خورده را نقش بر آب کند و دشمن علی‌رغم همه تلاش‌ها و توطئه‌ها نتوانسته مقابل امواج توفنده انقلاب بایستد.

امروز به وجود آمدن این بیداری اسلامی بی‌سابقه در منطقه، ناشی از شکست تلاش‌های چند دهه گذشته استکبار برای متوقف کردن بیداری اسلامی در منطقه است.

نکته اساسی این است که ما در ابتدا نباید اسیر جنگ نرم دشمن شویم، چرا‌ که از مهمترین تاکتیک‌های انگلیسی‌ها ایجاد "سرگیجه سیاسی و اجتماعی" در جامعه است، آنها با ایجاد و طراحی انواع آشوب‌ها، توطئه‌ها و بازی‌ها جامعه را دچار سرگیجه می‌کنند تا جامعه را از تصمیم‌گیری درست دور ‌کنند، مثلاً راه‌اندازی تقابل قومی، ایجاد اختلاف‌های قومیت‌ها، اختلافات فرقه‌ای و مذهبی و بازی قدیمی اختلاف شیعه و سنی از این جمله است.

ملت ما نباید دشمن اصلی خود را فراموش کند، دشمن اصلی ما استکبار است؛ ما ایرانی‌ها، ما جهان اسلام، ما کشورهای منطقه خاورمیانه، همه مستضفعان و محرومان جهان باید فراموش نکنیم که دشمنان ما صهیونیزم بین‌الملل و استکبار جهانی است، بنابراینما نباید اسیر توطئه‌های دشمن شویم و در پازل دشمن بازی کنیم.

ما نباید با هم اختلاف پیدا کنیم و در مقابل بهانه‌سازی‌های دشمن برای ایجاد اختلاف در میان امت اسلامی بایستیم. تحمیل 8 سال جنگ به جمهوری اسلامی ایران علاوه بر برکات و نعمات زیادی که برای انقلاب داشت، بسیاری از ظرفیت‌های انقلاب را از بین ببرد و موجب شد ملت‌های مسلمان با هم درگیر شوند، بنابراین نباید کینه‌افزوزی و ایجاد دشمنی میان مسلمانان از سوی دشمن را فراموش کرد؛ بنابراین ضروری است مرز خود با دشمن را شناخت، زیرا اگر نتوانیم این مرزبندی‌ها را شناخته و ایجاد کنیم، اسیر برنامه‌های دشمن می‌شویم.

در برخی توطئه‌هایی که بعد از انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد، برخی جریانات و گروه‌ها نتوانستند نقش دشمن را بشناسند و مرزبندی با آن ایجاد نکردند، لذا در سطوح مختلف تلفات دادیم در حالی که این توان‌ها و نیروها می‌توانست در خدمت پیشبرد اهداف انقلاب باشد که نمونه بارز آن فتنه 88 بود. ترفندهایی که در فتنه 88 از سوی دشمن به کار گرفته شد، چندان جدید نبود، لذا می‌توان گفت سیاست‌های قدیمی دشمن در فتنه‌انگیزی گذشته به نوعی تکرار شد.

شباهت‌های ‌فتنه 88 با کودتای 28 مرداد را تبیین بفرمایید؟
بعد از ناامید شدن دشمن در جنگ سخت علیه ملت ایران، به سمت جنگ نرم روی آوردند، آنها که از سال‌های قبل برنامه‌های بسیاری را طراحی کرده بودند، سعی داشتند با به کارگیری یک برنامه فرسایشی در قالب جنگ نرم، جامعه ایران را دچار سردرگمی و تشتت کنند و به نظر بنده بخشی از پروژه‌ای که در جریان کودتای 28 مرداد صورت گرفت، در فتنه 88 نیز به کار گرفته شد.

البته مشخصا ما بعد از پیروزی انقلاب دچار جنگ نرم بودیم، اما اوج آن که دشمن قصد داشت ثمره و میوه توطئه‌ها و طراحی‌های خود را بچیند، فتنه 88 بود، لذا قبل از این هم در فتنه 78 سعی خود را کردند، ولی راه به جایی نبرند. بسیاری از اتفاقاتی که در فتنه 88 رخ داد، قرار بود در فتنه 78 رخ دهد چرا که بازیگردانان فتنه 88 و 78 یکی هستند، منتها در فتنه 88 به صراحت و آشکارا برنامه‌ها را پیاده کردند.

سازماندهی تحرکات خیابانی، آشوب‌طلبی، کشته‌سازی و بسیاری دیگر از برنامه‌ها نشان از تشابهات فتنه 88 با کودتای 28 مرداد است که با هدف از بین اعتماد مردم بود که با درایت شخص مقام معظم رهبری طراحی‌های چندین ساله دشمن نقش بر آب شد، والا همان کودتای 28 مرداد تکرار می‌شد.

در این فتنه نیز همانند کودتای 28 مرداد نقش انگلیس، سفارت این کشور و رسانه‌های دروغ‌پراکنی این کشور به صراحت و آشکار وارد میدان می‌شود و همه ظرفیت‌های خود را به کار می‌گیرد تا در فتنه موفق شود.

استفاده از مطبوعات و عوامل مطبوعاتی یکی دیگر از تشابهات فتنه 88 با کودتای 28 مرداد است،‌ این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در وقایع کودتای 28 مرداد، انگلیسی‌ها چندین شبکه را در ایران فعال کردند که یکی از آن شبکه‌ها مطبوعات هستند. به عنوان مثال شخصی به نام "جهانگیر تفضلی" با اسامی مختلف در 7-8 روزنامه آن دوره با نام‌های مختلف سرمقاله می‌نوشت. از نشریه‌ای به نشریه دیگر می‌رفت و با قلم و انشای متفاوت و با محتوای واحد علیه مردم، روحانیت، و نهضت مطلب می‌نوشت. این دست از عوامل مطبوعاتی و رسانه‌ای به صورت شبکه‌ای و حساب شده سعی در ناامید کردن مردم، سیاه‌نمایی،‌ اختلاف‌افکنی میان گروه‌ها، حمله به مرجعیت و آیت‌الله کاشانی و پیاده‌سازی خواسته‌های انگلیس و آمریکا عمل می‌کردند.
 
در کودتای 28 مرداد این عوامل رسانه‌ای با حمله به آیت‌الله کاشانی و تخریب چهره ایشان سعی داشتند چهره و منزلت مرجعیت و روحانیت را نزد مردم خراب کنند. بخشی از مقالات از پایگاه سازمان‌های جاسوسی انگلیس و آمریکا به دست متخصصین جنگ روانی و اختلاف‌اندازی نوشته می‌شد و در پاکت‌های دربسته به مطبوعات ارسال و از زبان عوامل داخلی چاپ می‌شد.

در کودتای 28 مرداد بسیاری از نشریات با پشتیبانی کودتاگران به وجود آمد که کاملاً در اختیار آنها بودند.

‌سرمایه‌گذاری، نفوذ و خریدن نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، دانشگاهی از شباهت‌های دیگر فتنه 88 و کودتای 28 مرداد است. می‌بینیم در 28 مرداد برخی از نمایندگان رسما از سفارت انگلیس خط می‌گیرند، بسیاری علاوه بر وابستگی بزرگ دربار به سفارت انگلیس وابسته بودند، البته میان دربار و سفارت انگلیس تفاوت چندانی نبود. بسیاری از احزاب کاملاً در اختیار دشمن و علیه ملت بود. حزبی مانند حزب توده که ظاهرا طرفدار شوروی است اما به نفع انگلیس عمل می‌کند.

شما تحزب‌گرایی را در ایران و در وقایعی مانند کودتای 28 مرداد و فتنه 88 چگونه می‌بینید؟
سابقه تحزب‌گرایی در ایران سابقه خوبی نیست، چون رفتار حزبی به معنای واقعی کلمه‌اش نهادینه نشده است، احزاب در ایران محملی برای تسویه حساب‌ها و اختلافات هستند و لذا اگر تحرکات عوامل خارجی را به آن اضافه کنید، تبدیل به درگیری، نزاع و دشمنی می‌شود که نمونه‌های آن را چه در مشروطه، چه در ‌نهضت ملی شدن صنعت نفت و چه در ‌اوایل انقلاب و بعد از آن دیده‌ایم که اگر ریشه بسیاری از این احزاب را پیگیری کنیم، می‌بینیم که به جاهایی وصل هستند که منافع دشمن آنجاست. اگر بسیاری از اینها را دقیق جریان‌شناسی کنیم، بسیاری از مسائل روشن می‌شود.

باید بدانیم که دشمن کاملا دقیق مسائل کشور ما را رصد می‌کند و از همه نقاط به نفع خود استفاده می‌کند؛ بنابراین لازم است که در حوزه "دشمن‌شناسی" کارهای جدی انجام دهیم و نگذاریم دشمن با همان ترفندهایی که زمانی در مشروطه و کودتای 28 مرداد ‌به ما ضربه زد، مجدد بتواند به ملت و کشور ما مسلط شود.

این یک اصل است که بیگانه هیچگاه منافع ملت ایران را نخواسته و امروز نیز نمی‌خواهد. امثال انگلیس و آمریکا همیشه علیه منافع ملت ایران حرکت کرده‌اند. مبنای سیاست 200 ساله انگلیس نابودی ملت ایران بوده است. این سیاست را آمریکایی‌ها نیز دارند که مهمترین دلیل عدم موفقیت دشمن رهبری مرجعیت تشیع و هوشیاری و اتحاد ملت ایران بوده است.
 
‌ما باید همیشه مرز خود را با دشمن مشخص کنیم. هر کجا دشمن از عملکرد ما اظهار شادمانی و خوشحالی می‌کند، باید راهمان را جدا کنیم، لذا بنده به عنوان کسی که تاریخ 200 ساله ایران را مطالعه می‌کنم، هیچ کجا همراهی قدرت‌های استکباری را با ملت خودمان ندیده‌ام، حتی آنهایی که خیلی با ما درگیر نبوده‌اند، منافع و پیشرفت ما را نمی‌خواهند. یکی دیگر از مسائل مهمی که نباید فراموش کنیم، مسئله پیروی از مرجعیت و روحانیت شیعه و ولایت فقیه است.

هر آنجا که ما پشتیبان ولایت فقیه بودیم، ‌از آسیب‌ها و شکست‌ها در امان بودیم. در طول 200-300 سال اخیر به روشنی مشخص است که صادق‌ترین جریان در مقابل با استکبار و در راستای حفظ منافع ملت ایران روحانیت اصیل و مرجعیت شیعه است، البته ممکن است به برخی رفتارهای روحانیت نقدی درون گفتمانی وارد باشد که کسی منکر نیست لذا ما از جریان معصوم صحبت نمی‌کنیم بلکه قاطبه روحانیت همواره در مسیر درست حرکت کرده است و هر چند افراد معدودی بودند که در این لباس حرکات درستی نداشتد و خلاف حق حرکت کردند.

برای ما روحانیت به عنوان پاسداران دین و مرزهای فرهنگی اصل است لذا اشخاص خیلی مهم نیستند. بر این اساس نباید از پیروی از ولایت فقیه به عنوان راس جریان مرجعیت شیعه غفلت کرد.

موضوع مهم بعد اتحاد و همدلی است. در طول تاریخ هر کجا وحدت حاکم بود، برکات و پیروزی نصیب ملت شد و هر کجا اتحاد خدشه‌دار شد، شکست نصیب ما شد؛ بنابراینبا پیروی از ولایت فقیه، داشتن وحدت و دشمن شناسی می‌توان‌ بسیاری از توطئه‌های دشمن را ناکام گذاشت. ما در بازخوانی وقایع تاریخی باید از شکست‌ها و پیروزی‌ها عبرت بگیریم و انگیزه خود را برای دفاع از کشور از دست ندهیم.

همچنین ما نباید در برابر برنامه‌ها و طراحی‌های دشمن منفعل ‌عمل کنیم، مطمئنا اگر دشمن بر ما مسلط شود، کشور ایرانی به جای نخواهد ماند. دشمن امروز نقشه‌های بسیار شومی در سر دار‌د که تجزیه ایران از آن جمله آنهاست؛ لذا تا به امروز با حضور مردم در صحنه و هدایت رهبری انقلاب ملت ما از گردنه‌های سخت عبور کرده است و توطئه‌های دشمن را خنثی کرده است.

رمز پیروزی در مقابل دشمن چیست؟
رمز پیروزی تبعیت از ولی فقیه و حفظ وحدت است. ما می‌بینیم امروز دشمن به خصوص بعد از فتنه 88 ولایت فقیه و شخص رهبر معظم انقلاب را به شکل همه‌جانبه و گستاخانه مورد تخریب و هجوم قرار داد که دلیل آن نقش بر آب شدن توطئه‌هایشان از سوی رهبر انقلاب است؛ بنابراین مهمترین وظیفه ما تبعیت کامل از معظم‌له است و در این راه باید از اختلاف و گروه‌گرایی ‌پرهیز کنیم که در این صورت پیروزی با ماست.