به گزارش
گرداب، ولی امر مسلمین، حضرت آیت الله خامنه ای صبح امروز (شنبه) در پنجمین اجلاس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین و در جمع سفرا، روسای مجالس کشورهای مسلمان، فرهیختگان و علمای کشورهای مختلف جهان و شخصیت های برجسته کشورهای اسلامی، بیانات مهمی در ارتباط با اوضاع منطقه، شرایط کشور فلسطین و توطئه های غرب و صهیونیسم علیه ملتهای منطقه ایراد کردند.
متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیكم و رحمة الله
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین و علی من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدین.
قال الله الحكیم: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللهِ كَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ.
به میهمانان عزیز و همه حضار گرامی خوشامد می گویم. در میان همه موضوعاتی كه شایسته است نخبگان دینی و سیاسی از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند، مسئله فلسطین دارای برجستگی ویژهای است. فلسطین مسئله اول در میان همه موضوعات مشترك كشورهای اسلامی است. مشخصات منحصر به فردی در این مسئله وجود دارد:
اوّل: اینكه یك كشور مسلمان از ملت آن، غصب و به بیگانگانی كه از كشورهای گوناگون گردآوری شده و جامعهای جعلی و موزائیكی تشكیل دادهاند، سپرده شده است.
دوم: آنكه این حادثه بیسابقه در تاریخ، با كشتار و جنایت و ظلم و اهانت مستمر انجام گرفته است.
سوم: آنكه قبله اوّل مسلمانان و بسیاری از مراكز محترم دینی كه در این كشور قرار دارد، به تخریب و توهین و زوال تهدید شده است.
چهارم: آنكه این دولت و جامعه جعلی در حساسترین نقطه جهان اسلام، از آغاز تاكنون، نقش یك پایگاه نظامی و امنیتی و سیاسی را برای دولتهای استكباری بازی كرده و محور غرب استعماری كه به علل گوناگون، دشمن اتحاد و اعتلا و پیشرفت كشورهای اسلامی است، از آن همواره چون خنجری در پهلوی امت اسلامی استفاده كرده است.
پنجم: آنكه صهیونیزم كه خطر اخلاقی و سیاسی و اقتصادی بزرگی برای جامعه بشری است، این جای پا را وسیلهای و نقطه اتكائی برای گسترش نفوذ و سلطه خود در جهان قرار داده است.
نكات دیگری را هم می توان بر اینها افزود: هزینه مالی و انسانی سنگینی كه كشورهای اسلامی تاكنون پرداختهاند، اشتغال ذهنی دولتها و ملتهای مسلمان، رنج میلیونها آواره فلسطینی كه بسیاری از آنان پس از ٦ دهه هنوز در اردوگاهها زندگی می كنند، انقطاع تاریخ یك كانون مهم تمدنی در جهان اسلام و و و ...
امروزه بر این دلائل، یك نكته كلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن نهضت بیداری اسلامی است كه سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین كنندهای در سرگذشت امت اسلامی گشوده است. این حركت عظیم كه بیگمان می تواند به ایجاد یك مجموعه مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این نقطه حساس جهان منتهی شود و به حول و قوه الهی و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطه پایان بر دوران عقب ماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان بگذارد، بخش مهمی از نیرو و حماسه خود را از قضیه فلسطین گرفته است.
ظلم و زورگوئی روزافزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حكّام مستبد و فاسد و مزدور آمریكا با آن از یك سو، و سر بر آوردن مقاومت جانانه فلسطینی و لبنانی و پیروزیهای معجزه آسای جوانان مؤمن در جنگهای ٣٣ روزه لبنان و ٢٢ روزه غزه از سوی دیگر، از جمله عوامل مهمّی بودند كه اقیانوس به ظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر كشورهای منطقه را به تلاطم درآوردند.
این یك واقعیت است كه رژیم سراپا مسلّح صهیونیست و مدعی شكست ناپذیری، در لبنان در جنگی نابرابر، از مشت گره شده مجاهدان مؤمن و دلاور، شكست سخت و ذلتباری خورد، و پس از آن در برابر مقاومت مظلومانه و پولادین غزه، بار دیگر شمشیر كُند خود را آزمود و ناكام ماند.
اینها باید در تحلیل اوضاع كنونی منطقه مورد ملاحظه جدّی قرار گیرد و درستی هر تصمیمی كه گرفته می شود با آن سنجیده شود.
پس این، قضاوت دقیقی است كه مسئله فلسطین، امروز اهمیت و فوریت مضاعف یافته است و ملت فلسطین حق دارد كه در اوضاع كنونی منطقه، انتظار بیشتری از كشورهای مسلمان داشته باشد.
نگاهی به گذشته و حال بیاندازیم و برای آینده، نقشه راهی ترسیم كنیم. من رئوس مطالبی را در میان می گذارم.
بیش از ٦ دهه از فاجعه غصب فلسطین می گذرد. عوامل اصلی این فاجعه خونین، همه شناخته شدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنها است كه سیاست و سلاح و نیروی نظامی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی آن و سپس دیگر دولتهای مستكبر غربی و شرقی در خدمت این ظلم بزرگ به كار افتاد.
ملت بی پناه فلسطین در زیر چنگال بی رحم اشغالگران، قتل عام و از خانه و كاشانه خود رانده شد. تا امروز هنوز یك صدم فاجعه انسانی و مدنیای كه به دست مدعیان تمدن و اخلاق، در آن روزگار اتفاق افتاد به تصویر كشیده نشده و بهرهای از هنرهای رسانهای و تصویری نیافته است. اربابان عمده هنرهای تصویری و سینما و تلویزیون و مافیاهای فیلمسازی غربی این را نخواسته و اجازه آن را ندادهاند. یك ملت در سكوت، قتل عام و آواره و بیخانمان شد.
مقاومتهائی در آغاز كار پدید آمد كه با شدت و قساوت سركوب شد. از بیرون مرزهای فلسطین و عمدتاً از مصر، مردانی با انگیزه اسلامی تلاشهائی كردند كه از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیری در صحنه بگذارد.
پس از آن نوبت به جنگهای رسمی و كلاسیك میان چند كشور عرب با ارتش صهیونیست رسید. مصر و سوریه و اردن نیروهای نظامی خود را وارد صحنه كردند ولی كمك بیدریغ و انبوه و روز افزون نظامی و تداركاتی و مالی از سوی آمریكا و انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب، ارتشهای عربی را ناكام كرد. آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطین كمك كنند، كه بخشهای مهمی از سرزمینهای خود را هم در این جنگها از دست دادند.
با آشكار شدن ناتوانی دولتهای عرب همسایه با فلسطین، به تدریج هستههای مقاومت سازمان یافته در قالب گروههای مسلح فلسطینی شكل گرفت و پس از چندی از گرد آمدن آنها "سازمان آزادی بخش فلسطین" تشكیل یافت. این برق امیدی بود كه خوش درخشید ولی طولی نكشید كه خاموش شد. این ناكامی را می توان به علل متعددی منسوب كرد ولی علت اساسی، دوری آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامی آنان بود. ایدئولوژی چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستی آن چیزی نبود كه مسئله پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت.
آنچه می توانست ملتی را به میدان مقاومت وارد كند و نیروئی شكست ناپذیر از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها این را به درستی درك نكردند. من در ماههای اول انقلاب كبیر اسلامی كه سران سازمان آزادی بخش روحیه تازهای یافته و به تهران مكرراً آمد و شد میكردند، از یكی از اركان آن سازمان پرسیدم چرا پرچم اسلام را در مبارزه به حق خود بلند نمیكنید؟
پاسخ او این بود كه در میان ما بعضی هم مسیحیاند. این شخص بعدها در یك كشور عربی به دست صهیونیستها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهی قرار گرفته باشد ولی این استدلال او ناقص و نارسا بود.
به گمان من یك مبارز مسیحی مؤمن در كنار یك جمع مجاهد فداكاری كه خالصانه با ایمان به خدا و قیامت و با امید به كمك الهی میجنگد و از حمایت مادی و معنوی مردمش برخوردار است، انگیزه بیشتری برای مبارزه می یابد تا در كنار گروه بی ایمان و متكی به احساسات ناپایدار و دور از پشتیبانی وفادارانه مردمی.
نبود ایمان راسخ دینی و انقطاع از مردم، به تدریج آنان را خنثی و بیتأثیر كرد. البته در میان آنان مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند ولی مجموعه و سازمان به راه دیگری رفت. انحراف آنان به مسئله فلسطین ضربه زد و هنوز هم می زند.
آنها هم مانند برخی دولتهای خائن عربی به آرمان مقاومت كه تنها راه نجات فلسطین بوده و هست، پشت كردند و البته نه فقط به فلسطین، كه به خود هم ضربه سختی وارد كردند.
به قول شاعر مسیحی عرب:
لئن اضعتم فلسطیناً فعیشكم طول الحیاة مضاضات و آلامٌ
سی و دو سال از عمر نكبت بدین ترتیب سپری شد، ولی ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگرداند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ١٩٧٩ (١٣٥٧ هجری شمسی) اوضاع این منطقه را زیر و رو كرد و صفحه جدیدی را گشود.
در میان تأثیرات شگرف جهانیِ این انقلاب و ضربههای شدید و عمیقی كه بر سیاستهای استكباری وارد ساخت، از همه سریعتر و آشكارتر، ضربه به دولت صهیونیست بود. اظهارات سران آن رژیم در آن روزها خواندنی و حاكی از حال و روز سیاه و پر اضطراب آنها است. در اولین هفتههای پیروزی، سفارت دولت جعلی اسرائیل در تهران تعطیل و كاركنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگی سازمان آزادی بخش فلسطین داده شد كه تا امروز هم در آنجا مستقرند.
امام بزرگوار ما اعلام كردند كه یكی از هدفهای این انقلاب آزادی سرزمین فلسطین و قطع غده سرطانی اسرائیل است. امواج پر قدرت این انقلاب كه آن روز همه دنیا را فراگرفت، هر جا رفت با این پیام رفت كه "فلسطین باید آزاد شود".
گرفتاریهای پیاپی و بزرگی كه دشمنان انقلاب بر نظام جمهوری اسلامی ایران تحمیل كردند كه یك قلم آن جنگ ٨ ساله رژیم صدام حسین به تحریك آمریكا و انگلیس و پشتیبانی رژیمهای مرتجع عرب بود نیز نتوانست انگیزه دفاع از فلسطین را از جمهوری اسلامی بگیرد.
بدین گونه خون تازهای در رگهای فلسطین دمیده شد. گروههای مجاهد فلسطینی مسلمان سر برآوردند. مقاومت لبنان جبهه نیرومند و تازهای در برابر دشمن و حامیانش گشود. فلسطین به جای تكیه به دولتهای عربی و بدون دست دراز كردن به سوی مجامع جهانی از قبیل سازمان ملل ـكه شریك جرم دولتهای استكباری بودندـ به خود، به جوانان خود، به ایمان عمیق اسلامی خود و به مردان و زنان فداكار خود تكیه كرد. این كلید همه فتوحات و موفقیتها است.
در سه دهه گذشته این روند روز به روز پیشرفت و افزایش داشته است. شكست ذلتبار رژیم صهیونیستی در لبنان در سال ٢٠٠٦ (١٣٨٥ هجری شمسی)، ناكامی فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال ٢٠٠٨ (١٣٨٧ هجری شمسی)، فرار از جنوب لبنان و عقب نشینی از غزه، تشكیل دولت مقاومت در غزه و در یك جمله تبدیل ملت فلسطین از مجموعهای از انسانهای درمانده و نا امید، به ملت امیدوار و مقاوم و دارای اعتماد به نفس، مشخصههای بارز سی سال اخیر است.
این تصویر كلی و اجمالی آنگاه كامل خواهد شد كه تحّركات سازشكارانه و خیانتباری كه هدف از آن، خاموش كردن مقاومت و اعتراف گیری از گروههای فلسطینی و دولتهای عرب به مشروعیت اسرائیل بود، نیز به درستی دیده شود.
این تحركات كه آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان ننگین كمپ دیوید اتفاق افتاد، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادین مقاومت ایفا كند. در قرارداد كمپ دیوید برای نخستین بار یك دولت عرب، رسماً به صهیونیستی بودن سرزمین اسلامی فلسطین اعتراف كرد و پای نوشتهای كه در آن "اسرائیل، خانه ملی یهودیان" شناخته شده است، امضای خود را گذاشت.
از آن پس تا قرارداد اسلو در سال ١٩٩٣ (١٣٧٢ هجری شمسی) و پس از آن در طرحهای تكمیلی كه با میدان داری آمریكا و همراهی كشورهای استعمارگر اروپائی، پی در پی بر دوش گروههای سازشكار و بیهمتی از فلسطینیان گذاشته شد، همه سعی دشمن بر آن بود كه با وعدههای پوچ و فریب آمیز، ملت و گروههای فلسطینی را از گزینه مقاومت، منصرف كند و به بازی ناشیانه در میدان سیاست سرگرم سازد.
بیاعتباری همه این معاهدات بسیار زود آشكار شد و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند كه به آنچه نوشته شده است به چشم ورق پارههای بیارزشی می نگرند. هدف از این طرحها، پدید آوردن دو دلی در فلسطینیان و به طمع انداختن افراد بیایمان و دنیا طلبِ آنان و زمینگیر نمودن حركت مقاومت اسلامی بوده است و بس.
پادزهر همه این بازیهای خیانت آمیز تاكنون، روحیه مقاومت در گروههای اسلامی و ملت فلسطین بوده است. آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همانطور كه خداوند وعده داده است كه: وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ، إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ، از كمك و نصرت الهی برخوردار شدند.
ایستادگی غزه با وجود محاصره كامل، نصرت الهی بود، سقوط رژیم خائن و فاسد حسنی مبارك، نصرت الهی بود، پدید آمدن موج پر قدرت بیداری اسلامی در منطقه، نصرت الهی است، برافتادن پرده نفاق و تزویر از چهره آمریكا و انگلیس و فرانسه و تنفّر روز افزون ملتهای منطقه از آنان، نصرت الهی است؛ گرفتاریهای پی در پی و بیشمار رژیم صهیونیست، از مشكلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلیاش گرفته تا انزوای جهانی و انزجار عمومی و حتی دانشگاههای اروپائی از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهی است.
امروز رژیم صهیونیستی از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزویتر ، و حامی اصلیاش آمریكا از همیشه گرفتارتر و سردرگُمتر است.
اكنون صفحه كلّی و اجمالی فلسطین در شصت و چند سال گذشته، پیش روی ما است. آینده را باید با نگاه به آن و درسگیری از آن تنظیم كرد.
دو نكته را پیشاپیش باید روشن كرد:
اول: اینكه مدّعای ما آزادی فلسطین است، نه آزادی بخشی از فلسطین. هر طرحی كه بخواهد فلسطین را تقسیم كند، یكسره مردود است. طرح دو دولت كه لباس حق به جانبِ "پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل" را بر آن پوشاندهاند، چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیستها یعنی "پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین" نیست.
این به معنی پایمال كردن حق ملت فلسطین، نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان فلسطینی و حتی تهدید حق فلسطینیان ساكن سرزمینهای ١٩٤٨ است. به معنای باقی ماندن غده سرطانی و تهدید دائمی پیكره امت اسلامی، مخصوصاً ملتهای منطقه است. به معنای تكرار رنجهای دهها ساله و پایمال كردن خون شهدا است.
هر طرح عملیاتی باید بر مبنای اصل "همه فلسطین برای همه مردم فلسطین" باشد. فلسطین، فلسطینِ "از نهر تا بحر" است، نه حتی یك وجب كمتر. البته این نكته نباید نادیده بماند كه ملت فلسطین همانطور كه در غزه عمل كردهاند، هر بخش از خاك فلسطین را كه بتوانند آزاد كنند، به وسیله دولت برگزیده خود، اداره امور آن را برعهده خواهند گرفت ولی هرگز هدف نهائی را از یاد نخواهند برد.
نكته دوم: آن است كه برای دستیابی به این هدف والا، كار لازم است نه حرف، جدی بودن لازم است نه كارهای نمایشی، صبر و تدبیر لازم است نه رفتارهای بیصبرانه و دچار تلوّن. باید به افقهای دور نگریست و قدم به قدم با عزم و توكّل و امید به پیش رفت. دولتها و ملتهای مسلمان، گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان و دیگر كشورها، هر یك می توانند نقش و سهم خود از این مجاهدتِ همگانی را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر كنند.
طرح جمهوری اسلامی برای حلّ قضیه فلسطین و التیام این زخم كهنه، طرحی روشن، منطقی و منطبق بر معارف سیاسی پذیرفته شده افكار عمومی جهانی است كه قبلاً به تفصیل ارائه شده است. ما نه جنگ كلاسیك ارتشهای كشورهای اسلامی را پیشنهاد می كنیم، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را، و نه البته حكمیّت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی را.
ما همه پرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد می كنیم. ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزیند. همه مردم اصلی فلسطین از مسلمان و مسیحی و یهودی ـنه مهاجران بیگانهـ در هر جا هستند؛ در داخل فلسطین، در اردوگاهها و در هر نقطه دیگر، در یك همه پرسی عمومی و منضبط، شركت كنند و نظام آینده فلسطین را تعیین كنند. آن نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار، تكلیف مهاجران غیر فلسطینی را كه در سالیان گذشته به این كشور كوچ كردهاند، معین خواهد كرد.
این یك طرح عادلانه و منطقی است كه افكار عمومی جهانی آن را به درستی درك می كند و می تواند از حمایت ملتها و دولتهای مستقل برخوردار شود. البته انتظار نداریم كه صهیونیستهای غاصب به آسانی به آن تن در دهند و اینجا است كه نقش دولتها و ملتها و سازمانهای مقاومت شكل می گیرد و معنی مییابد. مهمترین ركن حمایت از ملت فلسطین، قطع پشتیبانی از دشمن غاصب است و این وظیفه بزرگ دولتهای اسلامی است.
اكنون پس از به میدان آمدن ملتها و شعارهای قدرتمندانه آنان بر ضد رژیم صهیونیست، دولتهای مسلمان با چه منطقی روابط خود با رژیم غاصب را ادامه می دهند؟ سند صداقت دولتهای مسلمان در جانبداریشان از ملت فلسطین، قطع روابط آشكار و پنهان سیاسی و اقتصادی با آن رژیم است. دولتهائی كه میزبان سفارتخانهها یا دفاتر اقتصادی صهیونیستها هستند نمی توانند مدّعی دفاع از فلسطین باشند و هیچ شعار ضد صهیونیستی از سوی آنان، جدی و واقعی تلقی نخواهد شد.
سازمانهای مقاومت اسلامی كه بار سنگین جهاد را در سالهای گذشته بر دوش داشتهاند، امروز نیز با همان تكلیف بزرگ روبرویند. مقاومت سازمان یافته آنان، بازوی فعالی است كه می تواند ملت فلسطین را به سوی این هدف نهائی به پیش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوی مردمی كه خانه و كشورشان اشغال شده، در همه میثاقهای بینالمللی، به رسمیت شناخته شده و مورد تحسین و تجلیل قرار گرفته است.
تهمت تروریزم از سوی شبكه سیاسی و رسانهای وابسته به صهیونیزم، سخن پوچ و بیارزشی است. تروریست آشكار، رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنهایند و مقاومت فلسطینی، حركتی ضّد تروریستهای جراّر و حركتی انسانی و مقدس است.
در این میان ، كشورهای غربی نیز شایسته است صحنه را با نگاهی واقع بینانه بنگرند. غرب امروز بر سر دو راهی است. یا باید دست از زورگوئی طولانی مدت خود بردارد و حق ملت فلسطین را بشناسد و بیش از این از نقشه صهیونیستهای زورگو و ضّد بشر پیروی نكند و یا در انتظار ضربههای سختتر در آینده نه چندان دور باشد.
این ضربههای فلج كننده فقط سقوط پی در پی حكومتهای گوش به فرمان آنان در منطقه اسلامی نیست، بلكه آن روزی كه ملتهای اروپا و آمریكا دریابند كه بیشترین گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان منشأ گرفته از سلطه اختاپوسی صهیونیزم بینالملل بر دولتهای آنهاست و دولتمردان آنان به خاطر منافع شخصی و حزبی خود، مطیع و تسلیم در برابر زورگوئی های كمپانیداران زالو صفت صهیونیست در آمریكا و اروپایند، آنچنان جهنّمی برای آنان به وجود خواهند آورد كه هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست.
رئیس جمهور آمریكا می گوید كه امنیت اسرائیل خط قرمز اوست. این خط قرمز را چه عاملی ترسیم كرده است؟ منافع ملت آمریكا یا نیاز شخص اوباما به پول و پشتیبانی كمپانیهای صهیونیستی برای به دست آوردن كرسی دومین دوره ریاست جمهوری؟ تا كی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید؟ آن روزی كه ملت آمریكا به درستی دریابد كه شماها برای چند صباح بیشتر باقی ماندن در قدرت، تن به ذلت و تبعیت و خاكساری در برابر زرسالاران صهیونیست دادهاید و مصالح ملت بزرگی را در پای آنان قربان كردهاید با شما چه خواهد كرد؟
حضار گرامی و برادران و خواهران عزیز بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملتهای به پا خواسته مسلمان شكسته خواهد شد. آنچه رژیم صهیونیست را تهدید می كند، موشكهای ایران یا گروههای مقاومت نیست تا در برابر آن سپر موشكی در اینجا و آنجا به پا كنند؛ تهدید حقیقی و بدون علاج، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانی در كشورهای اسلامی است كه دیگر نمی خواهند آمریكا و اروپا و عوامل دست نشاندهشان بر آنان حكومت و تحكم و آنان را تحقیر كنند، البته آن موشكها هم هرگاه تهدیدی از سوی دشمن بروز كند وظیفه خود را انجام خواهند داد.
فاصبر ان وعد الله حق ولا یستخفنّك الذین لا یوقنون
والسلام علیكم و رحمة الله
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری