گرداب- "بگو که یک شبه مردی شدی" از تراوشات دل و جان "هادی جانفدا"، شاعر جوان آئینی در رثای امیر شش ماهه کربلاست.
بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
و ایستادی امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادّعای خودت
از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنه تر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزه ها و بگیربرای عمه کمی سایه در ازای خودتو بعد همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش می بینیکه تازه آخر عرش است ابتدای خودتسه روز بعد، در افلاک دفن خواهی شد
درون قلب پدر خاک کربلای خودت