گرداب- عمر آدمی روزی به پایان میرسد؛ کسی تصادف میکند، کسی دچار بیماری خاصی میشود، بعضیها در پیری میمیرند، بعضیها در جوانی و بعضی در کودکی. کسی خودکشی میکند، کسی دیگر به شهادت میرسد؛ گروهی از مردم، پیش از آن که بمیرند، میمیرند. آن گونه که خداند در قرآن میفرماید: «ای به جامه خویش فرو پیچیده، برخیز و جامهات را پاکیزه ساز و پلیدی را هجرت کن.»
این مرگ، مرگ زیباییست؛ مُردن و دوباره متولد شدن، پاک شدن و بندگی خدا اما بعضیها آرام آرام میمیرند. تدریجی و ذره ذره، نه به مرگی زیبا، نه مرگی با شکوه. بلکه مرگ با معنای از دست دادن خود، از دست دادن عمر، از دست دادن خوبیها؛ مرگی تدریجی که در آن هر روز از خودِ پاک و واقعیاش فاصله مییابد و هر روز بیشتر غرق میشود؛ غرق فراموشی، غرق گناه، غرق زشتیها. تا آنجا که زیباییهای ظاهری نمیتوانند زشتیهای روح او را بپوشانند.
گویی کسی با دست خویش، خود را میکشد، هر چند که این مُردن، هزار بار بدتر از خودکشی است و میتوان گفت: دسته دومی هم هستند که میمیرند پیش از آن که بمیرند اما در این مُردن، عمر خود را، پاکی و انسانیت خود را در میان گناه و آلودگی و سیاهی از دست میدهند و پیش از آن که مرگ سراغ آنها بیاید، خود، زندگیشان را از دست دادهاند.