به گزارش
گرداب، اندیشکده "مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی" در مقالهای با عنوان "آیا ترور دانشمندان ایرانی فایدهای دارد؟" به قلم "دینا اسفندیاری" ترور اخیر "مصطفی احمدی روشن"، دانشمند هستهای ایران را در چارچوب سیاست خرابکاری غرب بررسی کرد و این سیاست دستهجمعی را برای توقف پیشرفت برنامه هستهای ایران بیفایده دانست. مصطفی احمدی روشن استاد دانشگاه صنعتی تهران و ظاهراً معاون بازرگانی تأسیسات غنیسازی اورانیوم "نطنز"، چهارمین ایرانی مرتبط با برنامه هستهای این کشور است که در طول دو سال گذشته ترور شده است.
سؤالهایی پیرامون سیاست ترور دانشمندان ایرانی از سوی غرب
هرچند این اتفاق صرفاً آخرین مورد در کشمکشهای اخیر میان ایران و غرب بود؛ اما با این وجود سؤالهای مهمی را به وجود میآورد. به عنوان مثال، این اتفاق در روابط ایران با آمریکا و اسرائیل چه تغییری ایجاد خواهد کرد؟ و آیا این ترورها تأثیر دلخواه غرب را بر ایران خواهد گذاشت یا خیر؟ پاسخ مختصر این است که خیر، هیچ تأثیری ندارد.
ترورهای اخیر در چارچوب سیاست دستهجمعی غرب و تلاش برای خرابکاری در ایران اتفاق افتاد
هرچند آمریکا سریعاً دخالت در این اقدام را انکار کرد و اسرائیل نیز از نظر دادن در این زمینه خودداری کرد، اما این ترورها به احتمال زیاد بخشی از سیاست طولانیمدت و جمعی [غرب در] خرابکاری در ایران است. روشهایی که در این سیاست از آنها استفاده شده عبارتند از بمبگذاری، سرقت اطلاعات صنعتی، تکنیکهایی مانند کرم رایانهای "استاکسنت" به دست اسرائیل، و البته ترور دانشمندان ایرانی که به روشی بسیار مشهور تبدیل شده است. اما آیا این سیاست موفقیتآمیز بوده است؟
ترورها شاید سرعت پیشرفت هستهای ایران را کاهش دهد؛ اما انگیزه این کشور را افزایش میدهد
اگر هدف از این سیاست به تعویق انداختن و تضعیف برنامه هستهای ایران و فشار آوردن بر این کشور است، آن گاه این سیاست تا اندازهای کارآمد بوده است. ترور دانشمندان هستهای با هدف جلوگیری از پیوستن افراد جدید به این برنامه و وحشت فعالان کنونی در این حوزه انجام میشود.
سرقت اطلاعات صنعتی، همراه با تحریمها، ایران را در به دست آوردن قطعات و اجزای لازم برای برنامه هستهایش با مشکل مواجه کرده است. از آن جا که برنامه هستهای ایران هنوز رو به پیشرفت است، تخمین میزان اشکالات به وجود آمده در آن دشوار است، اما مسلماً موانعی بر سر راه این برنامه به وجود آمده است.
به عنوان مثال، تحلیلگران معتقدند که ویروس "استاکسنت" ایران را از گسترش برنامه سانتریفیوژهایش در "نطنز" باز داشته است، اما مهمترین موفقیت در این زمینه فشار دائم بر حکومت این کشور به وسیله تلاشهای مخفیانه غرب است و همچنین تأثیر این فشار بر وجهه برنامه هستهای ایران.
پیشرفتهای هستهای ایران علیرغم سیاست خرابکاری غرب
اما اگر هدف از این سیاست [ترور دانشمندان ایران] تغییر تصمیمهای استراتژیک ایران در تلاش برای رسیدن به سلاحهای هستهای است، این سیاست بیفایده بوده است. تهران همچنان به پیشرفتهایش در برنامه هستهای خود ادامه میدهد و تلاشهایش را در زمینه روابط عمومی نیز افزایش داده است؛ ایران اعلام کرده که در "فردو" غنیسازی تا میزان 20 درصد را آغاز کرده و موفق شده است تا برای رآکتور خود در "اراک" میلههای سوخت هستهای تولید نماید.
با توجه به خطرهای موجود در این سیاست، آیا تلاشهای غرب ابزاری مفید برای مقابله با ایران هستند؟
تلاشهای مخفی غرب ممکن است در نهایت به نتایجی عکس آن چه ما میخواهیم منجر شود؛ ممکن است به عکس موجب مصممتر شدن ایران و یا باعث انتقام گرفتن این کشور شود. آتشافروزیهای اخیر ایران شامل تهدید به بستن "تنگه هرمز" است که مسیر دریایی حمل و نقل تقریباً 35 درصد از محمولههای نفتی جهان است. ایران ممکن نیست این تهدید را عملی کند؛ زیرا خود اولین قربانی چنین سیاستی خواهد بود. با این وجود این کشور راههای زیاد دیگری برای ایجاد بیثباتی و به خطر انداختن منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه دارد. برخی تحلیلگران معتقدند احتمال انتقامگیری ایران اکنون در حال افزایش است؛ بنابراین به نظر میرسد به جان خریدن خطر مقابله با ایران، صرفاً برای به تعویق انداختن چند ماهه برنامه هستهای این کشور مانند شرطبندی [خطرناک] باشد.
سردرگمی غرب در مورد برنامه هستهای ایران
ترورها، در قالب سیاست دستهجمعی خرابکاری، موفق شدهاند سرعت پیشرفتهای هستهای ایران را کاهش دهند و به دیپلماتها و سیاستگذاران "مهلت بیشتری بدهند"، اما مشخص نیست در این مهلت بیشتر چه اقداماتی باید انجام شود و سیاست کنونی ممکن است موجب شود ایران با جسارت و انگیزه بیشتری اهداف خود را دنبال کند. حقیقت این است که سیاست کنونی، راهحل بلندمدتی برای مسئله هستهای ایران نیست. تنها راهحل واقعی این است که راهی بیابیم تا محاسبات استراتژیک ایران را در پیگیری برنامه هستهایش تغییر دهیم.
منبع: فارس