گرداب- اندیشکده "رند" با انتشار پژوهشی در خصوص نقش شبکههای اجتماعی در حوادث انتخابات 2009 ایران، به واشنگتن پیشنهاد میکند که بررسی رفتار ایرانیان در شبکههای اجتماعی میتواند کمک شایانی در تحلیل، پیشبینی و اتخاذ سیاستهای آمریکا در قبال انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران در سال 2013 میلادی کند. اندیشکده رند در مقالهای به قلم "بت السون"، "داگلاس یونگ"، "پریسا روشن"، "بوهاندی"، و "علیرضا نادر"، به تحلیل افکار عمومی و احساسات مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 2009، آن طور که در 9 ماه پس از این انتخابات در شبکه اجتماعی "توئیتر" آمده پرداخته است.
این اندیشکده در گزارش خود نوشته است: نقش شبکههای اجتماعی در راهپیماییهای پس از انتخابات سال 2009 ایران بسیار جالب توجه بود. مردم در شبکههای اجتماعی بدون ترس از عواقب ابراز عقیده نظراتشان را عنوان میکنند و با بررسی این نظرات و احساسات میتوان حتی پیشبینیهایی در مورد رویدادهای آینده ارائه داد. شبکههای اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران، به ابزار سیاسی قدرتمندی تبدیل شدهاند. نویسندگان این پژوهش معتقدند با استفاده از پژوهشهای بیشتر، میتوان رویدادهایی چون انتخابات بعدی ریاست جمهوری را پیشبینی کرد، رویدادهایی که ایران در آینده انتظارش را میکشد. از راه همین تحقیقها میتوان دریافت که چطور احساسات عمومی با توجه نامزدهای انتخاباتی و مسائل مختلف در ماههای نزدیک به انتخابات دچار دگرگونی میشود.
با تحلیل زبانی پیامهای توئیتی میتوان از نگرش کلی مردم اطلاع یافتدر ماههای پس از انتخابات بحثبرانگیز ریاستجمهوری ایران، در ژوئن سال 2009، ایرانیها از توئیتر استفاده کردند. توئیتر شبکهای اجتماعی است که به کاربران امکان میدهد در عین پنهان نگاه داشتن نسبی نام و هویتشان، پیامهای کوتاهی، به نام توئیت یا پیامهای توئیتی بفرستند، تا بدین وسیله بتوانند اعتراض خود را به این انتخابات ابراز کنند و درباره راهپیماییها و رویدادهایی که پس از آن بود صحبت کنند. نگارندگان این گزارش از یک برنامه خودکار تحلیل محتوای متن به نام "برنامه ارزیابی زبانی و شمارش واژگان 2007" سود بردند تا بیش از 2.5 میلیون پیام توئیتی را که درباره انتخابات ایران بود و طی 9 ماه پس از آن فرستاده شد، تحلیل کنند.
نگارندگان این گزارش ابتدا، الگوهایی را که در کاربرد واژگان طی این دوره 9 ماهه تشکیل شده بود شناسایی کردند و دوم اینکه، به بررسی این موضوع پرداختند که آیا این الگوها با رویدادهای سیاسی همزمانی دارد یا نه، تا در نتیجه آن دیدگاهی نسبت به احساس مردم پیش از انتخابات، طی آن و پس از آن وقایع به دست آورند. مثلا، مقایسه کردهاند که چطور بسامد و تکرار ابراز احساسات منفی نسبت به "محمود احمدینژاد"، رقبای انتخاباتیاش، و رئیس جمهور آمریکا، "باراک اوباما" در طی زمان تغییر کرد، یا مثلا کاربرد ناسزاها را بررسی کردهاند که در روزهای منتهی به راهپیماییهای خاص افزایش شدیدی مییافت. در کشورهایی که با محدودیتهایی مواجه است، تحلیل خودکار شبکههای اجتماعی به منظور ارزیابی افکار عمومی یا اطلاعرسانی و پخش رویدادهایی چون راهپیماییهای بزرگ بسیار یاریبخش است.
نقش شبکههای اجتماعی در راهپیماییهای پس از انتخابات سال 2009 ایران بسیار حائز اهمیت بودنقش شبکههای اجتماعی در راهپیماییهای پس از انتخابات سال 2009 ایران بسیار جالب توجه بود. این گزارش به تحلیل افکار عمومی و احساسات مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 2009، آن طور که در 9 ماه پس از این انتخابات در شبکه اجتماعی "توئیتر" آمده، پرداخته است. در این پژوهش یک بررسی موردی اولیه از روششناسی جدیدی ارائه میشود که برای تحلیل محتوای سیاسی شبکههای اجتماعی طراحی شده است. ما در این گزارش هم رویکرد روششناختی خود را به تفصیل شرح میدهیم و هم یافتههای به دست آمده در مورد نگرش ایرانیها نسبت به موضوعات مختلفی چون رئیس جمهورشان، محمود احمدینژاد، رهبر معظم ایران، [آیتالله]"علی خامنهای"، و آمریکا، را بررسی میکنیم.
در کشورهایی که آزادی بیان با محدودیتهایی مواجه است، شبکههای اجتماعی مانند توئیتر، بلاگها، و "فیسبوک" نقش بسیار برجسته و قابل رؤیتی را ایفا میکنند. مثلا، در غیبت انتخابات دموکراتیک در چین، حدود 70 میلیون بلاگنویس در این کشور تبدیل به صدای اعتراض غیررسمی معترضان شدند (فریدمن، 2010). در نمونهای دیگر، تعداد روزافزونی از پاکستانیها به وبسایتهای "یوتیوب"، "فلیکر"، فیسبوک، و خدمات پیامکی (SMS) روی آوردند تا ابزار رسانهای جایگزین آنها طی سالهای 2008-2007، یعنی دوره "وضعیت اضطراری پاکستانگ باشد که از موقعی آغاز شد که رئیس جمهور پاکستان، "ژنرال پرویز مشرف"، قاضیالقضات دادگاه عالی پاکستان را از کار معلق کرد و در نتیجه آن دولت تمامی شبکههای تلفنهای همراه را مسدود کرد و کانالهای خبری را بست (یوسف، 2009)؛ و نمونه آخر مربوط به ایران است که معترضان در ماههای پس از انتخابات ریاست جمهوری ژوئن سال 2009 از بلاگهای خود سود بردند، روی فیسبوک پیام گذاشتند و بیش از همه، برنامه اعتراضهای گسترده خود را روی توئیتر هماهنگ کردند.
کاربران توئیتر با استفاده از پیامهای توئیتی خود با برچسب "انتخابات ایران" ("Iran Election") در روزهای پس از انتخابات، روزانه حدود 30 پیام توئیتی جدید در دقیقه، ثبت میکردند.شبکههای اجتماعی ابزار مناسب معترضانی است که از ابراز آزادانه افکارشان میهراسندشبکههای اجتماعی در ایران فرصتی جدید برای تحلیل افکار و احساسات عمومی است؛ معترضان تا پیش از دسترسی به این شبکهها برای بیان نظراتشان با موانع بزرگی روبهرو بودند. تحلیلگرانی که به مطالعه افکار عمومی در جوامع آزاد میپردازند ابزار فراوانی در دسترس دارند: همهپرسیهای رودررو، مشاهدات در محل، تحلیل رسانهای، و آمار تلفنی. اما ماهیت ذاتی جوامع بسته استفاده از این روشهای تحلیل را، که نیازمند همکاری آزادانه مردم و رسانههای سانسور نشده است، دشوار و گاه ناممکن میسازد. به خلاف این ابزار، شبکههای اجتماعی هستند که میتوان با پنهان نگاه داشتن هویت از آنها استفاده کرد و بسیاری از مردم این جوامع بسته به عنوان جایگزینی برای ابزار رسانهای دیگر از آنها سود میبرند تا نظرات خود را به اطلاع عموم برسانند. در نتیجه،
این ابزار منبع دادهای جایگزینی برای دسترسی به افکار و احساسات مردم در جوامعی فراهم میکنند که مردم از ترس عواقب ناخوشایند از ابراز آزادانه و عمومی افکارشان پرهیز دارند.افکار ایرانیان درباره رهبران و گروههای سیاسی و کشورهای خاص در این گزارش بررسی شددوره پس از انتخابات ایران را میتوانیم دورهای بدانیم که از خود انتخابات در سال 2009 آغاز شد و تا راهپیماییهای مهمی که پس از آن بود ادامه یافت و 9 ماه بعد، در فوریه سال 2010، پایان یافت. در این دوره که کانون تمرکز ما بود، به بررسی موارد زیر پرداختیم:
- کاربران توئیتر که با موضوع انتخابات از این شبکه استفاده میکردند به طور کلی چه احساسات و نظراتی طی این 9 ماه داشتند؛
- آیا احساساتشان پس از آغاز راهپیماییها بیان میشد؛
- چه احساسی نسبت به رهبران سیاسی از جمله رهبرشان، [آیتالله] علی خامنهای، رئیس جمهورشان، محمود احمدینژاد، رقبای انتخاباتی او، "میرحسین موسوی" و "مهدی کروبی"، و باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، داشتند؛
- چه مطالبی درباره گروههای منسوب به دولت ایران یا جریان مخالف آن، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج، و جنبش سبز مینوشتند؛ و
- درباره ایران، آمریکا و اسرائیل چه مطالبی مینوشتند.
از آنجایی که برنامه ارزیابی زبانی و شمارش واژگان هنوز در محیطهای سیاسی غیرغربی نسبتا آزمایش نشده است، ایران در طی این مدت را به عنوان یک مورد آزمایشی به کار بردیم. یعنی از یک سو، در پی این بودیم که بر چگونگی تکامل افکار و احساسات عمومی پس از انتخابات سال 2009 پرتوافشانی کنیم، و از سوی دیگر میخواستیم که اعتبار و روایی این روششناسی جدید – که از ابزار ارزیابی و شمارش واژگان سود میبرد - در تحلیل احساسات مردم کشوری خارجی در مورد مباحث سیاسی را، آن طور که در ابزار یک شبکه اجتماعی، مانند توئیتر ابراز میشود، بررسی کنیم.
نوارهای کاست، ابزار ارتباط مردم با رهبر انقلاب در سال 1979 میلادی بوددر سال 1979، رهبر انقلاب اسلامی ایران، "آیتالله روحالله خمینی"، که در تبعید و در فرانسه به سر میبرد، از طریق ضبط سخنرانیهایش علیه شاه ایران روی نوارهایی که قاچاقی به ایران فرستاده و بین مردم پخش میشد، حمایت مردمی گستردهای در کشورش به دست آورد. نوارهای کاست امروزه منسوخ شدهاند، اما در دهه 1970 اختراعی نسبتا جدید و مهم در فنآوری ارتباطات به شمار میرفتند و نقشی محوری در رویدادهای منتهی به انقلابی داشتند که تاریخ ایران را متحول ساخت.
30 سال پس از انقلاب، اینترنت جایگزین نوار برای ارتباط با معترضان شدحال که 30 سال از انقلاب اسلامی میگذرد، ابزار اینترنتی رسانههای اجتماعی، از قبیل بلاگها، فیسبوک، توئیتر، و یوتیوب، در مقام فنآوریهای ارتباطی پیشرفته، جایگزین نوارهای کاست شدهاند؛ و وقتی که ایران در ژوئن 2009 با نقطه عطف تاریخساز دیگری مواجه شد، این ابزار روی ماهیت اعتراضات که به دنبال آن رخ داد تأثیری بیچون و چرا گذاشتند.
شبکههای اجتماعی در به خیابان کشاندن معترضان کمک شایانی میکردنددر ژوئن و جولای 2009، شاهد تظاهرات و راهپیماییهای معترضان در خیابانها، میادین و فضاهای باز شهرها بودیم. بسیج معترضانی که از طریق اینترنت صورت میگرفت در این رویدادها اهمیت بسزایی داشت و مخالفان به شکلی دائمی و سریع راههایی برای دور زدن موانعی پیدا میکردند که حکومت ایران برای استفاده از اینترنت به وجود میآورد. شبکه اجتماعی توئیتر نیز با اعلام زمانها و مناطق راهپیماییهای خاص در به خیابان کشاندن معترضان کمک شایانی میکرد. اما معترضان به سرعت به شبکههای اجتماعی دیگر نیز روی آوردند. مطالبی که در بلاگهای شخصی نوشته میشد حاوی نظراتی درباره چگونگی حمایت از جنبش سبز، جدای از شرکت در راهپیماییها، بود.
حتی برخی از وبلاگنویسان نسخههایی جدید از قانون اساسی برای ایران جدیدی که میخواستند بسازند پیشنهاد میکردند (مثلا گروه وکلای ایران برای جنبش سبز). صفحات فیسبوک امکان ارتباط شبکهای در زمان واقعی و دسترسی معترضان به ابزاری مناسب را فراهم میساختند. همچنان که معترضان در ماههای پس از انتخابات مشغول تجمع و راهپیماییهای اغلب گستردهای بودند، ابزاری چون توئیتر و فیسبوک نیز نقش مهمی در فعال نگه داشتن این گروه مخالف و برقراری ارتباط آنها با مخاطبان داخلی و خارجی ایفا میکردند.
قدرت رسانههای اجتماعی برای کمک به ساخت گروههای مخالف سیاسی، شکلدهی به گفتمان سیاسی، و تسهیل اقدامات علیه حکومتانتخابات سال 2009 ایران و وقایع پس از آن قدرت رسانههای اجتماعی برای کمک به ساخت گروههای مخالف سیاسی، شکلدهی به گفتمان سیاسی، و تسهیل اقدامات علیه حکومت قدرتمند را کاملا روشن ساخت.
اکنون ایران نمونه روشن نقش جدیدی است که رسانههای اجتماعی میتوانند در کشورها ایفا کنند. پاکستان و چین نیز از جمله همین نمونهها هستند، در این کشورها نیز معترضان با محدودیتهایی در مورد آزادی بیان روبهرو هستند و از رسانههای اجتماعی جهت فائق آمدن بر سانسور دولتی و ابراز آزادانه افکارشان سود میبرند (تاورنیز، 2010). نمونه شایان ذکر دیگری از قدرت رسانههای اجتماعی به عنوان ابزاری برای سازماندهی و ارتباطات سیاسی، مصر است، کشوری که تظاهرات گسترده فوریه سال 2011 در نتیجه فعالیت آنلاین فعالان سیاسی، رئیس جمهور این کشور، "حسنی مبارک" را مجبور به استعفا کرد.
تحلیل رسانههای اجتماعی به سنجش افکار و احساسات عمومی در جوامع بسته کمک میکندسیاستگذاران و پژوهشگرانی که خواستار درک افکار عمومیاند از ابزار مختلفی استفاده میکنند، که از جمله آنها میتوان به همهپرسی (رودررو یا تلفنی)، گروههای تمرکز (گروهی که برای بحث یا آزمایش محصولی تشکیل میشود)، مشاهدات در محل، و تحلیل رسانهای اشاره کرد. اما در کشورهای بستهای چون ایران که دولت افکار معترضان را مورد ممیزی قرار میدهد یا آنها را بابت ابراز آزادانه افکارشان مجازات میکند این گزینهها محدود یا دسترسیناپذیر میشوند. همهپرسی تلفنی اخیری که اندیشکده رند (RAND) از مردم ایران انجام داد این موضوع را روشنتر ساخت: میشد که این همهپرسی را انجام داد، اما پژوهشگران باید از پرسشهای خاصی اجتناب میکردند، زیرا مردم به همه سوالات پاسخ نمیدادند (السون و نادر، 2011).
بینام و نشان ماندن نسبی مردم در اینترنت و شبکههای اجتماعی به مردم جوامعی که آزادی بیان محدودی دارند امکانی برای بیان افکار ممنوع داده است. مطالعه پیامهایی که مردم در شبکههای اجتماعی میگذارند به سیاستگذاران و پژوهشگران کمک میکند دیدگاهی کلی درباره افکار عمومی مردم درباره موضوعات ممنوع به دست آورند. به این شیوه میتوان به نامحسوسترین شکل ممکن افکار کسانی را که در این شبکهها پست میگذارند بررسی کرد.
یک ابزار رایانهای جدید وسیله خوبی برای بررسی محتوای سیاسی رسانههای اجتماعی استدر حال حاضر، تحلیلگران درون دولت آمریکا از رویکردهای دستی (غیرخودکار) برای مطالعه رسانههای اجتماعی استفاده میکنند که شامل خواندن معدودی وبلاگ و بعد تفسیر آنهاست. اما در سالهای اخیر استفاده از تحلیل خودکار رسانههای اجتماعی، به ویژه در پژوهشهای مربوط به بازار، نیز زیاد شده است (میسر و ویلسون، 2011). حتی یک ابزار تحلیل رایانهای طراحی شده که میتوان آن را همراه با همان رویکرد دستی برای تحلیلهای سیاسی به کار برد. استفاده همزمان از این 2 رویکرد باعث میشود ضعفهایی را که استفاده جداگانه از هر کدام از آنها دارد بهتر ببینیم. آن ابزار خودکار همان برنامه ارزیابی زبانی و شمارش واژگان (یا همان LIWC است که آن را "لوک" تلفظ میکنند) که نرمافزاری است که در سال 2007 به بازار عرضه شده است (پنبیکر، بوت، و فرنسیس، 2007؛ پنبیکر و دیگران، 2007).
این نرمافزار از روش تحلیل محتوایی استفاده میکند که برای متون نوشتاری – مانند پیامهایی که در شبکههای اجتماعی ثبت میشود - طراحی شده است. این روش شامل تحلیل الگوهای کاربرد واژگان است که بر اساس اعتقاد پژوهشگران حالات روانی افراد و گروهها را فاش میکند. برنامه لوک واژگانی که در یک متن آمدهاند را با فرهنگ واژگان از پیش تعریف شدهای مقایسه میکند که شامل واژگانی است که در دستهبندیهای زبانی (مثلا ضمایر، حروف تعریف و غیره) و روانی (مثلا عواطف، ادراکات شناختی و غیره) قرار میگیرند. سپس لوک از این مقایسهها برای محاسبه نسبتهایی استفاده میکند که نشان دهنده درصد کل واژگان متن است که در هر دستهبندی قرار گرفتهاند. این نسبتها نماینده بسامد نسبی کاربرد هر دستهبندی از واژگان در متن است. در عین حال، میتوانیم با استفاده از آن دیدگاهی نسبت به عواطف، تمایلات، و روابط نویسنده با مخاطبش به دست آوریم.
با تحلیل کیفی نتایج کمی میتوان نتایجی درباره افکار عمومی به دست آوردپژوهشهای گسترده نشان داده که برخی دستهبندیهای واژگانی به ویژه خیلی معنیدارند. مثلا واژگان دستوری (ضمایر، حروف اضافه، حروف تعریف، ...) با اینکه بخش کوچکی از کل کاربرد واژگانی را در بر میگیرند، اطلاعات زیادی درباره شرایط این شخص به ما میدهند (چانگ و پنبیکر، 2007). با تحلیل کیفی نتایج کمی به دست آمده از برنامه لوک (ارزیابی محتوا ...) میتوان نتایجی درباره افکار و احساسات عمومی به دست آورد؛ این تحلیل کیفی شامل بررسی این مسئله است که چطور کاربرد دستهبندیهای واژگانی از سوی مردم طی زمان تغییر میکند و بعد شامل تفسیر این تغییرات در شرایطی با زمان واقعی است.
هدف کلی این پژوهش بررسی جریانهای کلی افکار عمومی کاربران ایرانی توئیتر طی دوره "پس از انتخابات" بودبا اینکه از برنامه ارزیابی محتوا در زمینه پژوهشهای پزشکی استفادههای فراوان شده است، این برنامه در زمینههای سیاسی – و به ویژه برای جمعیت غیرغربی - عمدتا آزمایش نشده باقی مانده است. پژوهش ما نخستین قدم در این حیطه بود. در این آزمایش، با استفاده از ایران به عنوان مورد پژوهشی خود، نشان میدهیم که رویکرد مبتنی بر برنامه ارزیابی محتوا و شمارش واژگان چطور کار میکند، چه نوع خروجیای به دست میدهد، و منتهی به چه دیدگاهی میشود. ما نمونه وسیعی را که طی 9 ماه - که آغاز آن از انتخابات ریاستجمهوری ژوئن 2009 بود و به فوریه 2010 ختم شد – از توئیتر گردآوری کردیم، مورد تحلیل قرار دادیم. ما این 9 ماه را انتخاب کردیم، زیرا گمان همه بر این است که تظاهرات ضددولتی پس از این دوره متوقف شد (نیکو، 2010). هدف کلی کار ما بررسی جریانهای کلی افکار و احساسات عمومی در میان کاربران ایرانی توئیتر طی دوره پس از انتخابات، و همچنین بررسی نظرات آنها در مورد چهرههای سیاسی و موضوعات سیاسی خاص بود.
این نوع تحلیل میتواند کاربردهای سیاسی مهمی داشته باشدتحلیل مبتنی بر ارزیابی محتوا و شمارش واژگان رسانههای اجتماعی در زمینه رویدادهایی چون انتخابات ریاست جمهوری 2009، مضاف بر اینکه در حوزههای روششناختی جدیدی را میگشاید، میتواند کاربردهای سیاسی مهمی نیز داشته باشد. کاربردهای این تحلیل را در زیر فهرست بندی کردهایم:
-
به تحلیلگران امکان ارزیابی تأثیر رویدادهای سیاسی بر افکار عمومی را میدهد: درست است که همهپرسیها سنجشهای روشنی از افکار عمومی در اختیارمان میگذارند، اما ممکن است که نتایجشان عاری از تعصب و جانبداری نباشد. مثلا ممکن است که پاسخگویان به پرسشهایی خاص پاسخهایی مقبول جامعه بدهند. همین پاسخگویان در جوامع بسته تمایلی به بیان آزادانه افکارشان ندارند. به خلاف این روش، الگوهای غیرروشن و مبهم کاربرد واژگان که با رویکرد مبتنی بر ارزیابی محتوا آشکار میشود چشماندازی فیلتر نشده و واقعی در اختیارمان میگذارد که با استفاده از آن میتوان تأثیر روانی رویدادهای و اقدامات سیاسی را مستقیما اندازهگیری کرد.
-
پیشبینی رویدادهای مهم در کشورهای مورد مطالعه: وقتی که برنامه ارزیابی محتوا و شمارش واژگان دادههای کافی از کاربرد واژگان در اختیارمان قرار داد، میتوانیم مجموعهای از جریانهای معرف را در دستهبندیهای واژگانی خاص معلوم کنیم که در صورت مشاهده نشان میدهد که رویدادی سیاسی یا نتیجهای خاص - مثل راهپیمایی یا امکان پیروزی در انتخابات - امکان وقوع دارد. تحلیلگران میتوانند با استفاده از تکنیکهای مدلسازی رویدادهای در حال وقوع را زیر نظر داشته باشند و در ترکیب این مشاهدات با کاربرد واژگان پیشبینیهایی ارائه دهند.
-
اطلاعرسانی به مردم کشورهای خارجی: آمریکا قصد دارد که از رسانههای اجتماعی برای دسترسی اطلاعاتی به مردم کشورهای خارجی استفاده کند. مثلا تیم دسترسی دیجیتال وزارت کشور مردم را به اتاقهای گپ و گفت اینترنتی در وبسایتهای مهم و تأثیرگذار در دنیای اسلام دعوت میکند و به سوءتفاهمها پاسخ میدهد و در مورد اطلاعات غلط آگاهیبخشی میکند و سیاست خارجی آمریکا را شرح میدهد (دفتر برنامههای اطلاعات بینالملل، آمریکا، وزارت امور خارجه، 2009). "فضای بیان افکار وزارت کشور" وبسایتی تعاملی است که از کاربران میخواهد نظراتشان را درباره سیاستهای خارجی آمریکا ابراز کنند (وزارت کشور آمریکا، 2010). درک بهتر ذهنیت و افکار مردم کشورهای مد نظر درباره موضوعات گوناگون – مانند سیاست خارجی آمریکا – تأثیرگذاری چنین اقداماتی را افزایش میدهد.
-
کمک به ارتش آمریکا برای درک و شرکت دادن مردم در حوزههای عملیاتیاش: ارتش آمریکا دارای یک تیم دسترسی است که اخیرا با کمک وبلاگنویسها مسئله استفاده از رسانههای اجتماعی برای ارزیابی افکار عمومی ایرانیان درباره انتخابات سال 2009 را مورد بررسی قرار داده تا بتواند بدین وسیله نقش ارتش آمریکا در جنگ جهانی علیه تروریسم را روشنتر سازد؛ مثلا، با وبلاگنویسانی که اطلاعات غلط در وبلاگشان میگذارند تماس گرفتهاند (آلوارز، 2006). اما هنوز مشخص نیست که این اقدامات تا چه حد در جلب همکاری وبلاگنویسان و وبلاگخوانان غیرآمریکایی موفق بوده است. تحلیل مبتنی بر ارزیابی محتوا و شمارش واژگان که در شبکههای اجتماعی در حوزههای عملیاتی مقر مرکزی فرماندهی آمریکا ثبت شده میتواند دیدگاههایی برای حمایت از این دسترسیهای اطلاعاتی و دیگر عملیات در اختیار بگذارد.
-
شناسایی شکافهای اطلاعاتی: معروف است که ناشناخته معلوم و ناشناخته نامعلوم داریم. با استفاده از برنامه ارزیابی محتوا و شمارش واژگان برای تحلیل رسانههای اجتماعی میتوانیم در هر دو گروه از این ناشناختهها نتایجی به دست آوریم. وقتی که کاربرد یک دستهبندی واژگانی خاص ناگهان تغییر میکند، میتواند نشان دهنده رویداد مهم ناشناختهای باشد که اتفاق افتاده، یا اینکه آن رویداد شناخته شده مهمتر از آن چیزی بوده که فکرش را میکردیم. تغییر تدریجی میتواند نشانه دگرگونی کلی افکار باشد. به این شکل، تحلیلگران سازمان اطلاعات میتوانند شکافهایی را که در درک آنها از افکار و احساسات عمومی کشورهای مد نظر است بشناسند و اطلاعات جدیدی به دست آورند.
ادامه دارد