اهانت به امام هادی علیه السلام یک اهانت استراتژیک است

تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۱

اهانت به امام هادی می‌تواند یک اهانت استراتژیک محسوب شود، چون ایشان معارف شیعی را تبدیل به قدرت اجتماعی کرد.

به گزارش گرداب، حجت الاسلام و المسلمین "علیرضا پناهیان" ضمن اشاره به اهانت‌های اخیر به ساحت مقدس ائمه رضوی علیه السلام و به ویژه امام هادی علیه السلام با بیان اینکه پایه‌های قدرت اجتماعی شیعه و "ولایت فقیه" در زمان امام هادی علیه السلام تثبیت شد، گفت: «اهانت به امام هادی می‌تواند یک اهانت استراتژیک محسوب شود، چون ایشان معارف شیعی را تبدیل به قدرت اجتماعی کرد.»
 
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه مأموریت‌ ویژه ائمه رضوی (امام رضا و ابن الرضای اول، ثانی و ثالث) در تاریخ این بود که معارف شیعی را که در زمان امام صادق علیه السلام نشر پیدا کرده بود به قدرت اجتماعی تبدیل کنند، به گردش مالی وجوه خمس و ایجاد شبکه وکالت در بلاد مختلف به عنوان نمونه‌هایی از این مأموریت اشاره کرد. پناهیان عامل افزایش دشمنی‌ها با ائمه رضوی را نزدیک بودن ایشان به قدرت اجتماعی و مأموریت ویژه ایشان در جهت اقتدار بخشیدن به شیعه دانست. پناهیان با بیان اینکه باید مراقب باشیم یک‌ وقت فرهنگ و معارف شیعی را از قدرت جدا نکنند، گفت: «شیعه بی‌خاصیت کسی است که در قدرت‌ بخشیدن به جامعه شیعه مشارکت نداشته باشد.»

فکر و فرهنگ شیعه قابلیت زیادی برای تبدیل شدن به قدرت اجتماعی و سیاسی دارد   
برخی از فرهنگ‌ها و تفکرات این قابلیت را ندارند که به قدرت اجتماعی و اقتدار سیاسی منجر شوند. مثلاً وقتی در فرهنگ مسیحی گفته می‌شود "اگر کسی به تو سیلی زد، به او اجازه بده یک سیلی دیگر نیز به آن طرف صورت تو بزند" این طرز تفکر و فرهنگ برآمده از آن، هیچگاه تبدیل به قدرت اجتماعی و سیاسی نخواهد شد. اگر هم زمانی کلیسا قدرت داشت ناشی از تزویر بود نه حقیقت چنین تفکری.
 
فکر و فرهنگ شیعی، قابلیت بسیار فراوانی دارد که تبدیل به قدرت اجتماعی شود. نمونه ساده این مطلب، بحث خمس است که به امام معصوم و نایب او، نوعی قدرت اجتماعی می‌دهد. ما در جریان انقلاب دیدیم که حضرت امام رحمت الله علیه چگونه از این قدرت استفاده کردند. وقتی امام حکم دادند که کارکنان شرکت نفت، در سر کار خود حاضر نشوند، طبیعتاً این کارکنان دیگر حقوقی دریافت نمی‌کردند و لذا امام دستور دادند از محل خمس، به آنها حقوق داده شود.
 
راز اسلام سیاسی امام رحمت الله علیه این بود که فکر و فرهنگ شیعی، قدرت سیاسی به همراه می‌آورد
احکام خمس و زکات، حج و جهاد، امامت جماعت، نماز جمعه، مرجعیت و تمام اخلاقیات و عرفان شیعی همه نشان می‌دهد که فکر و فرهنگ شیعی این قابلیت را دارد که تولید قدرت کرده و تبدیل به اقتدار اجتماعی شود. راز اسلام سیاسی حضرت امام رحمت الله علیه همین بود. به همین خاطر بود که حضرت امام می‌فرمود: «و اللَّه اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرّفى كرده‌‏اند.» (صحيفه امام/ج‏1/ص270) همچنین می‌فرمایند: «اسلام دين سياست است قبل از اينكه دين معنويات باشد.» (صحيفه امام/ج‏6/ص 467)
 
جنس مقدسات شیعی، نتیجه‌اش قدرت و سیاست است. سیاست یعنی مدیریت این قدرت تا به دست نااهلان نیفتد و به دست اهلش سپرده شود. جنس روضۀ اباالفضل العباس و عشق به او، عشق به "قدرت اسلام" است. وقتی در زیارت عاشورا می‌گوییم: "انی سلم لمن سالمکم" یا وقتی می‌گوییم "ولیّ لمن والاکم"؛ یعنی ما در کنار امام حسین علیه السلام، با محبین امام حسین نیز رابطه داریم و این خودش یک شبکۀ اجتماعی مستحکم را پایه گذاری می‌کند.
 
چرا اصلاح‌طلب‌ها مدام در روزنامه‌های خود بر این موضوع تأکید می‌کردند که "ما باید از سیاست، قداست‌زدایی کنیم!" چون می‌خواستند حمایت فرهنگ شیعی را از محور نظام یعنی ولایت بگیرند. وقتی قداست ولی امر شکسته شد، دیگر هر کاری که مستکبران بخواهند انجام خواهد گرفت. به همین دلیل بود که جریان‌های غرب‌گرا این‌قدر سعی می‌کردند از سیاست، قداست زدایی کنند.
 
پایه‌های قدرت اجتماعی شیعه و ولایت فقیه در زمان امام هادی علیه السلام تثبیت شد  
امام هادی با همه محدودیت‌هایی که داشتند بیش از امامان گذشته موفق شدند "شبکه وکالت" را در میان جوامع مؤمنین گسترش دهند و مسئله "وکالت رسمیِ امام" که بار حقوقی و اجتماعی داشت در زمان ایشان بیش از پیش تثبیت شد و در اوج رسمیت قرار گرفت. مثلاً مسئله جمع‌آوری خمس و پرداخت‌هایی که می‌تواند به رهبری جامعه کمک کند و برای امام، قدرت اقتصادی ایجاد کند و یا رجوع دادن شیعیان در شهرهای مختلف به افرادی که از سوی ایشان منصوب شده بودند، به جامعه شیعی اقتدار خاصی بخشیده بود.
 
می‌توان گفت بحث مرجعیت تقلید و بحث نیابت از امام زمان علیه السلام به صورت نایب عام، که تبلور نهایی‌ و تکامل یافته‌اش مسئله ولایت فقیه است، به‌ صورت جدی در زمان امام هادی پایه‌گذاری شد و پایه‌های ولایت فقیه در زمان ایشان تثبیت شد. درست است که امام صادق علیه السلام شاگردان بسیاری داشتند و موج اقبال به امام صادق فراوان بوده است اما نهادینه شدن جریان وکالت و نیابت، در زمان امام صادق نبوده است، بلکه این جریان در زمان امام هادی به اوج خود رسید و تثبیت شد.
 
شاید اهانت نسبت به امام هادی علیه السلام ناشی از این باشد که ایشان پایه‌های قدرت شیعه را تثبیت کردند
با توجه به اینکه در زمان امام هادی علیه السلام بحث وکالتِ رسمی و نیابتِ عام، تثبیت شده است و ایشان شرایط را برای قدرت یافتن شیعه ایجاد کردند، شاید بتوان گفت این جسارتی که به امام هادی(ع) کردند ناشی از کینه‌ای باشد که به همین خاطر در دل دشمنان ایجاد شده است. اگر در پشت قضیه توهین به امام هادی یک اتاق فکری وجود داشته باشد، می‌توان گفت که آن اتاق فکر به موضوع نقش امام هادی در قدرت بخشیدنِ به جامعه شیعی واقف بوده است و می‌دانسته که باید از میان ائمه هدی، امام هادی را هدف بگیرد.
 
البته شاید به طور قطع نتوان گفت که اهانت به امام هادی به این خاطر است و بعید است دستگاه استکبار این‌قدر عقلش برسد، اما باید بدانیم که دشمنان ما خیلی دقیق‌تر و بیشتر از ما در مورد دین و جامعه ما مطالعه می‌کنند.
 
دشمنان ما و به‌طور مشخص یهودی‌های صهیونیست بسیار دقیق اسلام‌شناسی می‌کنند و اوضاع ما را خیلی دقیق مورد بررسی قرار می‌دهند و به طرز نامحسوسی در میان ما نفوذ می‌کنند. به گونه‌ای که بسیاری از مؤمنین که ممکن است اهل فضل نیز بوده و در بالاترین مدارج علمی باشند گاهی متوجه نباشند که دارند در زمین دشمن بازی می‌کنند و دشمن دارد با چند واسطه آنها را مدیریت می‌کند. به همین دلیل اهانت به امام هادی(ع) می‌تواند یک اهانت استراتژیک محسوب شود، چون ایشان معارف شیعی را تبدیل به قدرت اجتماعی کرد.
 
وقتی اهانت به امام علی النقی علیه السلام را شنیدم به یاد "گنجی" افتادم که اولین دست از اینگونه اهانت‌ها به ائمه هدی علیهم السلام را او انجام داد. یکی از حرف‌هایی که او می‌گفت این بود که "اکثر عقاید شیعه مربوط به زمان امامان نبوده بلکه اینها را در دوران صفویه درست کرده‌اند!"
 
وقتی عقاید خاص شیعی را که در زمان امام هادی تثبیت شده است (مانند تثبیت پایه‌های ولایت فقیه و نیابت عام) به دوران صفویه نسبت می‌دهند، معلوم می‌شود اینها از این نقطه ضربه خورده‌اند. آنها علی‌القاعده باید خیلی از امام هادی عصبانی باشند.
 
البته بنده هم می‌گویم ممکن است دشمنان ما این‌قدر فهم و شعور نداشته باشند که عقلشان به این جاها برسد، اما نقش ابلیس رجیم را در این میان نباید نادیده گرفت. شیطان در تمام انحراف‌ها و عنادها در طول تاریخ حیات بشر نقش دارد و او تمام این نکات را واقف است.
 
همان ابلیسی که "فتنه شیعه هفت امامی" را رقم زد، طراحی چنین نقشه‌های شومی را نیز می‌تواند صورت دهد. ممکن است بنی‌العباس عقل‌شان نرسیده باشد به اینکه فتنه هفت امامی را ایجاد کنند، ولی ابلیس در رأس همه آنها حتما فهمیده بود که دقیقا دارد چه کار می‌کند.
 
همان‌طور که می‌دانید، یکی از سخت‌ترین امتحان‌های شیعه، ماجرای مذهب "واقفیه" است که این امتحان موجب شد عده‌ای از شیعیان هفت امامی شوند. شیعه‌ای که فقط تا امام هفتم را قبول داشته باشد، شیعه‌ای است که برای ابلیس بی‌ضرر است. اینکه شیعه، از امام هفتم به بعد را قبول نداشته باشد، برای ابلیس خیلی مهم بود. چرا؟ چون تلاش ابلیس در این راستا بود که فرهنگ شیعی که در زمان امام صادق علیه السلام نشر پیدا کرده بود تبدیل به قدرت برای شیعه نشود.
 
بعد از امام صادق معارف و ارزش‌های شیعی کاملا در جامعه نشر پیدا کرده بود. طبیعتا هر وقت ارزش‌های دینی زمینه اجتماعی گسترده پیدا کند احتمال تقلب و بروز انواع نفاق‌ها و انحراف‌ها نیز افزایش پیدا می‌کند. (مثل اینکه هرگاه یک کالا در جامعه تقاضای بالایی پیدا کند، کالای تقلبیِ آن هم وارد بازار می‌شود) از سوی دیگر، درست در زمانی که احتمال بروز آسیب‌های مختلف وجود داشت، امام کاظمعلیه السلام به دلیل زندان‌های طولانی، زیاد در دسترس شیعیان نبود و بعد از ایشان نیز امام رضا علیه السلام تا مدت‌ها فرزند پسر نداشتند، لذا شرایط برای گرفتن یک امتحان سخت و جدی از شیعیان مهیا شد. در این میان ابلیس نقشه خود را به خوبی پیاده کرد و گروهی از شیعیان در امام هفتم متوقف شدند. به این ترتیب که دو تن از وکلای امام کاظم منحرف شدند و مذهب واقفیه را بنا کردند. البته این جریان (یعنی انحراف دو نفر از وکلای امام کاظم) به نوعی باعث شد که شیعه در بحث انحراف احتمالی هر یک از وکلای ائمه، واکسینه شود. 
 
ائمه رضوی (امام رضا و سه امام بعد از ایشان که به ابن الرضای اول و ثانی و ثالث مشهور هستند و شاید این نامگذاری به خاطر قدرت اجتماعی بسیار زیاد امام رضا بود) مأموریت خاصی داشتند که این مأموریت ویژه باعث شده بود کینه عمیقی در دلِ دشمنانِ ایشان به وجود بیاید.
 
مأموریت‌ ویژه ائمه رضوی در تاریخ این بود که معارف شیعی را (که در زمان امام صادق نشر پیدا کرده بود) به قدرت اجتماعی تبدیل کنند. به عنوان مثال این ائمه بزرگوار به دلیل گردش مالی وجوه خمس، که تحت کنترل و فرمان ایشان بود، به یک نمونه قدرت اجتماعی دست یافته بودند. اینکه متوکل این‌قدر به امام هادی علیه السلام فشار می‌آورد، و مدام خانه او را وقت و بی‌وقت تفتیش می‌کرد، دلیل عمده‌اش این بود که جاسوسان به او خبرهایی در این زمینه می‌دادند. از روز اول هم که فدک را گرفتند به همین خاطر بود، می‌خواستند امیرالمؤمنین علیه السلام از قدرت مالی برخوردار نباشد. تا آن را به قدرت معنوی خود اضافه کند و اثر اجتماعی بیشتری پیدا کند.
 
چرا امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلامو امام حسن عسگری علیه السلام این‌قدر محصور بودند؟ چون بیش از امامان گذشته به قدرت اجتماعی نزدیک بودند، چون فعالیت و مأموریت ویژه ایشان در جهت اقتدار بخشیدن به جامعه شیعه بود. لذا حصری که برای این امامان از جانب جبهه دشمن ایجاد شد، برای امامان قبل به این صورت نبود. ائمه رضوی از همه جهت تحت نظر بودند و جاسوسان دشمن در خانه این ائمه نفوذ کرده بودند و هر گونه ارتباطی را کنترل می‌کردند، حتی  زاد و ولدها را کنترل می‌کردند.
 
دشمنی‌هایی که در زمان ائمه رضوی با ایشان می‌شد به خاطر این بود که پای قدرت اجتماعی در میان بود و در زمان ما نیز دشمنی‌ها به همین دلیل است. البته نه در آن‌ زمان، دشمنی‌ها تأثیر چندانی داشت و نه در این‌زمان. حتی می‌توان گفت تأثیر این زمانی‌اش خیلی کمتر از آن‌ زمان است، یعنی اگر آن‌ زمان تنها می‌توانستند پیروزی حق را عقب بیاندازند، الان با اقدامات خود پیروزی حق را جلوتر می‌اندازند.
 
مأموریت ویژه ائمه رضوی این بود که معارف و فرهنگ شیعی را به قدرت اجتماعی برای شیعه تبدیل کنند و امام هادی در این مأموریت نقش برجسته‌ای داشتند. در بین ائمۀ رضوی، امام هادی به دلیل موقعیت خاصی که داشتند توانستند بیش از سایر امامان معاصر خود، تبدیل کردن فکر و فرهنگ شیعی به قدرت اجتماعی را دنبال کنند.
 
قدرت اجتماعی و سیاسی امام هادی به حدی رسیده بود که شبکه وکلا به وسیله ایشان در جوامع شیعی و در بلاد مختلف تعیین می‌شد و ایشان به علمای آن بلاد نامه می‌نوشتند که شما باید از فلان شخص که وکیل من در آن شهر و دیار است، حمایت کنید و پول خمس‌ها را نیز باید به این شخص برسانید.  
 
داستان سرِ قدرت است. اگر فرهنگ و معارف شیعی به قدرت اجتماعی تبدیل نشود، دشمنان ما دیگر با این معارف و فرهنگ شیعی نیز مخالفتی نخواهند داشت.
 
امروز دشمنان ما با روحانیت به عنوان عالم دینی، مشکلی ندارند، مثلاً در شبکه‌های بیگانه (مانند بی‌بی‌سی و صدای امریکا) می‌بینیم که اتفاقاً از برخی روحانیون نیز استفاده می‌کنند، روحانیونی که به طرق مختلف و خیلی زیرکانه، مستقیم یا غیر مستقیم علیه جمهوری اسلامی سخن می‌گویند و شبکه‌های بیگانه نیز احترام این روحانیون را حفظ می‌کنند و کاملاً با آنها همراهی می‌کنند.
 
تردید نکنید که دشمنان ما، در آینده بیش از گذشته در جزئیات مسائل روحانیت دخالت خواهند کرد و بحث‌هایی که در آینده خواهند داشت در ارتباط با جزئیات مسائل حوزه خیلی بیشتر از گذشته خواهد بود چون فهمیده‌اند قدرت در کجا شکل می‌گیرد و می‌دانند کجا را باید بزنند.
 
دشمن با فرهنگ شیعی مشکل ندارد، با قدرت پیدا کردنِ این فرهنگ مشکل دارد
دشمن ما با نفس فرهنگ شیعی مشکل ندارند، با قدرت پیدا کردنِ این فرهنگ مشکل دارند. آنها حتی حاضر هستند بیایند و بگویند که فرهنگ شما را می‌پذیریم ولی شما از یک چیز کوتاه بیایید: فرهنگ شیعی را به قدرت تبدیل نکنید.
 
امروز مشکل دشمن چیست؟ مشکل دشمن با این است که روحانیون قدرت پیدا کرده‌اند، لذا برای اینکه به قدرت روحانیون ضربه بزنند می‌گویند: «این روحانیون روی حساب روایات و معارف شیعی که تأکید بر ولایتمداری دارند به این قدرت رسیده‌اند، ولی این معارف و این روایات، جعلی و نادرست هستند!» یعنی سعی می‌کنند در مورد اصل معارف شیعی تردید ایجاد کنند.
 
دوستان من! از الان تا زمان ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باید مواظب یک مسئله باشیم؛ "مراقب باشیم یک‌وقت فرهنگ و معارف شیعی را از قدرت جدا نکنند" هر کسی گفت "یاحسین"، باید ببینیم که آیا این یا حسین موجب افزایش قدرت اسلام می‌شود یا نه؟ آیا به قدرت استکبار جهانی ضربه می‌زند یا نه؟ اگر این اثر را نداشته باشد، اشکالی در کار است.  قبلاً صرف ذکر یاحسین که گفته می‌شد، موجب بقاء یاد حسین بود و مفید و ضروری بود. ولی امروز دیگر مطمئنیم یاحسین عالم‌گیر شده است. امروز باید مواظب باشیم یاحسین ما را تحریف نکنند، بی‌خاصیت نکنند. نمی‌شود کسی امام حسین و حضرت زهرا را قبول داشته باشد ولی در مورد امام رضا و امام هادی کوتاه بیاید! همه‌شان را باید با هم داشته باشیم.
 
زیارت جامعه که از امام هادی به ما رسیده است، تصریح می‌کند که همۀ امامان ما یک نور واحد هستند: «وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ» (عیون اخبار رضا/2/275) مقام معظم رهبری نیز در یکی از فرمایشات‌شان به این موضوع تأکید فرموده‌اند که امامان یکی هستند و مانند این است که ما یک امام داشته باشیم که دویست و پنجاه سال عمر کرده باشد. («به جاي اينكه بياييم زندگي امام حسنعليه‌السلام را جدا و زندگي امام حسين‌عليه‌السلام را جدا و زندگي امام سجادعليه‌السلام را جدا تحليل كنيم تا احيانا در دام اين اشتباه خطرناك بيفتيم كه سيره‌ اين سه امام به‌خاطر اختلاف ظاهري با هم متعارض و مخالفند – بايد يك انساني را فرض كنيم كه 250 سال عمر كرده و در سال يازدهم هجرت قدم در يك راهي گذاشته و تا سال دويست‌وشصت هجري اين راه را طي كرده است ...» بيانات امام‌خامنه‌اي در تاريخ 1365/4/28
 
اینکه امام خمینی هر روز زیارت جامعه می‌خواندند، خیلی معنا دارد، یک معنایش این است که با خواندن زیارت جامعه، نوعی کار سیاسی انجام می‌دادند و در جهت قدرت اجتماعی بخشیدن به شیعه حرکت می‌کردند. امروز هم اگر کسی به همین هدف زیارت جامعه می‌خواند در واقع در خط امام حرکت می‌کند.
 
دوستان عزیز! باید در این شبکه اجتماعیِ قدرت‌بخش به جامعه شیعی مشارکت داشته باشیم و اِلا شیعه بی‌خاصیت خواهیم بود. شیعه‌ای که در جهت قدرت‌ بخشیدن به جامعه شیعی حرکت نمی‌کند، به چه دردی می‌خورد؟ مگر ائمه رضوی را قبول ندارید؟ مگر نمی‌دانید که مأموریت ویژه ائمه رضوی قدرت‌ بخشیدن به شیعه بوده است؟ پس اگر به حرم امام رضا علیه السلام بروید و انقلابی نباشید چه فایده‌ای دارد؟ اگر ولایتمدار نباشید و در خط ولایت‌فقیه نباشید چه فایده‌ای خواهد داشت؟

منبع: رجانیوز