در پی انتشار نامه مصطفی تاجزاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تحت عنوان«پدر، مادر ما بازهم متهمیم»، یکی از مطلعین پرونده تاجزاده طی مقالهای به برخی ادعاهای وی پاسخ داد. به گزارش
گرداب به نقل از افشا نیوز، متن این مقاله به شرح ذیل میباشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون و ستردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون
امروز مقاله نسبتاً مطولی را دیدم که ظاهراً به قلم آقای مصطفی تاجزاده نگارش شده بود. در این مقاله تحت عنوان «پدر، مادر ما باز هم متهمیم» نویسنده تلاش کرده است نظام را یکسره باطل و سیاه نشان دهد. آن بخشی که بیشتر نظر من را جلب کرد و موجب شد قلم به دست گیرم و برحسب وظیفه پرده از واقعیت کنار بزنم ادعاهای غیر واقعی بود که نویسنده در مورد زندان و بازجویان مطرح کرده بود.
در مقاله مذکور فضای زندان چنان مخوف تصویر شده است که هر خوانندهای را تحت تأثیر قرار میدهد تا ضمیر ناهوشیار خواننده، نویسنده را به خاطر مقاومت در آن شرایط طاقت فرسا به مثابه قهرمانی تحسین نماید. آنقدر فضای این نوشته تند و غیرمنصفانه است که هنوز انتساب آن به آقای تاجزاده برایم غیر قابل باور میباشد و آنچه تردیدم را بیشتر میکند سبک و سیاق قلمی است که مطابقت چندانی با قلم آقای مصطفی تاجزاده ندارد، به علاوه اینکه هنوز مصطفی را لوطیتر از آن میشناسم که به این زودی نمکدان بشکند.
من به واسطه شغلم به طور غیرمستقیم یکی از مطلعین پرونده آقای تاجزاده هستم که در ادامه با ذکر نکاتی خطاب به وی اطمینانش را نسبت به این ادعا حاصل خواهم نمود. آقای تاج زاده، واقعاً قول و قرارهایتان و گفت و شنودهایتان را با رفقای به اصطلاح بازجویت فراموش کردهای یا مسأله چیز دیگری است؟ ای کاش مرا مجبور نمیکردی مسائل را اینگونه شفاف بیان کنم اما چه کنم که من اگر تحمل هر چیزی را داشته باشم تحمل بیانصافی و بیمعرفتی را ندارم. آقا مصطفی آیا مسئولان پرونده اتهامی جنابعالی عاشق چشم و ابروی تو بودند که بدون وثیقه و برخلاف روال معمول و قانونی به تو مرخصی طولانی مدت دادهاند؟ یا اینکه از تو میترسند؟
یا واقعیت این است که به عجز و التماس تو برای آزادی و تعهدات شفاهیات مبنی بر جبران مافات اطمینان کردند و خواستند فرصتی به تو داده باشند شاید طبق وعدهات جبران مافات کنی.
آیا تو نگفتی اجازه دهید من بروم بیرون به مردم بگویم که ما خیانت کردیم و با یک دروغ بزرگ به حیثیت نظام و این مردم شریف لطمه وارد کردیم؟
آیا تو نبودی که میگفتی کاندید اصلاح طلبان مانند کسی است که زمین خورده و خجالت میکشد که بلند شود. بیایید با هم کمک کنیم تا او را از زمین بلند کنیم؟
آیا تو نگفتی که من فوق تصور شما کار خواهم کرد، کاری که دوست و دشمن تعجب خواهند کرد؟
اعتراف میکنم که این را راست گفتی با این مقالهای که نوشتی دوست و دشمن تعجب کردند. تعجب از اینکه در یک نظام سیاسی یک مجرم براندازی پس از اینکه مورد لطف قرار میگیرد و تعهد میدهد که پاسخ این لطف را با عذرخواهی از مردم به خاطر نادیده گرفتن رأی آنها و توهین به شعور ایشان و پایمال کردن جمهوریت نظام خواهد داد به خیال خودش نظام و مردم را فریب داده و آنها را با یک دروغ نامه یا بهتر است بگویم سروش نامه غافلگیر کرده است.
آقای تاجزاده باور نمیکنم که به این زودی فراموش کرده باشی که عاجزانه از مسئولان پرونده میخواستی تو را با تعهد کتبی خرد نکنند و تو در مقابل، عملاً خیانتهایت را جبران خواهی کرد.
آقای تاجزاده کارشناس پروندهات میگفت فیلمی از دوران زندانت در اختیار دارد که اگر مسئولان اجازه دهند منتشر شود همه مردم خواهند فهمید منظور تو از شکنجه! و سختی زندان چیست؟
یکی از کارشناسان پرونده که مطلع شد میخواهم مطلبی در پاسخ به تو بنویسم گفت پیغام دهم که آقا مصطفی خیلی، خیلی بیانصاف و بی معرفتی.
گفت بنویس که من اگر میدانستم بگو بخندهایمان را و لطیفه گفتنهایمان را برای تلطیف فضای گفتوگو شکنجه تلقی خواهی کرد هرگز به تو اطمینان نمیکردم و برخلاف نظر برخی عمل نمیکردم که معتقد بودند شماها اصلاح ناپذیرید.
آقای اصلاح طلب! واقعاً اگر در زندان یک تلنگر به تو خورده بود همسر تو اینگونه ساکت مینشست؟ همسری که تو خود بارها به ما میگفتی او بسیار تند است و من نمیتوانم او را کنترل کنم. آقای تاجزاده خیلی بی انصافی، چرا که تو به خوبی میدانی که از آقای حجاریان چگونه در زندان مراقبت میشد و چگونه بازجویانی که تو در مقالهات چهره هیولا گونهای از آنها ترسیم کردهای او را تر و خشک میکردند و مرتبا برای آب درمانی او را به استخر میبردند و طبق توصیههای پزشک او را ماساژ میدادند که امیدوارم آقای حجاریان خود این نکات را یک بار دیگر برای افکار عمومی بازگو نماید. مگر اینکه او هم...
آقای تاجزاده در مقالات بعدی به جای دکلمه سرایی سعی کن برای ادعاهای خود سند ارائه نمایی. هر چند که با توجه به این مقاله مطمئنم اگر سندی داشتی ابایی و ملاحظهای از انتشار آن نداشتی. شما و دوستانتان عادت کردهاید که مسائل را در پیچ و خم لفاظیها بغرنج و مبهم رها سازید. آقا مصطفی من که میدانم این مقاله به قلم خودت نگاشته نشده و صاحب قلم را هم به خوبی میشناسم و اهالی کتاب و نشریات هم اگر کمی دقت نمایند نویسنده را فوراً خواهند شناخت. اما چون مقاله به نام تو منتشر شده خطاب به تو مینویسم که حتی در دشمنی هم میتوان انصاف را رعایت کرد. زندگی همین دو روزه نیست چرا افق نگاهت را بازتر و دوراندیشانهتر نمیگردانی؟
البته در مورد اقدام ناجوانمردانهات گمانهزنیهایی وجود دارد که من به برخی از آنها اشاره میکنم. از جمله اینکه برخی از دوستان با شناخت روانشناسانهای که از جنابعالی دارند بر این باورند که با این مقاله نیاز روحی خود را مرتفع ساختهای.
برخی دیگر معتقدند برای فرار از اتهام معامله با نظام، این کار را کردهای. عدهای دیگر حدس میزنند که این اقدام نوعی تشکر به خاطر مراسم گلریزان سران فتنه برای تهیه مسکن جنابعالی صورت گرفته است و گروهی هم بر این عقیدهاند که تو سودای لیدری جریان فتنه را در سر داری. در گفتوگویی که با کارشناس پروندهات داشتم میگفت این سخن را اضافه کن که اما من خیلی به علت آن کار ندارم لکن متحیرم از این همه بیمعرفتی آن هم از کسی که مدعی بود بچه میدان خراسان است و معرفت سرش میشود و بارها میگفت شما مرا آزاد کنید کاری نمیکنم که شما به خاطر این حسن ظنتان شرمنده شوید! فقط میتوانم بگویم اف بر این دنیا و بازیهایش.
و اما حال که سخن به اینجا کشید اجازه بده نکاتی را در مورد اهم دروغ پراکنیهایت یادآور شوم.
در ابتدای مقالهات سخن از دو نظام متفاوت به میان آوردهای. نظامی که در ذهن بازجویان نقش بسته و نظامی که تو به آن باور داری. تو از نگاه خود این دو نظام را توصیف نمودهای من هم میخواهم از نگاه خودم به تفاوتهای آنها اشاره کنم. اهم مؤلفههای نظام مطلوب تو که چندان هم پنهان نبوده و حداقل در 8 سال دوره اصلاحات شمهای از آن را به نمایش گذاشته از این قرار است.
نظامی خسته و پشیمان از گذشته انقلابی خود.
نظامی تسلیم و فرمانبردار در مقابل زورگویان عالم.
نظامی که خمینی در آن به موزه سپرده شده است.
نظامی که در آن گریزی از سکولاریسم نیست.
نظامی که مطرودین امام در آن نه تنها دارای ارج و قرب که از مردم و امام طلبکارند.
نظامی که تئوریسینهای آن سروش و شبستری و بشیریهها هستند. همانهایی که تفسیر خود از دین را برابر با تفسیر پیامبر و ائمهعلیهمالسلام میدانند.
نظامی که فرهنگ عاشورا در آن فرهنگ خشونت است.
نظامی که حتی امام زمان (عج) را هم میتوان در آن استیضاح نمود.
نظامی که در مدل توسعه آن یک عده ناگزیر در زیر چرخهای توسعه باید له شوند و آن عده هفت دهک پایین جامعه است همانهایی که جرمشان «نه» به شما بوده است.
نظامی که حزبالله را دشمن و اشغالگران صهیونیست قدس را دوست میشمارد.
نظامی که در تبعیت از غرب، گوی سبقت را از رژیم پهلوی ربوده است.
نظامی که برای راه اندازی تنها 20 سانتریفیوژ باید با دستمال یزدی به ملاقات جک استراو برود.
نظامی که در مسابقه آلترناتیوسازی آمریکاییها به جای جمهوری اسلامی با خوش رقصیهایش گوی سبقت را از رضا پهلوی ربوده است.
نظامی که در آن گریه برای مصائب فرزندان زهرا خسته کننده و افسردگی زاست.
نظامی که چادر زنان در آن نشانه عقب ماندگی است.
نظامی که بیحیایی و عریانی در آن عین تمدن است.
نظامی که قرآن را متعلق به زندگی قبیلهای دوران جاهلیت میشمارد.
نظامی که برای هولوکاست ساخته صهیونیستها اشک ماتم میریزد.
نظامی که واژه مقدس شهید را به نام آبراهام لینکلن آلوده میسازد و بلکه آن را به تمسخر میگیرد.
نظامی که همه مکاتب الحادی شرق و غرب را به استناد تفکر پلورالیسم دینی حق میداند.
نظامی که با وامهای میلیاردی غیر قابل برگشت، دل آقازادههایش را به دست میآورد.
نظامی که شهرام جزایریها در آن صاحب کارت 500 هستند.
نظامی که حمایت آمریکا و اسراییل و انگلیس را برای خود ظرفیت میشمارد.
نظامی که زن را مانند غربیها کالا میشمارد.
نظامی که هویتی از خود ندارد و منتظر تزریق هویت از سوی غرب است.
نظامی که باعث ننگ است.
نظامی که نبودش به بودنش شرف دارد.
و اما مولفههای نظام مورد نظر ما:
نظامی است که پوزه آمریکا و اسراییل را به خاک مالیده و تا شکست کامل آنها از پای نخواهد نشست.
نظامی است که خمینی(ره) در آن نمیمیرد.
نظامی است که پهلوانان در آن نمیمیرند.
نظامی که الگوی زن در آن حضرت زهرا(س) است.
نظامی که بدون اشک برای حسین(ع)، مرده است.
نظامی که خاک گذرگاه امام زمان(عج) را سرمه چشم خویش میسازد نه اینکه استیضاحش کند.
نظامی که در مدل توسعه آن هیچ کس نباید له شود.
نظامی که شهرام جزایریها را به بند میکشد.
نظامی که برای مکاتب الحادی پشیزی ارزش قائل نیست.
نظامی که هولوکاست را افسانه میشمارد.
نظامی که حزبالله را دوست و صهیونیستها را دشمن میشمارد.
نظامی که سه هزار سانتریفیوژ راه اندازی میکند و جک استراوها هم هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
نظامی که سکولاریسم در آن واژهای نجس تلقی میشود.
نظامی که سروشها و گنجیها را مرتد میداند.
نظامی که هر فتنهای را که آمریکا و اسراییل و انگلیس برای سرنگونی آن طراحی میکند در نطفه خفه میکند.
نظامی که فرهنگ عاشورا را فرهنگ انسان سازی میشمارد، نه خشونت.
نظامی که غرب را به زانو در آورده است.
نظامی که مطرودین امام را غیرخودی میداند.
نظامی که طبق فرمایش امامش روحیه سرمایه داری را با روحیه مبارزه در تضاد میداند.
نظامی که ولایت فقیه را طبق فرموده امامش همان ولایت انبیا میداند.
نظامی که تا پای جان پای ولایت فقیه ایستاده است.
نظامی که شکست و عقب نشینی را از قاموس خود حذف کرده است.
نظامی که میخواهد روی پای خود بایستد و میتواند.
نظامی که افتخار آفرین است.
نظامی که آمده است تا دنیا را متحول سازد و خواهد نمود. انشاءالله
بله، آقا مصطفی این است تفاوتهای بین مؤلفههای نظام مطلوب تو و دوستانت با مؤلفههای نظام من و دوستانم و این یک ادعای واهی نیست، چرا که سابقه هشت سال اصلاحات سندی است که مانند لکه ننگی بر دامن تاریخ این مرزو بوم نقش بسته است.
آقای تاجزاده شما با نظام مورد نظرتان تپههای عباس آباد را هم نمیتوانید فتح کنید، چه رسد به قلههای پیشرفت و ترقی.
نکته دیگر در مقالهات تکرار دروغهای شیخ اصلاحات است. در پاسخ به این موضوع نیز خیلی نیاز به طول و تفصیل ندارد، فکر میکنم تاکنون دوستانت هم متذکر شده باشند که نام شیخ آنقدر زشت و کریه شده است که اگر در حرف حق هم آورده شود آن حرف مسموع نخواهد بود. در روایات آمده است خدا اگر بخواهد کسی را مفتضح کند اول عقل او را میگیرد.