به گزارش گرداب، اینترنت و فناوریهای نوین مرتبط با آن در دنیای امروز منجر به شکل گیری بسیاری از زیر شاخههای دانش مرتبط با آن شده است.
دانش اینترنت در ابعاد وسیعی گستره خود را نمایان ساخته است که روان شناسی اینترنت یکی از این زیر شاخههاست.
دریک تعریف بسیار کلی می توان اینترنت را بهسان مخزنی از اطلاعات خوب و بد، زشت و زیبا، اخلاقی و غیر اخلاقی دانست.
آگاهی از پیآمدهای اینترنت و در کنار آن، در نظر گرفتن راهبردهای مناسب برای استفاده درست و پیشگیری یا کاهش پیآمدهای احتمالی منفی آن، اهمیتی اساسی دارد.
همانطور که در مقاله پیشین بیان کردیم روان شناسی اینترنت، به فرایندهای ارتباطی، رفتار و حالتهای روانی افراد در هنگام استفاده از اینترنت میپردازد.
ارزیابی ویژگیهای رفتاری و روانی، یکی از عوامل تأثیرگذار در پیدایش روانشناسی اینترنت بوده است.
پژوهشهای تجربی در این زمینه هم نشان میدهد که افزون بر دستاوردهای مثبت و انکارناپذیر اینترنت، پیآمدهای نامطلوبی نیز هم در جنبه های فردی و هم در جنبههای اجتماعی به همراه دارد.
ریوا، از نظریه پردازان ارتباطات به این موضوع اشاره میکند که روانشناسی اینترنت کار ساده ای نیست؛ زیرا اول اینکه اینترنت رسانهای است که می توان آن را از راههای متفاوت تجربه کرد.
اگرچه رایانه معمولاً واسطه تجربه اینترنتی ما است، راههای مختلفی هست که کاربران میتوانند از طریق جست وجو در اینترنت خودنمایی کنند و با استفاده از آن، با دیگران ارتباط برقرار کنند.
دوم اينكه اينترنت فضاى اجتماعى و شناختى است، استفاده از اطلاعات، به فعالسازى روابط اجتماعى كمك مىكند.
اين فرايند درون فضايى خاص یعنی فضاى مجازى رخ مىدهد كه ويژگىهاى ساختارى و فرايندى ارتباط را گستردهتر مىكند.
سوم اينكه تجربه اينترنتى، حتى وقتى ما در يك فضاى مجازى گفتوگو میكنيم، همواره در بافتى ويژه صورت مىگيرد.
گوردون گراهام و بسیاری دیگر گفته اند، در اینترنت بسیار آسان است که افراد را با خلق شخصیتهای کاملاً تخیلی فریب داد؛ کاری که امکان آن در واقعیت، بسیار مشکلتر است.
بنابراین، روابط اینترنتی در مقایسه با روابط واقعی و همراه با حضور جسمانی، روابطی ضعیف و در عین حال، پیچیده است.
گراهام بر این باور است که اينترنت بيش از آنكه آنارشي سياسي را ترويج كند، آنارشي اخلاقي را رواج ميدهد و اين ذاتاً ويرانگر است.
به اعتقاد وی نكته تكاندهنده در مورد اينترنت اين است كه شكلگيري آنچه را كه "همآميزي مطلق علائق" است ممكن و حتي تشويق خواهد كرد.
منظور از این اصطلاح اين است كه توانايي پرسهزدن صرف در شبكه ساختارنيافتهاي از پسندها، صرفا مجال همساني و نه هماهنگي را فراهم ميآورد.
وبگردها اين فرصت را دارند كه در جست و جوي افراد با روحيههاي مشابه با خود باشند و آن نوع تأثيرات اصلاح و تزكيه كننده را كه در فرآيندهاي طبيعي يادگيري عمل ميكنند ناديده بگيرند.به گفته گراهام اين وضعيت بارزتر از همه شايد در مسائلي مانند شبكه هاي پورونوگرافي كودكان خود را نشان ميدهد كه مانعي در برابر پسندهاي شريرانه وجود ندارد، چرا كه وبگرد ميتواند آن چيزهايي را كه مانع اين نوع پسندها مي شوند، ناديده بگيرد و سپس تمايل اين وبگرد با دريافت كردن پاسخهاي تأييدكننده از جانب افراد داراي پسند مشابه، تقويت ميشود.
پيامد منطقي چنين وضعيتي فروپاشي اخلاقي است و نه يگانگي اخلاقي، اين فروپاشي به معناي بد كلمه آنارشيستي است، چرا كه وسيلهاي براي انتشار يافتن و به هم پيوستن پسندها خودساختهاي از هر نوع است.
پيونديافتن پسندهاي خودساخته به فعاليتي همگام و به ميزاني از نظم و انضباط اجتماعي نيازمند است، اما آنچه كه اين روش نوين برقرار شدن تماس بين انسانها امكانپذير ميكند، انتشار يافتن گستردهتر تمايلات آزاد شده، بدون تأثيرات پالايندهاي است كه به طور طبيعي بر آنها لگام ميزند و آنها را محدود ميكند.
ادامه دارد...