«کمپ ایکس ری» از آن دست فیلمهایی است که در نگاه اول مضمون اعتراض آمیز به سیاستهای دولتمردان آمریکایی در قبال مسلمانان و زندانیان آنها دارد ولی وقتی با دقت بیشتری به حوادث فیلم مینگریم، متوجه میشویم که این گوسفند نجیب، در واقع گرگی در پوستین گوسفند است.
اما این خبر از آن دست خبرهایی نیست که بتوان به راحتی از آن عبور کرد، چرا که مشخص نیست دلیل این تصمیم مسئولین سینمایی کشور برای دادن مجوز اکران به چنین فیلمی چیست؟ آیا آنها از محتوای این فیلم آگاه هستند؟ و از همه مهمتر اگر قرار بود که بعد از مدتها مجوز اکران یک اثر هالیوودی در داخل کشور را به فیلمی بدهند، چرا این فرصت نصیب «کمپ ایکس ری» شد؟
داستان «کمپ ایکس ری» چیست؟
«کمپ ایکس ری» با نمایی از سوختن برجهای دوقلو در آمریکا آغاز میشود و بعد از آن وارد خانهای میشود که فردی مسلمان و سنی مذهب مشغول نمازخواندن است و در همین حین توسط فردی ناشناس ربوده میشود و در سکانس بعد او را میبینیم که به داخل زندانی منتقل شده است.
فرد ربوده شده «علی امیر» نام دارد که «پیمان معادی» فیلمنامه نویس سالهای قدیم و بازیگر سالهای جدید سینمای ایران نقش آن را ایفا میکند. در ادامه داستان، آشنایی علی با یکی از نگهبانان تازه وارد زندان به نام «اِمی کول» با بازی کریستن استوارت، سرآغاز شکل گیری یک رابطه عاطفی میان آن دو میشود که قصه اصلی فیلم را پیش میبرد و در نهایت با رفتن «امی» از این زندان، رابطه آنها پایان مییابد.
وقتی مخاطب ایرانی از کتک خوردن هموطنش خوشحال میشود!
زمانی که خبر پخش این فیلم منتشر شد، «پیمان معادی» بازیگر ایرانی آن، در ارتباط با بحثهایی که پیرامون برخی از صحنههای غیراخلاقی این فیلم وجود داشت، گفت: «فیلم تغییر چندانی نداشته است، چون اگر این فیلم نیاز به ممیزی یا اصلاحات بسیار داشت، من آن را بازی نمیکردم چرا که از روز اول قبول این کار، مهمترین هدفم اکران برای مردم سرزمین خودم بود.»
اما فارغ از وجود برخی از صحنههای غیراخلاقی در نسخه اصلی این فیلم که با حذف آنها در نسخه دوبله شده، خللی در ساختار اصلی اثر ایجاد نمیشود؛ مضامین دیگری در این فیلم سینمایی وجود دارد که در تناقض آشکار با حرفهای آقای معادی است. چرا که اگر هدف آقای معادی از بازی در این اثر، نمایش آن برای مردم سرزمینش بوده، باید بیشتر از آن که بخواهد نگران ممیزیهای اخلاقی اثر باشد، نگران مضمون توهینآمیز آن بود.
«کمپ ایکس ری» از آن دست فیلمهایی است که در نگاه اول مضمون اعتراض آمیز به سیاستهای دولتمردان آمریکایی در قبال مسلمانان و زندانیان آنها دارد ولی وقتی با دقت بیشتری به حوادث فیلم مینگریم، متوجه میشویم که این گوسفند نجیب، در واقع گرگی در پوستین گوسفند است که مخاطبش را با پنبه سرمیبرد!
چند دقیقه ابتدایی این فیلم از زمان ورود شخصیت زن قصه به عنوان یک نگهبان تازه وارد به زندان را با هم مرور می کنیم:
مهمترین وظیفهای که به نگهبانان این زندان سپرده شده است، جلوگیری از خودکشی زندانیان است. زندانیانی که علی الظاهر همگی مسلمان هستند و شمایلی که برای نمایش آنها به کار گرفته شده، آدمهایی با ریشهای بلند و یک عرقچین بر روی سر است که همواره با عربی یا فارسی بلند بلند داد و بیداد میکنند!
رهبری نیروهای درون این بخش از زندان که حوادث اصلی داستان در آن پیش میرود بر عهده فردی است که نسبت به دیگر زندانیها رفتار وحشیانهتری دارد و از قضا فارسی هم حرف میزند! در یکی از صحنههای ابتدایی ورود به زندان نشان میدهد که این فرد از موضوعی عصبانی شده است و دارد با زبان فارسی فریاد میزند: «تو میخوای منو بکشی؟ نه، نمیشه! نمیتونین زندانیم کنین. من میکُشمتون!» و بعد از آن محکم بر درب سلولش میکوبد و بعد از ورود نگهبانان به زندان همچون وحشیها هرکسی که در اطرافش باشد، میزند. برخورد مشت او با صورت «اِمی» باعث میشود که او مجروح شود و وقتی دستهای زندانی بسته میشود، «امی» برای جبران آن مشتی که خورده است، لگدی را روانه زندانی میکند و مخاطب به راحتی به او حق میدهد که این زندانی را بزند. حتی شاید مخاطب ایرانی هم در این لحظه بیشتر از آن که نگران کتک خوردن هموطن خود باشد، دلش از انتقامگیری «امی» شاد شده است!
زندانی مسلمانی که به جای قرآن، «هریپاتر» میخواند!
یکی از اتفاقات عجیب در داستان این فیلم، علاقه شدید شخصیت علی به داستانهای هری پاتر است! علی که در ابتدای فیلم یک مسلمان نمازخوان نشان داده میشود، از زمانی که وارد زندان شده دیگر اعتقادش را به نماز از دست داده است و همراه دیگر زندانیها نماز نمیخواند. او در اتاق خود تنها یک کتاب دارد که آن هم قرآن است، قرآنی که او از آن به عنوان وسیله جاساز استفاده میکند تا تیغ خود را در آن پناه کند. در عوض آن چه او دیوانهوار در طلبش است، خواندن جلد آخر کتاب «هریپاتر» است. کتابی که هیچکدام از نگهبانان مسیحی زندان، حتی «امی» آن را نخوانده است ولی علی که یک مسلمان است داستان «هریپاتر» که یک پسربچه جادوگر است را تمام و کمال خوانده و وقتی بیتوجه به نگهبانان زندان را در مقابل خواستهاش برای داشتن جلد آخر هریپاتر میبیند، با فریاد میگوید: «شما این کتاب را به من نمیدهید تا من را دیوانه کنید!»
جالب آن که او در بخش دیگری از این فیلم خطاب به «امی» میگوید: «من کتاب مقدس شما را خواندهام، بخش اول آن را دوست دارم چون در آن جادو وجود دارد ولی بخش دومش را دوست ندارم چون اثری از جادو در آن وجود ندارد.» این یعنی یک مسلمان تحصیلکرده که در چند جای فیلم تاکید میکند که دانشگاه هم رفته است، شیفته «جادو» است. جادویی که همواره در اسلام منع شده است و دستورات فراوانی برای دوری از آن وجود دارد.
علی از همه چیز بریده است و حالا تنها دلخوشیش خواندن هریپاتر و اذیت کردن نگهبانان زندان و گاهی هم فوتبال بازی کردن است! شاید به همین خاطر باشد که پیمان معادی در مصاحبهای درباره نقش «علی» گفته بود: «فکر میکنم او بیشتر از هزار بار قرآن را خوانده و مرور کرده است. اما کم کم حالت شک و تردیدی در او به وجود آمده است، شک و تردید نسبت به همه چیز. شاید هم بخاطر تنهایی و فکرکردن زیاد است که باورهایش به تدریج رنگ باختهاند. او کم کم از حضور در جمع نمازخوانان هم خودداری میکند. بدترین چیز برای آدمی که به همه چیز دور و برش مشکوک است همین است که نمی داند واقعا به کجا و یا به چه چیزی دست بیاویزد.»
البته علاقه او به جادو، تنها نشانه به پوچی رسیدن علی نیست. چرا که او در بخش نهایی فیلم تصمیم به خودکشی میگیرد و با همان تیغی که در قرآنش جاسازی کرده است، میخواهد رگ گردنش را بزند. ولی در نهایت همان نگهبان زن مسیحی او را از خودکشی منصرف میکند.
اکران «کمپ ایکس ری» ظلم به سینمای ایران است
با آگاهی از محتوای این فیلم که با یک بار نگاه کردن آن نیز میتوان به سادگی متوجهاش شد، سوالی که ذهن ما و احتمالا مخاطبان این مطلب را به خود درگیر کرده است، این است که چرا باید چنین فیلمی در ایران اکران شود؟ فیلمی که محتوای آن از اساس سنخیتی با فرهنگ ما ندارد و صرفاً به خاطر حضور یک بازیگر ایرانی در آن فرصت این را یافته که بتواند در چندین سینمای مجهز پایتخت به روی پرده نقرهای سینماها ظاهر شود.
گذشته از این، با فرض آن که تمام استدلالهای ما اشتباه باشد، آیا در این وانفسای کمبود سالن سینما برای اکران فیلمهای داخلی که صدای همه اهالی سینما را در آورده است، دادن چند سالن سینما در تهران به یک فیلم خارجی منصفانه است؟ آیا وقتی فهرست فیلمهای در نوبت اکران آنقدر طولانی شده است که شورای صنفی نمایش مجبور شده برخلاف قانون مصوب خود، چند فیلم را به طور همزمان و در طول یک ماه، در گروه آزاد اکران کند؛ بخشیدن این فرصت به یک فیلم خارجی ظلم به سینمای ایران نیست؟
البته بدون شک اکران آثار سینمایی شاخص خارجی، میتواند باعث کمک به رونق سینمای ایران شود ولی این موضوع نیازمند فراهم بودن زیرساختهای لازم است و البته نباید این موضوع را فراموش کرد که «کمپ ایکس ری» هیچ نشانهای از یک فیلم شاخص ندارد.