گرداب- ما (هفتهنامه پنجره) انتظار نداشتیم بشود با مدیر مرکزی که با پرچم سپاه و مجموعه عملیاتهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی در کنار کارهای فنی، کرکره چندین و چند سایت مستهجن را پایین کشیده، قرار مصاحبه گذاشت.
هر چه باشد یک وجه این کار "محرمانه" است. بنابراین وقتی قرار گفتوگو گذاشته شد، هیچ تعجب نکردیم که سر از ساختمانی بینام و نشان دربیاوریم و هرگز هم توقع نداشتیم سوژه گفتوگو مقابل دوربین عکاس بنشیند. مدیر مرکز مبارزه با جرایم سازمانیافته سپاه، ترجیح میدهد بهجای اسم و عکسش از فعالیتهایی که او و همکارانش انجام دادهاند، بنویسیم. او میگوید حرفهای ما مهمتر از عکس و اسم ماست و البته حرفهای مهمی هم برای گفتن دارد. از ورود سپاه به این پروژه تا انتقاد به شیوه فیلترینگ و اینکه حتی ممکن است روزی با ارتش سایبری ایران هم برخورد کنند.
- اجازه بدهید اینطور شروع کنیم که اصلا چرا سپاه؟ میان این همه نهاد متولی و مرتبط با این موضوع، چرا سپاه پرچمدار مبارزه با جرائم سایبری شده؟شما اجازه بدهید من با این مقدمه شروع کنم که اصلا چرا بعضی اتفاقات حوزه مجازی خطرناک است تا بعد به این برسیم که چرا سپاه!
- بهنظر نمیرسد کسی در خطرناک بودن این مسائل تردید داشته باشد!اتفاقا برعکس.
خیلی از دوستان بسیار ساده با ماجرا بر خورد میکنند. بسیار شده که میگویند اینهمه سایت را منهدم کردید و از بین رفت، خب که چی؟! برای همین است که اصرار دارم باید صبورانه مشکل را شناخت، معرفی کرد و دنبال آسیبشناسی بود. تا ما نگوییم که شبكه توليد محتواي مستهجن در فضاي مجازي با چه مختصاتی جامعه را هدف گرفتهاند، کسی نه اهمیت کارهای ما را درک خواهد کرد و نه با ما همراه خواهد شد. مشکل از جایی شروع میشود که فضای مجازی، قابللمس نیست، اما در کنار مزایا آسیبهای خاص خودش را هم دارد. شما دیگر نمیتوانید بگویید که من استاد دانشگاه، نماینده مجلس، حزباللهی هستم و خانوادهام مصون است. آسیب همهجا نفوذ میکند و خزنده جلو میرود.
- بسیار خوب، فرض را بر این بگذاریم که این آگاهیبخشی انجام شده، حالا بفرمایید که چرا سپاه؟بهنظرم باید بپرسم که چرا سپاه نه؟! بر اساس اصل 150 قانون اساسی،
سپاه مأمور حفظ همه دستاوردهای انقلاب و خود انقلاب است.
جامعه اسلامی هم از مهمترین دستاوردهای انقلاب است. بعد از انقلاب و با آغاز تهدیدها علیه کشور، سپاه همیشه پای کار بوده است. آن روزها تهدید نظامی بود، حالا فرهنگی و سایبری شده است. البته تهدیدهای غیرنظامی، مسبوق به سابقهاند. دقیقا از روزی که انقلاب پیروز شد، جنگ نرم از آنجا شروع شد. همان زمان هم رادیوها کار خودشان را میکردند. اساس جنگ نرم، هدایت افکار عمومی بر پایه رسانه است. حالا هم انقلاب و جامعه از این حوزه در معرض تهدید و آسیب است. سپاه هم احساس وظیفه کرده است که حواسش را نسبت به این حوزهها بیشتر جمع بکند. البته این فقط مشکل ما نیست. بسیاری از جوامع وجود چنین تهدیدی را درک کردهاند.
- سپاه دقیقا از کی متوجه این آسیبها و جریانها شد؟نمیشود یک نقطه زمانی خاص اعلام کرد. چون این توجه همیشه وجود داشته. اما بهطور مشخص از زمانیکه این جریانات در کشور جدی شد، یعنی تقریبا از سالهای 1383 و 1384 سپاه هم پررنگتر وارد شد. هرزهنگاری بهعنوان یک تجارت، سالهاست که مطرح بوده و با ورود اینترنت به ایران خیلی طبیعی بود.
اما از یک دورهای متوجه شدیم که این جریان سکسی که در خارج از کشور فعال بود، به نوعی داشت بومی میشد. یعنی سایتهای فارسی، داستانهای تولیدی و آیتمهایی که مشخصا فرهنگ نهتنها دینی بلکه ملی ما را هدف گرفته بودند و ما انواع و مصادیقی از سکس را در فضای خودمان ملاحظه میکنیم که این فضای مستهجن فارسي که اساسا با فرهنگ یک ایرانی، جدای از مذهبش، در تعارض است؛ خوب این علامت، هشدار بزرگی بود. در حقیقت دیگر سایتهای مستهجن کارشان کپی و پیست نبود، خودشان تولیدکننده شده بودند.
- این جریان جدید چه رویکردی داشت؟آنها در کنار انتشار محتواي موردپسند بازدیدکنندگان سایتها، نظریهپردازی هم میکردند. از همجنسگرایی حرف میزدند و به مخاطبشان میگفتند به مذهب چه کار داری؟ ميگفتند: «این یک پدیده علمی است و باید علمی با این برخورد بشود»، همانچیزی که الان سکولارها میگویند. این روش آنهاست که پشت چنین حرفهایی پنهان میشوند. نتیجهاش هم میشود شکلگیری "
انجمن همجنسگرایان مسلمان" در انگلستان. یعنی مسلمانی و همجنسگرایی! این دو تا چگونه قابلجمعاند؟ با همین دیدگاه و پز علمی.
- جریانهایی که گفتید، عمدتا از چه ابزارها و قالبهایی استفاده میکنند؟از هر چیزی که فکرش را بکنید. از داستان کوتاه، بلند، عکس، فیلم، کلیپ، جک، مقاله و تحلیل، مولتی مدیا و حتی پوسترسازی. از این ابزارها هم در وقیحترین شکل ممکن استفاده میکنند. مثلا در پرونده مضلین، ما به پرونده کسی به نام "شهروزخان" رسیدگی کردیم که وقیحترین کلیپها را تولید کرده. او در کلیپهایش حریمها، خط قرمزها و تابوها را در ذهن افراد از بین میبرد، این دیگر ربطی به اسلام و مذهب ندارد، ضدانسانی است. این جریان دنبال حرمتشکنی است. الان نمونههایی در ذهن دارم که ذکر آنها واقعا برخلاف عفت عمومی است. اما یک مورد را خیلی خلاصه و در بسته عرض کنم که در یک حرکت هماهنگ، تعدادی از این سایتها عکس نخلهایی را که در هیئتهای عزاداری استفاده میشود، با عکسهای مستهجن ترکیب و خیلی وسیع منتشر کردند. نتیجه چنین حرکتی این است که نوجوان ما این تصویر را میبیند، بعد در هیئت وقتی برای عزاداری رفته و نخل را میبیند، همان تصویر دستکاری شده در ذهنش تداعی میشود. به این ترتیب
پاکترین لحظات او را هم آلوده میکنند. برای همین است که عرض میکنم این جریان با حساب و کتاب عمل میکند.
- یعنی فعالان داخلی از خارجیها و کشورهایی که بهعنوان تولیدکننده پورنو شناخته شده هستند، هم جلو زدهاند؟دقیقا، یعنی یک پرش خیلی خیلی بلند داشتهاند. دوستان شوخی میکردند و میگفتند مانتوها سانت سانت بالا رفت، ولی این جریان یکباره به عریان کردن بدن رسید! به هر حال، نتیجهای که از همه اینها میشود گرفت این است که ما با یک سری ماجرای ساده و آدمهایی که فقط شیطنت میکنند، مواجه نیستیم.
خیلی سادهانگاری است که اینها را اتفاقهای پراکنده با علل متنوع یا نامشخص بدانیم. بلکه کاملا برعکس، همه ماجرا هدایت شده و متمرکز است. کسی که بهصورت فردی حالا به هر دلیلی یک وبلاگ با داستانهای سکسی زده دیگر دنبال عضوگیری نمیرود، نیرو جذب نمیکند، پول به نویسنده و گرافیست نمیدهد، سرور قدرتمند اجاره نمیکند. ما افرادی را شناسایی کردهایم که یکی در تهران، دیگری در شیراز و سومی در هند است. آیپیهایشان فرق میکند ولی با هم در ارتباطند و مثل هم کار میکنند. علاوهبر این، این سایتها به مجرد بروز فیلتر میشوند، اما خیلی از آنها از فیلتر فرار میکنند. از نظر فنی سایت چندین آینه دارد، يعني محتواي فيلتر شده بر روي سايتهاي ديگر قابل دسترسي است.
چنین کارهایی هزینه دارد و یک پشتیبانی و عقبه وسیع میخواهد. اینها شاخصه جریانی سازمانیافته هستند که هدف مشخصی هم دارد.- این عضوگیری و جذب نیرو چطور و از سوي چهکسانی اتفاق میافتد. به این مسئله هم پرداختهاید؟عضوگیری سایتها و جریانهای مبتذل در واقع یک پروسه است. یعنی اول از میان بازدیدکنندهها تعدادی را شناسایی میکنند. به آنها احساس دیده شدن میدهند. بعد از خودشان میخواهند تولید محتوا کنند، مثلا داستان بنویسند. بعد آهسته آهسته این فرد میشود تولیدکننده حرفهای. سایت و هاست و دامین به او میدهند؛ بعد شما میبینید بچهمسلمان ایرانی ما شده پیادهنظام آنها. در جریان یک پروسه به اینجا میرسند! برای همین است که سپاه عزم خودش را جزم کرده که وارد این حوزه بشود. مأموریت اصلی این حوزه هم بر عهده مرکز مبارزه با جرایم سازماندهی شده سایبری است. ما با شناسایی فعالان اصلی این جریان، برای آنها تشکیل پرونده دادیم. حتی بعضیها را با قرار صوری از خارج به داخل کشور کشاندیم و بازداشت کردیم. همه این افراد بازجویی شدهاند و اطلاعات لازم بهدست آمده. برای بعضیها حکم صادر شده و بعضیها هم منتظر حکم هستند.
- پس کار شما فقط هک کردن چنین سایتهایی نیست؟البته! کار اینجا کاملا تخصصی و گسترده انجام میشود. متأسفانه خیلیها مرکز را محدود به همین هک کردن میدانند در حالیکه انهدام سایتها همیشه در دستور کار ما نیست و بعضی وقتها آخرین اقدام ماست.
- نکته جالب همینجاست. شما یک کار گسترده و وسیع دارید. آسیبشناسی دارید، روی سوژهها مطالعه میکنید، تحلیل محتوایی دارید، آدمهای مؤثر را شناسایی، ردیابی، بازداشت و بازجویی میکنید. کارهای فنی در حوزه وب و انهدام سایتها هم که به گفته خودتان یکی از کارهای شماست. این حجم کار، نیروی انسانی زیاد و پشتیبانی گستردهای میخواهد. اما آنچه من اینجا و در این ساختمان شما میبینم، برای درصدی از این کارها هم کافی نیست...اینکه گفتم مبارزه با چنین مشکلی فقط از دست سپاه برمیآید، برای همین است. چون شما در حوزه سپاه و بسیج کارهایی را میکنید با عده کم اما با حجم بزرگ که توی بقیه جاها نمیتوانید بکنید، چون اینجا ایده و انگیزه، حرف اول را میزند. اخلاص و ایمان، حرف اول را میزند. سالها قبل، اینترنت بهعنوان یک پدیده نوظهور و پیچیده برای ما دور از دسترس و فهم بود، اما ما با تعداد کمی نیرو الان با صاحبان اصلی این تکنولوژی زد و خورد داریم.
تمامقد ایستادهایم و با اتکا به عقیدهای که داریم، با یک لشکر بزرگ میجنگیم. ما اینجا میخواهیم کار انجام بشود، بنابراین دنبال راه انداختن یک تشکیلات عریض و طویل نیستیم. میخواهیم چابکسازی کنیم و یک ستاد قوی داشته باشیم؛ یک ستاد قوی، چابک و کارآمد که هم حوزه رسانهاش قوی است،
هم اشراف اطلاعاتی دارد و هم حوزه شناساییاش قدرتمند است. - اما تعداد شما به زحمت دو رقمی میشود. واقعا همین چند نفر هستید با همین چند تا کامپیوتر؟!نه! بهجز این چند نفر و این ساختمان، تا دلتان بخواهد، نیرو داریم. بخش عمدهای از کار ما البته متکی به کمک مردم است. خیلیها به ما گزارش میدهند و آسیبهای نوپدید را معرفی میکنند. ما در سایت گرداب روزانه چندصد گزارش داریم. هر چیزی که شما به ذهنتان برسد به ما گزارش میشود، از اقتصادی گرفته و سیاسی و فرهنگی و امنیتی و اجتماعی. از اینکه یک نفر به یک نفر دیگر شک دارد که جاسوس باشد و یا یک نفر کسی را مثلا در استکهلم دیده و در تظاهرات عليه جمهوری اسلامی شرکت داشته است و الان دارد وارد جمهوری اسلامی میشود. از این دست گزارشها به ما میرسد تا خبر آغاز بهکار یک سایت سکسی.
- اما هستند مجموعههایی که با این انگیزههایی که شما گفتید و اطلاعات مردمی اداره میشوند، اما کارآمدی و چابکی مرکز شما را ندارند. مثلا وزارت اطلاعات، ناجا یا حتی بدنه سپاه، انگیزههایشان مشابه شماست، امکاناتشان بسیار بیشتر از شما است اما به اندازه شما در این حوزه کار نکردهاند. شما احتمالا یک فرق اساسی دارید. مثلا شاید آن افسران جوان حوزه جنگ نرم که حضرت آقا اشاره کردند...البته ما معذوریم که ساختار را توضیح بدهیم، اما نکته کلیدی همان است که عرض کردم. اینجا شما باید هم افسران را ببینید و هم فرماندهان را.
کسانیکه اینجا هستند، صاحب تحلیلهای نافذ هستند، یعنی تا بطن کار را ملاحظه میکنند و با جریانسازیهای رسانهای هم از صحنه بهدر نمیروند! چند روز پیش یکی از اندیشمندانشان گفت که سپاه نگذاشت که ژوئن 2009 کار تمام بشود وگرنه کودتای سال گذشته کار را تمام میکرد! گاهی خودشان هم به عنوان کودتا از آن نام میبرند.
اصراری که شما بر توقف بر روی این نکته دارید، دقیقا همان نقطه کور و تاریکی است که آنها میخواهند سر دربیاورند و نمیتوانند. مثلا ارتش سایبری، یک نیروی عمومی و خودجوش است. اما آنها همه اینها را کنار هم میگذارند و دچار یک سردرگمی و توهم شدهاند. فکر میکنند ما واقعا 100 هزار نفریم! در واقع الان حریف، قدرت تحلیل ندارد.
- حالا واقعا ارتش سایبری ربطی به شما ندارد؟ببینید! ارتش سایبری و گروههای مشابه، یک نیروی ملی، عمومی و خودجوش هستند. هیچ ربطی به سپاه ندارند.
سپاه هر جایی بخواهد که بهلحاظ سایبری وارد بشود، واحدی دارد به نام مرکز مبارزه با جرایم سازمانیافته سایبری که پرچم دارد. ما کار غیررسمی نمیکنیم. هرجا برویم، یا سایت گرداب است یا اعلام میکنیم که مرکز، آنجا حاضر است.
- عدد سایتها و مراکزی که در این حوزه عمل میکنند، مشکلساز نیست. هرگز به فکر متمرکز کردن این فعالیتها نبودهاید؟ قبل از هر چیز نباید فراموش کنیم که این گروهها جزء تواناییهای مردمی و ملی هستند که کار خودشان را میکنند. مثلا وقتی اسرائیل کشتی آزادی را هدف گرفت، هکرهای ترکیه، سایت شهرداری تلآویو را هک کردند یا در همین ایران برای مدتی صفحه تويیتر هک شد. اما قرار نیست ما این گروهها را ساماندهی کنیم. چون در این صورت میشود تروریسم سازمانیافته دولتی! اساسا ما دنبال این جریانها نیستیم و مأموریت ما با وظیفهای که گروهی به نام ارتش سایبری برای خودش قائل است، فرق میکند.
شاید در یک فضای حقوقی، زمانی لازم باشد با آنها هم برخورد کنیم، چون ممکن است حتی امنیت ملی را هم به خطر بیاندازند. چون فضای وب هم قوانین حقوقی مثل فضای حقیقی دارد. در داخل فضای مجازی هم اگر حمله بکنی، به تو حمله میکنند. حتی در آمریکا نسبت به 11 سپتامبر مجازی هشدار داده و گفتهاند اگر به منافع مجازی ما حمله شود، ما بهصورت واقعی حمله خواهیم کرد. ما اصلا نه مدافع این جریانها هستیم و نه از آنها پشتیبانی میکنیم. نظام بر اساس قوانین و هر موقع که صلاح بداند با این سایتها هم برخورد خواهد کرد، اما فعلا برای ما مزاحمتی ندارد.
- خب، حالا چه باید کرد؟ نکته اول اینکه آگاهیهای مردم در حوزه فضای مجازی کم است. باید این آگاهیها داده بشود. دوما کسانیکه در فضای مجازی تخلف میکنند یا جرم مرتکب میشوند باید نسبت به تخلف و جرمی که دارند مرتکب میشوند، آگاه بشوند. بسیاری از متهمین پرونده ما اساسا نمیدانستند که کاری که دارند میکنند جرم است! پیشگیری اجتماعی را هم باید دنبال کنیم. یعنی علاوهبر آن آگاهی در فضای سایبر، در زندگی واقعی هم باید به آسیبهای مرتبط با این حوزه توجه داشت. این کار را باید هر کسی از خانوادهاش شروع کند. بعد مثلا فامیل و دوستان و در مرحله آخر هم جامعه. یعنی خودمان یک فیلترینگ داشته باشیم. ما خودمان منتقد سیستم فعلی فیلترینگ هستیم و معتقدیم باید فکری به حالش کرد. در واقع همه باید به سلاح مبارزه با این دشمن مجهز بشوند و به مبارزهاش بروند. این نمیشود که از ترس اینکه خیس بشویم، شنا را هم یاد نگیریم. ورود به فضای مجازی البته تبعاتی هم دارد، اما باید جلوی آسیبها را گرفت.
- ببخشید! چه انتقادی به فیلترینگ دارید؟!از کلیتش دفاع میکنیم چون دستکم راه آنهایی را که با شیوههای دور زدن فیلترینگ آشنا نیستند، میبندد. الان فرزند دانشآموز شما توی گوگل به محض اینکه حرف دال را بزند بهصورت خودکار و به ترتیب با کلمات "داستان" و "داستان سکسی" مواجه میشود. این نوع فیلترینگ در همین حد مفید است. ما قدردان زحمات زیادی که دوستان میکشند، هستیم. قصدم این نیست که خدایناکرده زحمت دوستان را زیر سؤال ببرم، اما به شیوه فیلترینگ و نحوه مواجهه با سایتهای داخلی انتقاد داریم. کسانیکه در داخل کشور تولید محتوا میکنند، بر اساس مفاد قانونی اگر جرم مرتکب میشوند، اگر کارشان جرم است، باید با آنها برخورد کرد و اگر هم تخلف است که باید با آنها صحبت بشود.
- یعنی با کسانیکه تولید محتوای غیرقانونی در حوزههای مختلف دارند، مذاکره شود؟ بر چه مبنایی چنین پیشنهادی میدهید؟ما میگوییم باید با آنها صحبت بشود؛ بر چه اساسی؟ من یک نمونه به شما میگویم، الان گروهی در وزارت خارجه آمریکا و از آن طرف دنیا مأمور شده با کاربر فارسی وب صحبت کند. تا الان بیش از 100 هزار مورد ثبت شده گفتوگوی این گروه رصد شده است. خب! از آن طرف دنیا دارند با کاربران ما صحبت میکنند، ما توی فضای خودمان نباید با هم صحبت بکنیم؟ حساب این افراد از آنهایی که سازمانیافته هستند باید جدا باشند. باید بگوییم مثلا شما تخلفی مرتکب شدهاید و دارید به حوزه جرم، نزدیک میشوید. یکجور امر به معروف سایبری بکنیم. در حالیکه شیوه فعلی ما برعکس است، اول فیلتر میکنیم بعد میگوییم بیا جواب بده! نکته اینجاست که اگر ما بر اساس تعامل در فضای مجازی کار را جلو نبریم، اساسا شکست میخوریم. یادمان باشد مخاطب وقتی روی شبکه ماست، از پرشین بلاگ و بلاگفا سرویس میگیرد، به او دسترسی داریم، میتوانیم حرف بزنیم و حرفش را بشنویم اما وقتی برخورد سلبی میکنیم و کوچ میکند به سرويسدهندههاي خارجي، دیگر رفته است.
بعضی وقتها باید پدرانه رفتار کرد. هشدار داد که تخلف را دیدم اما تنبیه نمیکنم. ما میگوییم باید بین داخلی و خارجی، بین کاربر معمولی که تخلف میکند و کسی که پول میگیرد و مرتكب جرم ميشود، تفاوت قائل شد. باید دنبال یکجور مفاهمه بود. - اگر شما نگاهتان این است که با داخلیها مفاهمه بکنید، در ماجرای فتنه آیا انتشار بعضی از عکسها و افراد که ممکن است بعضا به تعبیر شما هدفمند تخلف نکردهاند، در تضاد با این نگاه متکی بر مفاهمه نیست؟!ببینید، ما دو تا بحث را داریم مطرح میکنیم، این دو تا بحث است. ما یکوقتی میگوییم که آقا من چی گفتم در حوزه مفاهمه؟
من میگویم مفاهمه با کسی که تخلف میکند، نه مفاهمه با مجرم. البته با مجرم هم باید گفتگو کرد و راه توبه و بازگشت را برایش باز گذاشت. اما یادتان باشد اسلام میگوید کسی که با نظام اسلامی اعلام جنگ کرد و سلاح برداشت، محارب است و در شرایط خاص، احکام خاص خودش را هم دارد. ضمن اینکه فضای سایبر با فضای حقیقی متفاوت است. در فضای حقیقی اگر اغتشاش بشود، نمیشود مفاهمه کرد. اما در حوزه وب هرچقدر هم که بینظمی بشود، شما بالاخره میتوانید جمع و جورش بکنید، یک ترفندهایی هست که ميشود بهطور موقت، اوضاع را کنترل کرد.
حالا شما به شوخی میگویید، اما از نظر فنی من دارم تفاوت حوزهها را عرض میکنم. واقعا همینطور است. وسط دعوا که نمیشود حرف زد. وقتی یک عده آدم بر اساس یک عمل مشترک و واحد دارند امنیت جامعه را زیر سؤال میبرند و با اقدامات و افعال و رفتارشان مشخصا امنیت را نقض میکنند، چاره دیگری نیست. وقتی کسی با سنگ بهسمت سرباز نیروی انتظامی حمله میکند که نمیشود گفتوگو کرد. البته من با همین آدمها هم حرف زدهام و به نتایج جالبی رسیدهام. مثلا اینکه به کجا وصل بودهاند.
- به کجا؟هیچی! هیچکجا! این آدم به هیچکجا وصل نیست. ذهنیتش کجا شکل گرفته است؟ در همین فضای مجازی. یک نفری یکجایی نشسته و 50 هزار تا و 100 هزار تا ایمیل همگانی فرستاده و دو تایش آمده دست این آقا. یعنی در یک فضای ایزوله ذهنی، دچار توهم شده و در خیابان و در حوزه عمومی واکنش نشان داده است.
- میخواهم کمی گلایه بکنید. از کسانی که باید در این مسیر کمکتان بکنند و نمیکنند!ببینید اساسا سپاه دنبال گلایهگذاری نیست! بچهها با دست خالی میروند توی میدان و کارهایی میکنند که با امکانات نمیشود کرد! در کشور سازمانهایی هستند که در فضای مجازی و یا مسائل دیگر امنیتی، امکاناتشان بسیار پیشرفته است اما خوب بازدهشان پایینتر!
- بالاخره توقعاتی دارید!ما امکانات فنی میخواهیم، امکانات مالی میخواهیم، حجم کار زیاد است، بودجه میخواهیم و ساختمان میخواهیم؛ همه اینها هست، اما هیچکدام مهم نیست. آنچه اهمیت دارد این است که مسئولان اهمیت موضوع را درک کنند. اگر این اتفاق بیافتد، بهترین کمک به ماست. شما فکر کنید بخواهیم برای انجام فعالیتها و برخورد با جرایم این حوزه، قانونی به مجلس ببریم. تا تصویب و اجرا بشود، ما از جریان عقب افتادهایم. همه نهادها و قوا باید موضوع را درک کنند و خطر را بشناسند. آنوقت کار ما هم بهتر انجام میشود. از قوه قضاییه میخواهیم که روند صدور حکم را برای کسانی که در این حوزه شناسایی میشوند، تسریع کند. یک قاضی صالح رسیدگی کند و حکمش را هرچه هست بگوید. یعنی یک پرونده برای سه سال مفتوح نماند. یک مقدار سر این چیزها، اینهایی که عفت عمومی است دیگر، يا مثلا امنيت خانواده، از اینها که ما دیگر مهمتر نداریم، سر اینها قاضی صالحي که بالای سر کار هست، کامل بیاید و بررسی بکند و حکمش را صادر بکند؛ حالا هر چیزی که هست، هر حکمی که هست، صادر بشود، پرونده سه چهار سال مفتوح نماند! تا اساسا بازدارندگي برخورد با مجرمين اين فضا مخدوش شود، آنوقت تکلیف پرونده مشخص بشود. برای بهروز شدن قانون مبارزه با جرایم رایانهای هم باید فکری بکنیم.
ما توی این فضا تا امروز هر کاری کردهایم، پارتیزانی بوده. هرکسی هر کار کرده، بر اساس احساس وظیفه بوده. نظام در آن مختصاتی که توقع میرود، پشت جریان نبوده. اما به حرکتهای پارتیزانی نمیشود تکیه کرد. باید هیئت حاکمه، همه دستگاهها و وزارتخانههایی که توی این حوزه وظیفه دارند، بیایند پای کار و این فضا را جدی بگیرند.
منبع:
پنجره/شماره 65