یکی از کارکنان سابق رسانه دولتی کانادا از سوگیری شدید این رسانه به نفع صهیونیستها پرده برمیدارد.
به گزارش گرداب، در جهان امروز جنایتکاران و زورگویان بدون داشتن رسانههایی که اعمالشان را توجیه و سیاههی جنایاتشان را پاکسازی کنند، نمیتوانند به سلطه خود ادامه دهند.
در ماجرای دهها سال اشغالگری صهیونیسم رسانهها به عنوان بازویی از ماشین کشتار و ستمگری از طرفی سعی در قربانیسازی از رژیم صهیونیست و از طرفی سعی در انسانیتزدایی از مردم فلسطین دارد؛ گاه با نادیده گرفتن و روایت نکردن، و گاه با ارائه روایتهای یکجانبه و گزینشی، و گاه با ساختن دروغهایی که آنقدر بزرگ هستند که نمیتوان باورشان نکرد!
حافظه ما به خاطر دارد که تنها چند روز پس از حمله نیروهای مقاومت به پایگاههای ارتش اشغالگر در مهر ۱۴۰۲ رئیسجمهور دولت آمریکا مقاومت را متهم به بریدن سر کودکان کرد، اما همان دولت مزور و ریاکار پس از جنایت حمله به چادرهای آوارگان در رفح کوچکترین اقدامی ولو نمایشی و سیاسی علیه جنگ بیهدف و دیوانهوار صهیونیستها از خود نشان نداد.
بیتردید این دروغپردازیها و روایتسازیها که در رسانههای غربی صورت میگیرد، با هدف سفیدشویی و حمایت کمهزینهتر از نسلکشی فلسطینیان است.
روایت مفصلی که در ادامه میخوانیم اعترافات یکی از کارکنان سابق رادیو و تلویزیون دولتی کانادا (CBC) است. او که در پی فشارها و کارشکنیها (به درستی) احساس کرد در جنایات رژیم کودککش صهیونیستی شریک است، نه قصد حمایت از مقاومت را داشت و نه قصد نابود کردن این رژیم. او تنها میخواست اندکی روایت نابرابر رسانهای را به سمت برابر شدن پیش ببرد و روایت رسانه ملی کانادا را اندکی از سوگیری به نفع صهیونیستها به سمت بیطرفی سوق دهد، اما چنانچه در متن خود آورده است با انواع مخالفتها روبهرو شده، تا جایی که دیگر حتی او را جرم همدلی با کشتهشدگان غزه به اختلال روانی متهم کردند!
این روایت که در وبسایت خبری Breach منتشر شده به دلیل طولانی بودن در قالب دو بخش به مخاطبان گرامی ارائه خواهد شد تا شاهدی باشد بر ظلم باورنکردنیای که سردمداران رژیمهای غربی و زرمداران فاسد صهیونیست بر مستضعفان روا میدارند.
«پایگاه رسانهای گرداب جهت آگاهی و افزایش دانش مخاطبان خود به ترجمه و انتشار مطالبی در حوزههای مختلف فناوری اقدام میکند. انتشار مطالب به معنای تایید محتوای آن نیست».
بخش اول
پس از اینکه به مدت پنج سال به عنوان تهیهکننده در شبکه دولتی کانادا کار کردم، شاهد استانداردهای دوگانه و تبعیض در پوشش اخبار فلسطین بودم و به طور مستقیم تجربه کردم که سیبیسی چگونه کسانی که خارج از چهارچوب مشخصشده شبکه صحبت میکنند را مجازات میکنند.
در ۱۶ نوامبر ۲۰۲۳ وقتی سابقه فعالیت من در سیبیسی به عنوان تهیهکننده در آستانه شش ساله شدن بود، به یک جلسه آنلاین در شبکه فراخوانده شدم در همین بین متوجه نگاه نگرانکننده تهیهکننده اجرایی شبکه به خود شدم.
او گفت متوجه این موضوع شده است که من در مورد مسائل غزه «علاقهمند» هستم. او گفت شغل او ایجاب میکند که مطمئن شود من نسبت به این مسائل با تعصب برخورد نمیکنم و بیطرف هستم. او گفت من هنوز از «خطوط قرمز» شبکه رد نشدهام، اما باید مراقب باشم. در پایان این جلسه به من پیشنهاد شد برای دریافت کمکهای روانشناختی به مرخصی بروم.
من این پیشنهاد را رد کردم. روانم مشکلی نداشت. میتوانستم به وضوح ببینم که چه اتفاقی دارد میافتد.
اوایل همان روز در یک جلسه با گروه خود در شبکه CBC News که شبکه خبری تلویزیونی ۲۴ ساعته این سازمان است صحبت کرده بودم. شش هفته از محاصره و بمباران اسرائیل در نوار غزه میگذشت. در آن زمان بیش از ۱۱۰۰۰ فلسطینی که بیشتر از بین زنان و کودکان بودند کشته شده بودند. کارشناسان حقوقی همان زمان هم این گفته را مطرح کرده بودند که آنچه در حال وقوع است میتواند به صورت «بالقوه» یک «نسلکشی» باشد و یک محقق اسرائیلی هولوکاست این موضوع را نمونهای کلاسیک از نسلکشی دانسته بود.
نگرانی خود را به اعضای گروهم در مورد لغو مکرر حضور مهمانان فلسطینی، سختگیریها درباره اظهارات آنها و الگوهای دوگانه پوشش خبریمان را ابراز کردم. پس از آن پیشنهاد یک گفتگوی منصفانه را با توضیحات زیر ارائه دادم:
دو صاحبنظر و متخصص در مورد نسلکشی که نظرات مخالف هم دارند در مورد اینکه آیا اقدامات و گفتارهای اسرائیل با تعریف قانونی این جرم همخوانی دارند یا خیر با هم به مناظره بپردازند.
همکاران ارشد وحشتزده به نظر میرسیدند. تهیهکننده اجرایی به من پاسخ داد که باید مراقب باشیم تا مجری را در موقعیت دشواری قرار ندهیم. آنها میخواستند قبل از تصمیمگیری با مقامات بالاتر خود مشورت کنند. چند ساعت بعد من در مقابل همان مدیر اجرایی نشسته بودم و در مورد «عبور از خطوط قرمز» هشدار دریافت کردم.
در بعدازظهر روز بعد در نشستی حاضر شدم که قرار بود جلسهای معمولی باشد تا مصاحبههایی که برای روزهای آینده برنامهریزی کرده بودیم را مورد بررسی قرار دهیم، اما مهمانهایی غیرمعمول در جلسه حاضر بودند. علاوه بر همکارانم، چهره تهیهکننده اجرایی و مقامات بالاتر او در Google Meet نمایان شد.
مدیران برای بحث در مورد پیشنهاد من حاضر بودند. آنها گفتند که قصد رد پیشنهاد من را ندارند و حتی در خصوص جزئیات برنامه هم سخنی نگفتند. آنها تنها گفتند که این گفتگو چندان به محتوای شبکهشان ارتباطی ندارد. من هم به این اشاره کردم که اتفاقاً این شبکه به عنوان مکان مناسبی برای مصاحبه با مهمانانی که جنگ روسیه علیه اوکراین و سرکوب اویغورها توسط چین را به عنوان نمونههایی از نسلکشی توصیف میکنند، شناخته شده است.
مدیران ناراحت به نظر میرسیدند. به من وظیفه دیگری موکول شد تا روی یک گفتگو با دو مهمان که خواستار حمایت از تغییر رژیم در مسکو و تهران بودند کار کنم. (از زمانی که این جلسات غیرمعمول شروع شده بودند، این جلسات را برای محافظت خود ضبط میکردم.)
اگر خبرنگاران در غزه دارند جان خود را فدای حقیقت میکنند، حداقل من نیز باید آماده باشم که برخی از ریسکها را بپذیرم.
اما این تمامی پیامدها نبود. هفته بعد، اواخر بعدازظهر جمعه، ایمیلی از همان دو مدیری دریافت کردم که قبلاً طرح پیشنهادی مرا رد کرده بودند. از من درخواست شده بود که سریعاً با آنها تماس بگیرم و در ضمن محتوای مکالمات را مخفیانه نگه دارم.
آنها به من گفتند که احساسات برخی از همکارانم را جریحهدار کردهام، اما چیزی بیش از این وجود داشت: فردی مرا به یهودستیزی متهم کرده بود. به نظر میرسید که از خطوط قرمز عبور کردهام.
تلاش برای رسیدن به یک موقعیت دائم در شبکهی تلویزیونی دولتی کانادا نیازمند آگاهی از نوع برنامهها، نگاهها و مهمانهای قابل قبول شبکه و همچنین دانستن این است که کدام موارد ممنوع هستند. به عنوان یک کارمند «موقت» آسیبپذیر شبکه (کارکنان قراردادی بیش از یکچهارم از نیروی کار CBC را تشکیل میدهند) به سرعت متوجه شدم که موضوع اسرائیل-فلسطین باید تا جای ممکن سانسور محتوایی شود.
وقتی موضوع اسرائیل پوشش داده میشد، به طور ضمنی انتظار میرفت به نحوی تصویر شود که تاریخ را پنهان کند و واقعیتهای معاصر را پاکسازی کند.
پس از ۷ اکتبر دیگر برای سازمان امکانپذیر نبود که از این موضوع اجتناب کند، اما از آنجا که سیبیسی هرگز به پوشش طولانیترین اشغالگری نظامی حال حاضر جهان و قساوت و جنایات اسرائیل نپرداخته بود، برای گزارش اتفاقات بعد از آن آماده نبود.
سیبیسی ماههای بعد را صرف سفید کردن وحشتها و جنایتهایی کرد که اسرائیل برای فلسطینیها در غزه به بار آورد. در روزهای پس از آغاز بمباران اسرائیل کرد و با وجود اینکه این امر از قبل آشکار بود، درحالیکه عملاً هیچ بررسی دقیق در مورد مقامات و کارشناسان اسرائیلی اعمال نشده بود، سطح بیسابقهای از سوءظن در مورد اعضای خانواده کسانی که در غزه به دام افتاده بودند، مطرح شد.
شغلم مستلزم آن بود که کار تهیهکنندگان همکار را بررسی کنم و بر مصاحبهها نظارت کنم، بنابراین من در موقعیت خوبی برای دیدن استانداردهای دوگانه از نزدیک بودم. اوایل به خاطر نگرانی از ازدستدادن موقعیت شغلی جدیدم که برای آن درخواست داده بودم، به صورت جزئی اعتراض میکردم، اما با افزایش تعداد کشتههای غزه دیگر نتوانستم ساکت بنشینم.
به جز این ناخودآگاه به خود گفتم که مخالفت برای من نسبت به بقیه همکارانم آسانتر است
من یک دورگه یهودی هستم. توسط پدری بزرگ شدهام که به عنوان یک کودک کوچک از هولوکاست فرار کرد و با آسیبهای دائمی همراه بود. او همیشه با این احساس گناه نسبت به زنده ماندن خود درحالیکه اعضای خانوادهاش توسط نازیها به قتل رسیدند، زجر کشید. معتقد بودم وارد کردن اتهامات یهودستیزانه به من برایشان بسیار چالشبرانگیز خواهد بود، اما نتیجه نشان داد که اشتباه میکردم.
استثنای فلسطین در CBC
در آستانه ۷ اکتبر یکی از همکاران ارشد گفت که اگر ما خوششانس بودیم از این اخبار معمولی و خستهکننده رها میشدیم و خبرهای مهم کار میکردیم. صبح روز شنبه بود که با چند پیام هشدار از تلفن همراه خود از خواب پریدم و میدانستم هم جهان و هم زندگی حرفهای من در آستانه تغییرات چشمگیری قرار گرفته است.
حتی قبل از اکتبر ۲۰۲۳ تلاش برای متقاعد کردن همکاران ارشد CBC برای گزارش دقیق در مورد فلسطینیان یک مبارزه به حساب میآمد. در اینجا برخی از ایدههای مصاحبه تلویزیونی است که من و یکی از همکاران مطرح کردیم، اما همگی رد شدند نام میبرم: گزارش دیدهبان حقوق بشر در سال ۲۰۲۱ که اسرائیل را به عنوان یک دولت آپارتاید تعیین میکند، تخلیه محله شیخ جراح در همان سال، ترور شیرین ابو عاقله روزنامهنگار فلسطینی-آمریکایی در سال ۲۰۲۲ و بمباران اردوگاه پناهندگان جنین توسط اسرائیل در ژوئیه ۲۰۲۳.
آخرین مورد از این ایدهها در ابتدا تأیید، اما بعدها لغو شد، زیرا یک تهیهکننده ارشد نگران بود که دست مجری بیش از حد باز خواهد بود. همچنین در همین زمان من به فردی از سازمان حقوق بشر اسرائیلی به نام بتسلم (B’Tselem) پیشنهاد دادم تا در مورد تأثیر احتمالی لایحه اصلاحات قضایی بر روی فلسطینیها صحبت کند. هرچند این لایحه در اسرائیل به طور گستردهای مورد اعتراض قرار گرفته بود، اما با پیشنهاد من به دلیل ترس از شکایتها موافقت نشد. این بهانهها دیگر برای من آشنا بودند.
بعد از ۷ اکتبر از رفتن به محل کار میترسیدم: در هر نوبت کاری میزان تعصب افراد و تأثیرات آن به حداکثر میرسید. حتی در این مرحله اولیه مقامات اسرائیلی اظهاراتی را کردند که در گزارشهای ما نادیده گرفته شده است. در تاریخ ۹ اکتبر وزیر دفاع یوآو گالانت گفت: «من دستور محاصره کامل نوار غزه را صادر کردم. بدون برق، بدون غذا، بدون سوخت. همه چیز بسته است. ما در حال مبارزه با حیوانات انساننما هستیم و بر این اساس عمل میکنیم».
حتی پس از این اظهار نظر تهیهکننده اجرایی من هنوز در مورد استفاده از کلمه «محاصرهشده» یا اشاره به «مصیبت فلسطینیها» در متن خبرها با اکراه صحبت میکرد.
در تاریخ ۲۰ اکتبر من پیشنهاد دادم که همام فرح (Hammam Farah) یک رواندرمانگر کانادایی-فلسطینی دوباره در شبکه حضور داشته باشد. او در مصاحبهای قبلی به ما گفته بود که خانوادهاش در کلیسای یونانی ارتدکس سنت پورفیریوس (Saint Porphyrius) در شهر غزه پناه گرفتهاند. هفته بعد از طریق رسانههای اجتماعی فهمیدم که پسرعموی ناتنی او در حمله هوایی اسرائیل به این ساختمان قرن دوازدهمی کشته شده است.
تهیهکننده اجرایی به سرعت به پیشنهاد من چنین پاسخ داد: «بله اگر خود او مایل است، اما ممکن است به مجبور شویم بگوییم که طور بالقوه نمیتوانیم این اطلاعات را تأیید کنیم مگر اینکه اثبات شوند».
شوکه شدم. تا به حال در حدود ۶ سال کار در سیبیسی هیچگاه انتظار نداشتهام که مرگ یکی از افراد نزدیک به مهمانان را صحتسنجی کنم، یا در مصاحبهای اعلام کنم که ما نمیتوانیم ادعاهای اینچنینی را تأیید کنیم. این استانداردی نیست که تهیهکنندگان از آن در مورد کسی حمایت کنند، اما ظاهراً به استثنای فلسطینیان.
علاوه بر این حتی در آن مراحل اولیه جامعه مدنی در غزه کاملاً متلاشی شده بود. من نمیتوانستم با مقامات بهداشتی یا دادگاه تماس بگیرم تا از آنها بخواهم گواهی فوت را ایمیل کنند. من قبلاً نام کامل خویشاوند فرح را داشتم و یک پروفایل فیسبوک مطابق با عکس یادبود او در اینستاگرام پیدا کرده بودم. این در حال حاضر مدرک قویتری بود نسبت به مصاحبهشوندگان اسرائیلی که ادعای کشته شدن اطرافیانشان را در ۷ اکتبر داشتند.
چند روز بعد برنامهی دیگری در شبکه این خبر را با تیتری خنثی کار کرد: «شهروند تورنتویی میگوید خویشاوندش در حمله هوایی که غزه را هدف قرار داده کشته شده است».
در اوایل ماه نوامبر از من خواسته شد تا بر تولید مصاحبه با یک مقام سابق آمریکایی که اکنون برای انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک (Washington Institute) که یک اندیشکده طرفدار اسرائیل است نظارت کنم.
در طول مصاحبه به او اجازه داده شد تا تعدادی از ادعاهای دروغین را در برنامه زنده دوباره تکرار کند، از جمله اینکه نیروهای حماس در تاریخ ۷ اکتبر کودکان را سر بریدهاند و مردم غزه میتوانند از بمباران هوایی در امان باشند کنند، فقط اگر به حرف ارتش اسرائیل گوش کنند و به سمت جنوب غزه حرکت کنند. این پس از آن بود که کاروانهای غیرنظامی که از طریق مسیرهای به اصطلاح امن به سمت جنوب فرار میکردند، توسط ارتش اسرائیل در مقابل چشمان جهان بمباران شدند.
به محض اینکه دروغ دوم را شنیدم، به گروهم پیام دادم که مجری با او مخالفت کند، اما پاسخی دریافت نکردم. پس آن مجری به من گفت که زمانشان محدود بوده و برای همین مداخله نکرده است. بیشتر مهمانان فلسطینی که در طول شش هفته اول حمله اسرائیل به غزه با آنها صحبت کردم، همه از یک دغدغه مشترک میگفتند. آنها میخواستند مصاحبههای زنده داشته باشند تا از خطر ویرایش حرفهایشان یا عدم پخش مصاحبهشان جلوگیری کنند. این نگرانیها از تجربیات واقعی به وجود آمده بودند.
پیش از این هرگز در حرفه من این همه مصاحبه به دلیل ترس از آنچه مهمانان ممکن است بگویند لغو نشده بود. همچنین هرگز از همکاران ارشد برای اینکه مصاحبهها با گروه مشخصی از مهمانان تنها به صورت ضبطی باشد، فشار وارد نشده بود.
در یک مورد دیگر در ماه نوامبر یک زن فلسطینی-کانادایی در انتاریو به نام ریم سلطان (Reem Sultan) که خانوادهاش در نوار غزه گیر افتاده بود برای ضبط مصاحبه دعوت شده بود. او به دلیل اینکه مصاحبههای ضبطشده قبلیاش دچار تغییرات شده بود و مشکلاتشان را سطحی نشان داده بود، از شبکه درخواست کرد که مصاحبه زنده داشته باشد.
وقتی از تهیهکننده ارشد پرسیدم او ناراحت به نظر میرسید و گفت مصاحبه باید لغو شود. دلیل او این بود که این مهمان یک بار دیگر هم در همان هفته در شبکه حضور داشته است. موافقت کردم که بهتر است با یک چهره فلسطینی جدید مصاحبه کنم و گفتم که اطلاعات تماس تعدادی از مهمانان جایگزین را دارم. بااینحال پس از لغو مصاحبه با سلطان تهیهکننده ارشد به من اطلاع داد که او مهمان دیگری برای مصاحبه نمیخواهد.
ویرایش عبارت «نسلکشی»
به نظر میرسید اکثر برنامههای این شبکه از هرگونه پرداختن به مفهوم «نسلکشی» در زمینه غزه اجتناب میکنند.
در ۱۰ نوامبر تهیهکننده ارشد تلاش کرد تا مصاحبهای را که با یک کارآفرین فلسطینی-کانادایی به نام خالد السبعاوی ترتیب داده بودم، لغو کند. بر اساس مصاحبه اولیه با آن فرد ۵۰ نفر از بستگان او توسط سربازان اسرائیلی کشته شدهاند. مصاحبه اولیه گفتوگویی است که معمولاً قبل از مصاحبه قابل پخش اتفاق میافتد.
بخشی از متن که در آن السبعاوی دولت نتانیاهو را متهم به این کرده بود که «قصد خود را برای ارتکاب نسلکشی به طور عمومی افشا کرده است» تهیهکننده ارشد را نگران کرد. او همچنین با اشاره مهمان به «تاریخ مستند نژادپرستی» و «آپارتاید» تحت اشغال اسرائیل و همچنین القای همدستی دولت کانادا در قتل غیرنظامیان غزه مخالف بود.
تهیهکننده ارشد نگرانیهای خود را از طریق ایمیل به تهیهکننده اجرایی مطرح کرد. تهیهکننده اجرایی پاسخ داد که «به نظر میرسد [بیانیه او]فراتر از نظر و در واقع نادرست است». مافوق مدیر اجرایی گفت که او فکر میکند مصاحبه «به عنوان برنامه ضبطی یا زنده بسیار خطرناک است».
با وجود اینکه موضع مهمان با بسیاری از کارشناسان سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشر غربی همسو بود، مصاحبه لغو شد.
تا به حال در حدود ۶ سال کار در سیبیسی هیچگاه انتظار نداشتهام که مرگ یکی از افراد نزدیک به مهمانان را صحتسنجی کنم، یا در مصاحبهای اعلام کنم که ما نمیتوانیم ادعاهای اینچنینی را تأیید کنیم. این استانداردی نیست که تهیهکنندگان از آن در مورد کسی حمایت کنند، اما ظاهراً به استثنای فلسطینیان.
در یک مورد دیگر، بخشی از مصاحبه ضبطی یک مهمان فلسطینی-کانادایی به نام سماح الصباغ (Samah Al Sabbagh) که پدر سالخوردهاش در آن زمان در غزه به دام افتاده بود، قبل از پخش توسط شبکه ویرایش شد. او از کلمه «نسلکشی» استفاده کرده بود و از گرسنهسازی عمدی فلسطینیها در غزه صحبت کرده بود. تهیهکننده ارشد به من گفت که ویرایش به دلیل محدودیتهای زمانی بود، اما شنیده میشد که تهیهکننده و مجری توافق کردهاند که کلمات ویرایش نشده مهمان بیش از حد بحثبرانگیز بودند.
در نوامبر ۲۰۲۳ نادیده گرفتن لفاظیهای گستاخانه مقامات ارشد اسرائیلی و میزان مرگ غیرنظامیان که در قرن بیست و یکم بیسابقه بود، سختتر میشد، اما به رغم تلاشهای فراوان تعدادی از تهیهکنندگان، شما احتمالاً در برنامههای ما چیزی در این خصوص نشنیدهاید.
در اوایل سال ۲۰۲۴ برگزاری جلسات استماع دیوان دادگستری بینالمللی و بعداً حکم این دادگاه که در آن از اسرائیل خواسته از اقداماتی که «میتوانند نشانگر نسلکشی باشند» دست بردارد، در نهایت باعث شد کلمه نسلکشی در برنامههای سیبیسی شنیده شود.
در اواخر ماه اکتبر، مصاحبهای با عادل اسکندر (Adel Iskandar) دانشیار ارتباطات جهانی در دانشگاه سیمون فریزر (Simon Fraser University) انجام دادم تا درباره ادبیات و تبلیغات مقامات اسرائیلی و حماس صحبت کنم. مجری انتخابشده برای آن مصاحبه از شکایتها میترسید، نگران مهمانی بود که میخواست به صورت زنده با او مصاحبه کند و به نظرش این مهمان جانبدار بود. باز هم مصاحبه لغو شد.
یک فهرست سیاه مخفی؟
یک روز شنبه در اواسط اکتبر مدت کوتاهی پس از پخش مصاحبه با وکیل برجسته فلسطینی-کانادایی و سخنگوی سابق سازمان آزادیبخش فلسطین، دیانا بوتو (Diana Buttu) به محل کار رسیدم.
به من گفته شد که هیاهویی به وجود آمده است. یکی از تهیهکنندگان برنامه نشنال (The National) که برنامه اصلی اخبار شبانه سیبیسی و در مورد مسائل روز بود، ظاهراً در طول مصاحبه به اتاق خبر حمله کرده و گفته بود که بوتو در فهرست مهمانان ممنوعه فلسطینی قرار دارد و ما نباید او را در جدول مصاحبه خود قرار دهیم.
بله، این موضوع درست است. من همچنین از همکارانم شنیدهام که این فهرست مهمانان ممنوعه فلسطینی اصلاً رسمی نیست، بلکه شایعاتی وجود داشت که چندین نفر از تهیهکنندگان حامی اسرائیل خودشان این فهرست را ایجاد کردهاند تا از مصاحبه با این مهمانان خودداری کنند.
بعداً تهیهکننده مصاحبه به من گفت که پس از پخش این مصاحبه جزئیات اطلاعات بوتو به طرز مرموزی از یک پایگاه داده مشترک متعلق به سیبیسی ناپدید شده است. در آن زمان متوجه شدم که نام و جزئیات تماس مُنی ابوعمارة (Mona Abuamara) سفیر [تشکیلات خودگردان]فلسطین در کانادا که قبلاً از او مصاحبه شده بود نیز از این پایگاه داده حذف شده است. به نظر نمیآید که این موضوع تصادفی باشد که هر دو مهمان از مدافعان جدی حقوق فلسطینیان هستند.
تهیهکنندگانی که از شکل پوشش حوادث غزه در سیبیسی نگران بودند صحبتهای خود را درگوشی میگفتند، اما در همین شرایط همکاران طرفدار اسرائیل به راحتی نظرات غیرانسانی خود در مورد فلسطینیها را در اتاقهای خبر ابراز میکردند.
در یک مورد من شنیدم که یک تهیهکننده همکار در مورد تصمیم مهمان برای پوشیدن کفیه هنگام مصاحبه به طرز توهینآمیزی با او برخورد کرده بود و بعدش هم گفت «مجری میداند با امثال شما چطور باید برخورد کرد». این مهمان دهها تن از اعضای خانواده خود را در غزه از دست داده بود.
به نظر میرسد که تنها مهمان فلسطینی که CBC علاقهمند به مصاحبه با او بود، فلسطینی غمگین و فرمانبرداری بود که در مورد رنجهایش صحبت میکرد، بدون ارائه هرگونه تحلیل یا راهحل برای پایان دادن به آن رنجها. چیزی که آنها نمیخواستند یک فلسطینی عصبانی و خشمگین نسبت به دولتهای همدست در آوارگی و قتل خانوادهشان بود.
در این مرحله، من حس مشمئزکنندهای نسبت به محل کارم پیدا کردم و سپس یک شب شنبه، این حس اشمئزاز به خشم تبدیل شد.
از من خواسته شده بود که تولید یک مصاحبه از پیش ضبطشده با یک پژوهشگر از قبیلهی «گفتگوی سازنده» که در مورد درگیریهای دانشگاهی پیرامون جنگ و چگونگی گرد هم آوردن مردم را به پایان برسانم. سیبیسی عاشق این نوع مصاحبههاست، زیرا این راهی برای پوشش دادن موضوع بدون صحبت کردن در مورد حوادثی است که در غزه رخ میدهد.
من این کار را با حسن نیت انجام دادم، مقدمهای نوشتم که در آن نمونهای از یهودستیزی و سپس نمونهای از نفرت ضد فلسطینیها در آن آمده بود و مراقب بودم که در رویکردم «متعادل» باشم، اما تهیهکننده ارشد اقدام به حذف نمونه نفرت ضد فلسطینی کرد و آن را با مثالی جایگزین کرد که یادآور کلیشهی «هر دو طرف مقصر هستند» کرد، اما به مثالی که از یهودستیزی آورده شده بود دست نزد. او همچنین جملهبندی من را ویرایش کرد تا القا کند که معترضان طرفدار فلسطین در دانشگاههای کانادا «طرفدار» حماس هستند.
من شنیدم که مجری از تهیهکننده ارشد برای ویرایش تشکر کرد. استدلال او این بود که حوادث مرتبط با یهودستیزی ظاهراً بدتر بوده است. تغییراتی که در این متن اِعمال شد در مقایسه با سایر استانداردهای دوگانهای که دیده بودم ملایم بود، اما این دیگر مرا به نقطه جوش رساند.
من به تهیهکننده ارشد اعتراض کردم که چرا متنم را نابود کرده است. او شروع به بیان بهانههای جدید خودش کرد. به او گفتم که دیگر نمیتوانم این کار را انجام دهم و گریهکنان از اتاق خبر خارج شدم.