گرداب- مباحث امپرياليسم رسانهاي اندكي پيش از 1970 ميلادي، هنگامي كه كشورهاي در حال توسعه انتقادهايي را بر چگونگي نظارت كشورهاي توسعه يافته بر روي رسانهها وارد مي ساختند، مطرح شد. سرآغاز و منشأ اين كشمكش در يونسكو بود؛ جايي كه دستورالعمل دنياي نوين اطلاعات و ارتباطات در آن شكل گرفت و رشد يافت و با گزارش "مك برايد" با عنوان "صداهاي بسيار در يك جهان" شدت يافت. انتقاد كشورهايي چون هند، اندونزي و مصر در اين نشست آن بود كه كمپانيهاي بزرگ رسانه اي، دسترسي كشورهاي در حال توسعه را به اطلاعات محدود كرده اند. اين انتقاد يكي از دلائل ترك نشست يونسكو از سوي ايالات متحده و انگلستان بود.
پس از آن طي سالهاي 1980 تا 1990 ميلادي مجموعه رسانههاي چند مليتي رشد بيشتر و بزرگتري كردند و اين در حالي بود كه بسياري بر اين باور بودند كه هر روز، روزنه حيات براي رسانههاي كوچك محلي به طور فزايندهاي كوچكتر از قبل ميشود. نويسندگان برجسته و انديشمنداني همچون "رابرت مك چيسني"، "آرماند ماتلار"، "نوآم چامسكي"، "بن باگديكيان" و "اِدوارد س هرمن اند" با ارائه چنين برداشتي به نقد اين جريان پرداخته اند.
پوشش خبري كمپاني رسانهاي آمريكا از رخدادها همواره با محدود كردن آزادي بيان توأم بوده است؛ واقعيتي كه در ميان هياهوي غولهاي رسانهاي مغفول مانده و در عين كنترل و كاهش جريان اطلاعات با مفاهيمي چون بيطرفي و صحت اخبار در هم آميخته است.امپرياليسم رسانهاي همواره رخدادي بينالمللي نيست، هرچند وقتي شركت و يا بنگاهي رسانهاي به تنهايي تمامي رسانههاي كشوري را تحت سيطره خود دارد، همين مسئله مبين گونهاي از امپرياليسم رسانهاي است. كشورهايي همچون ايتاليا و كانادا بارها به داشتن ساختار امپراتوري رسانهاي متهم شدهاند، به اين دليل كه بسياري از ابزارهاي رسانهاي آنها از سوی يك مالك و يا بنگاهي رسانهاي كنترل و نظارت ميشود؛ همان منابع رسانهاي كه از بيان واقعيات در اين كشورها چشم ميپوشند و با سانسور موضوعات و رخدادهاي مهم، شديداً به آزادي اطلاعات آسيب ميرسانند. بسياري از تابلوئيدهاي مدرن امروزي و شبكههاي خبري 24 ساعته و ديگر منابع رسانههاي جاري، براي پيروي نكردن از استانداردهاي همگاني مربوط به روزنامه نگاري مورد انتقاد قرار مي گيرند.
در حقيقت، بايد گفت امپرياليسم رسانه تئورياي است كه شرح ميدهد چگونه كشورهاي كوچكتر هويت خويش را در نتيجه تغذيه اجباري رسانههاي كشورهاي بزرگتر از دست مي دهند. اين مسئله را مي توان در جامعهاي كوچك تر به فروشگاهي تشبيه کرد كه با آمدن فروشگاههاي بزرگ و به دست آوردن انحصار در فروش تعطيل ميشود. پوشش رسانهاي ملتهاي بزرگتر همواره به واسطه پوشش مبهم و غيرشفاف از رخدادهاي جهان، مورد نقد كارشناسان رسانهاي قرار گرفته است. محتواي اين رسانهها ممكن است متاثر از توانايي آنها براي نظارت بر محتوا و ميزان پوشش آن رسانه در يك موضوع خاص باشد. بنابراين تصور آن عده كه گمان مي كنند ظهورامپرياليسم رسانه مقدمهاي بر رخنه اطلاعات نادرست در شبكه اطلاعاتي است، چندان دور از واقعيت نيست.
امروزه حجم انبوهي از خروجي رسانهها تنها از سوی گروهي اندك و يا حتي يك كمپاني رسانهاي توليد ميشود، چنان كه همان گونه كه پيشتر نيز اشاره شد، ميزان قابل توجهي از توليدات رسانهاي دو كشور كانادا و ايتاليا تنها از سوی يك كمپاني رسانهاي توليد و ارائه ميشود. بنابراين صاحبان اين گونه كمپانيها مي توانند تصميم بگيرند كه اطلاعات چگونه ارائه و يا اينكه چگونه سانسور شود. امپرياليسم رسانه با فقدان آزادي اطلاعات پيوند خورده است. در اين ميان، حتي پارهاي از دولتها از كمپانيهاي بزرگ صنعتي دستور مي گيرند، زيرا حجم وسيعي از ثروت كشورها از سوي اين شركتها تأمين مي شود. اگر هيچ نشريه مخالفي درباره اين شركتها وجود نداشته باشد، آنها به سادگي مي توانند مهرههاي مورد نظرخود را از جايي به جاي ديگر حركت دهند.
يكي ديگر از دلائل براي وجود امپرياليسم رسانهاي، نشأت گرفته از انبوه آگهيهاي تبليغاتي است كه كمپانيهاي مختلف براي افزايش كالاهايشان با صاحبان رسانهها منعقد مي كنند؛ چنان كه بنگاههاي رسانهاي در كانادا حداقل 25 درصد از درآمدهاي برنامههاي خود را از اين گونه آگهيها تأمين ميسازند، حال آن كه محتواي آنها به واسطه همين سود سرشار تنزل بسياركرده است، به گونه اي كه بسياري از توليدات رسانه اي در اين كشور، منعكس كننده هويت كاناداييها نيست.
در بريتانيا نيز مالكان بنگاه سخنپراكني انگليس را بايد امپرياليسم رسانه اي ناميد. بودجه تمام بخشهاي شبكه بيبيسي غير از بخش جهاني آن، از هزينهاي كه مردم بريتانيا براي تماشاي تلويزيون بايد بپردازند، تأمين مي شود. بودجه عمومي كه اين شبكه دريافت ميكند، از محل مبلغ ماهانهاي تأمين مي شود كه هر يك از خانوادههاي صاحب تلويزيون در بريتانيا بايد بپردازند. بودجه بخش جهاني بيبيسي نيز از سوی دولت و وزارت خارجه بريتانيا تأمين ميشود.
اين شبكه مجوزي ساليانه دارد كه شما براي آنكه بتوانيد يك تلويزيون داشته باشيد، الزاماً بايد آن را دريافت كنيد، صرف نظر از اينكه بيبيسي را تماشا كنيد يا نكنيد. درست مثل آن كه بخواهيد براي خريد به فروشگاهي برويد و به شما بگويند نميتوانيد به اين فروشگاه وارد شويد، مگر اينكه قبل از ورود مبلغ معيني وجه بپردازيد، حتي اگر از ما خريد نكنيد. اجاره مجوز تلويزيون بي بي سي كه در حال حاضر براي تلويزيونهاي رنگي بيش از يازده پوند در ماه است، بحثهاي بسياري را در پي داشته است. اگر شما اين مبلغ را نپردازيد، تا مبلغ 5 هزار پوند يعني حدود 10 هزار دلار جريمه مي شويد. با وجود آن كه تعدادي كانال تلويزيوني براي ديدن در دسترس تلويزيون انگليس وجود دارد، تنها بي بي سي مبلغي را براي شارژ در نظر گرفته است. تصور امپرياليسم اين گونه است در حالي كه محتواي بي بي سي اساساً انگليسي است اما حتي ممكن است از نمايش چند گانگي فرهنگي نيز سخن نگويد.
"نوني شوارتز"، كارشناس تبليغات تلويزيوني شرح ميدهد كه تلويزيون ميتواند با هدايت افكار عمومي به رخدادهاي همسان در وضعيتهاي مشابه و اهميت دادن به آنها مسير يك جنگ را تغيير دهد، يك شاه و يا رئيس جمهور را از كار بركنار كند و يا وي را به اوج برساند و خلاصه آن كه انساني پست را عزيز و انساني عزيز را خوار كند. امپرياليسم رسانه در ابتدا براي تمامي دولتها در كشورهاي در حال توسعه حائز اهميت است.
حدود 50 سال پيش يعني همان زماني كه پاكستان استقلال پيدا مي كرد، "جرج اورول" اثر معروفش "1984" را نوشت. اثري كلاسيك با ترسيم يك پيشبيني باورنكردني و مشي بي طرفانه از واقعيت و رخدادهايي كه گويا براي فاش كردن در زمان حال شكل گرفته بود. انديشه قابليت كنترل از سوي قدرتهايي كه از آن سوي اورلئان ما را با خيالبافيها و خيالپردازيهايمان نشانه رفته اند؛ ما كه آن قدر شرطي شدهايم كه گاهي شعارمان اين شده است كه "ناداني قدرت است".
او كه عنوان اين كتاب را با جابه جا كردن دو رقم آخر 1948 كه سال شروع نوشتن كتابش بود، خلق كرد در اين اثر اوضاع جهان، محدوديتهاي انسان و گسترش ابزارهاي كنترل را در قالب داستان پيش بيني كرده بود و در قالب داستان به بررسي زندگي انسان با حاكميت ماديات در اواخر قرن بيستم ميپردازد. در اين ميان، دولتها نيز با استفاده از وسايل الكترونيك، به كنترل زندگي خصوصي مردم مي پردازند. در زمان انتشار اين كتاب، منتقدان آن را داستاني بيمحتوا خوانده بودند و حتي "تي. اس. اليوت"، نويسنده بزرگ زمان با تروتسكيستي خواندن انديشههاي منعكس شده در كتاب، انتشار اين رمان را محكوم كرده بود.
در جامعه او هيچ عقيده غلطي در ذهن شكل نخواهد گرفت، زيرا عقايد تفتيش ميشوند و افكار سانسور و هيچ عملي از چشم افراد حزب پنهان نمي ماند، زيرا تلويزيونها، وسيله اي براي ضبط و ارسال صدا و تصوير هستند و همه چيز با شستشوي مغزي انكار مي شود. 2 + 2 مي شود 5 و حقيقت چيزي نيست مگر فرمان حزب.
بازوهاي اين ماشين شستشوي مغزي، رسانههاي جمعي كشورهاي توسعه يافته اند كه براي اداره كشورهاي در حال توسعه به كار برده مي شوند. با اختراع چاپ و اداره افكار عمومي، راديو و تلويزيون فرآيندهاي بعدي را بر عهده گرفتند.
"اورول" به اين حقيقت اشاره دارد كه حكومتهاي ديكتاتوري براي تداوم شستشوي مغزي شهروندان اقيانوسيه و فرمانبرداري آنها بر يك صفحه فلزي مستطيل شكل شبيه به يك آينه كدر تكيه خواهند كرد. اين ابزار كه تلويزيون نام دارد، مي تواند تار و كدر شود اما هيچ راهي براي خاموش كردن آن به طور كلي وجود ندارد. گرچه پيشگويي او به دليل آن كه امروزه مي توانيم آن را متوقف و يا خاموش كنيم، براي تلويزيون صادق نيست اما با پيدايش ابزارهاي ارتباطي ديگر، نمود ديگري يافته است.
يكي از تأثيرگذارترين ابزار ارتباطي موجود كه تقريباً در دسترس هر خانه اي قرار گرفت و به دورترين نقاط رسيد، كنترلهاي دستي تلويزيونها بود، به گونه اي كه هر كسي با داشتن وسيلهاي در دستانش به راحتي مي تواند رشته افكار ما را از هم بگسلد.
امپرياليسم رسانه از سوي ديگر در 4موضوع: عدم توازن در مكالمات شمال و جنوب، تأثير بر آژانسهاي اطلاعاتي، ظهور انحصارهاي رسانهاي و پروپاگاندا و ستيز رسانه اي قابل بررسي است. بزرگترين نقش يك بازيگر اطلاعات در مناسبات بين المللي، هم به عنوان ابزار ارتباطي ميان افراد و هم به عنوان ابزار شناخت بين ملتها ايفا مي شود. امروزه در عين تداوم گفتگوهاي شمال و جنوب، از اين گردش اطلاعات با عدم توازن ياد مي شود.
عدم تعادل و ناهمگوني ميان حجم اخبار و اطلاعات صادر شده از سوي جهان توسعه يافته براي كشورهاي در حال توسعه، نمايانگر تبعيضي است كه در اين خصوص وجود دارد. حدود 80 درصد از اخبار جهان از آژانسهاي مهم خبري كشورهاي توسعه يافته نشأت مي گيرد، در صورتي كه تنها 20 تا 30 درصد از پوشش خبرها را به كشورهاي در حال توسعه اختصاص مي دهند. بر اساس گزارش يونسكو، نسبت گردش اطلاعات از شمال به جنوب 5 به 1 است. آمارمنتشر شده اي كه به تبليغات مجله بين المللي تايم از مارس 1923 تا ژانويه 1977 پرداخته است، نشان مي دهد در شرايطي غير متعادل همواره توجه اين مجله معطوف به شخصيتهاي يك كشور غربي در شرايط جامعه شناختي، اقتصادي و موضوعات سياسي يكسان بوده است.
پنج خبرگزاري مهم با انحصار خبري توانستهاند سهم عمده اي از ظرفيت انساني را به خويش اختصاص دهند، در حالي كه تقريباً يك سوم كشورهاي در حال توسعه هنوز يك خبرگزاري ملي ندارند. تقريباً 90 درصد منابع از قبل كنترل ميشوند. در مقايسه با تلويزيون نه تنها 45 درصد از كشورهاي در حال توسعه براي خود تلويزيون ندارند كه مجبورند شماري از برنامههاي توليدي در كشورهاي در حال توسعه را ببينند. گجوليوس نايرره"، رئيس جمهور تانزانيا يك بار به طور طعنه گفته بود: «ساكنان كشورهاي در حال توسعه بايد حق رأي دادن در انتخابات رياست جمهوري آمريكا را داشته باشند، براي آنكه بمباران اطلاعاتي در خصوص نامزدهاي رياست جمهوري از سوي رسانه هاي آمريكايي بر سر مردم اين كشورها همچنان ادامه دارد.»
امروزه رخدادهاي رايج در كشورهاي در حال توسعه از طريق رسانههايي به جهان گزارش ميشوند كه از سوی كمپانيهاي بزرگ استعماري فيلتر ميشوند و پس از تحميل آنچه خود مي خواهند، اطلاعات خويش را به جهان ديكته مي كنند. در دورهاي آنها فشارهاي اجتماعي جوامع، اعتصابها، راهپيماييهاي خياباني، كودتاها و يا فجايع طبيعي را مخابره و گزارش ميكنند تا به ابزاري براي تمسخر و ريشخند ديگران تبديل شود.
منبع:
روزنامه قدس