گرداب- مدتهاست تعبير "جنگ نرم" از سوي مقام معظم رهبري مطرح شده و به شكلهاي گوناگون درباره آن توضيحاتي ارائه شده است. در اين مقاله برآنيم تا به بررسي تفاوت و شباهتهاي جنگ نرم و سخت و نيز بررسي ابعاد و لايههاي جنگ نرم بپردازيم و مصاديق آن را در نظام جمهوري اسلامي ايران مورد واكاوي قرار دهيم.
جنگ نرم و جنگ سخت (نظامي) اهداف مشتركي دارند؛ در هر دو، نيروي متخاصم سه هدف راهبردي را دنبال ميكند:1- مهار يك كشور، گرفتن تواناييها و مشغول كردن آن؛
2- تغيير رفتار يك حاكميّت: يعني مجبور كردن يك حاكميّت به قبول اراده نيروي متخاصم؛
3- تغيير ساختار يك حاكميّت.
حال اگر هدف اول محقق شود و تواناييها تبديل به ضعف شوند، هدف دوم مدنظر قرار ميگيرد. چنان چه شاهد بوديم، در جنگ تحميلي سه هدف بالا به صورت زير دنبال شد:
اول؛ مهار انقلاب اسلامي: از منظر سران سلطه، نزديكترين كشورهايي كه امكان الگوگيري از انقلاب اسلامي را داشتند و احتمال پياده سازي انقلاب در آنها زياد بود، عراق و لبنان بودند. بر همين اساس، لبنان را اشغال كردند و در عراق هم سعي کردند با راه اندازي جنگ، مانع از وقوع انقلاب شوند.
دوم؛ تغيير رفتار: دشمنان تلاش ميكنند تا انقلاب اسلامي را مجبور كنند كه از آرمانهايش دست بردارد. به همين دليل قسمتهايي از خوزستان را اشغال كردند تا نظام را تحت فشار قرار داده تا از آرمانهايش دست برداشته و صلح تحميلي را بپذيرد و در گام بعد، ساختار كشور را تغيير دهند.
در جنگ نرم هم دقيقاً همين اهداف دنبال ميشود. بنابراين هجمهي نرم نيز يك جنگ همه جانبه است و تنها تفاوتش با جنگ سخت، محسوس و عيني نبودن و به چشم نيامدن تلفات است. جنگ نرم بسيار پيچيدهتر، خطرناكتر و كارآمدتر از جنگ سخت است و مردم، به ويژه نخبگان كمتر به آن توجه دارند و همين بيتوجهي نخبگان و خواص، زمينه موفقيّت جنگ نرم را بيشتر محقق ميسازد.
يك جنگ چند بعديجنگ نرم با اين سه هدفي كه عنوان شد، در چهار لايه شكل ميگيرد كه معمولاً در كشور ما فقط به يك يا دو لايه آن پرداخته ميشود و مورد تحليل قرار ميگيرد. در حالي كه چهار لايه دارد:
لايه اول؛ جنگ رواني: با هدف از تعادل خارج كردن فضاي اجتماعي كشور هدف.
لايه دوم؛ جنگ اطلاعاتي: در جهت تضعيف ثبات كشور و با كمك سرويسهاي اطلاعاتي كشور يا كشورهاي متخاصم.
لايه سوم؛ جنگ برضد بنيانهاي فكري، اخلاقي، ارزشي و رفتاري: در راستاي استحاله كشور هدف.
لايه چهارم؛ فروپاشي و براندازي: كه در اين لايه، سه رهيافت وجود دارد:
الف) رهيافت جين شارپي،
ب) رهيافت هانتينگتوني،
ج) رهيافت اندلسي.
هركدام از چهار لايه بالا ميتوانند سه هدف جنگ نرم را محقق سازند. در لايه اول، عمليّات رواني برضد افكار عمومي در كشور هدف و در راستاي خارج کردن جامعه از حالت تعادل رواني است. اگر جامعه از حالت تعادل رواني خارج شود، پرخاشگري، قطب بنديها، جبهه بنديهاي كاذب و بياعتمادي در جامعه شكل ميگيرد و به عبارتي گسست در جامعه ايجاد شده و در نتيجه قدرت ملي تضعيف ميشود. تضعيف قدرت ملي باعث ميشود، كشور نتواند در مناسبات بينالمللي، اهداف ملي خود را دنبال كند؛ زيرا تصويري كه از اين كشور در صحنه بينالمللي ارائه ميشود، تصوير نامناسبي است.
در عرصه انتخابات دهم رياست جمهوري با جنگ رواني، كشور را دچار بيتعادلي رواني كردند. تا قبل از انتخابات، آمريكاييها پيشنهاد مذاكره مستقيم داده بودند، ايران هستهاي را تلويحاً پذيرفته و اجماع برضد ايران كاملاً از بين رفته بود و يك قدرت عظيم ملي توليد شده بود، يك سرمايه 40 ميليوني، اما با جنگ رواني پس از انتخابات، به اين سرمايه، ضربه زدند.
قدرت ملي ما تضعيف و باعث شد ما دوباره در مسائل بينالملل به سر خط بازگرديم، نيمه اجماعي برضد ما شكل گرفت و مسئله تعليق را مطرح كردند. اين اتفاق يك نوع مهار بود و ما در حال تلاشيم كه اين مهار را بي اثر كنيم؛ البته اتفاقات رخ داده درباره موضوع هستهاي ايران طي يك سال اخير، ابتكار عمل خروج از بازياي بود كه دشمن براي ما طراحي كرده بود، يعني ما زميني تعيين كرديم كه دشمن در آن بازي كند نه اينكه ما در زمين او بازي كنيم.
در لايه اول، اغواگري بسيار مهم است. با دروغ گفتن و فريب، جامعه را اغوا كردند و حرف اول را زدند. به عنوان مثال اخبار دروغي درباره فعاليّتهاي ضدنظام جريان سبز مطرح و سايتهاي وابسته به ضدانقلاب، آنها را منتشر ميكنند، هدف اين است كه نشان دهند يك قطب برضد قطب ديگر فعال است و اين مسئله، بي تعادلي را القا ميكند.
در موضوع كشته شدن "ندا آقاسلطان" يا سناريوي كشته سازي كه بعداً مشخص شد كار شبكه سايبري منافقين بوده است، آنها تحت عنوان فعالان حقوق بشر، اطلاعاتي را به ستاد موسوي داده بودند و اين ستاد هم اين اطلاعات را بدون بررسي روي سايتهايش قرار داده بود كه بعداً معلوم شد اصلاً 72 كشتهاي در كار نبوده است. بنابراين جنگ نرم در لايه اول، جنگ رواني است.
در لايه دوم كه جنگ اطلاعاتي مطرح است، خاستگاه جنگ نرم، سرويسهاي اطلاعاتي هستند. به عنوان مثال در سال 1366، دشمن قصد داشت ما را وادار به تغيير رفتار كند و لذا سناريوي "حج خونين" را طراحي كرد و حجاج ما را به شهادت رساند. اين اتفاق يك جنگ اطلاعاتي بود كه از طرف سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا و عربستان اجرا شد تا ما را در صحنه بينالملل تحت فشار قرار دهند كه مجبور به پذيريش قطعنامه شويم كه امام
رحمةاللهعلیه در آن شرايط پيام استقامت دادند و اگر به فرمان استقامت امام
رحمةاللهعلیه عمل ميشد، ما در سال 1367 جام زهر را سر نميكشيديم. ولي متأسفانه آن موقع كساني كه مسئول جنگ بودند مانند دولت وقت، به اين پيام توجه نكردند.
در حوادث پس از انتخابات خرداد ماه سال 88 نيز ما شاهد اين جنگ اطلاعاتي بوديم. به عنوان نمونه در همان موضوع كشته شدن ندا آقاسلطان، "آرش حجازي" كه شاهد ماجرا بود، كسي است كه در انگليس درس خوانده و دو روز پس از كشته شدن ندا آقاسلطان، وقتي مطمئن شد كه او دفن شده است، از كشور خارج شد. حجازي با "بيبيسي" مصاحبه ميكند و ميگويد: «تير به سينه يا كمر ندا آقاسلطان خورده است.» در حالي كه تصاوير نشان ميدهد تير به سينه نخورده و جالب است كه در فيلم هم دست ميگذارند بر سينه وي، در حالي كه ندا آقاسلطان از پهلو تير خورده و تير از ناحيه شانه خارج شده و قبل از اينكه وي بر زمين بيافتد يك لكه خون نسبتاً بزرگ روي زمين است.
حالا اگر تير به سينه خورده باشد يا از پشت خورده باشد ـ وقتي كسي تير ميخورد خون از قسمتي كه تير خارج شده، بيرون ميآيد ـ اين خون ابتدا لباس را خوني ميكند و چند دقيقه طول ميكشد كه خون به كف خيابان برسد. جاهايي كه ديده ميشود كسي افتاده و خون پخش شده حالتي است كه تير به سر اصابت كرده كه هيچ جاذب خوني نيست، اما وقتي لباس هست، بيشتر خون زير لباس جاري ميشود و جذب ميشود و بخشي روي زمين ميريزد و به اين سرعت خون كف خيابان ريخته نميشود. از طرف ديگر، زماني كه فردي در حال دست و پا زدن و جان دادن است، كسي نميتواند با خيال راحت فيلم بگيرد و حتي دستش نلرزد. پشت اين قصّه سرويس اطلاعاتي پنهان شده و اين يك نوع جنگ اطلاعاتي است كه اين جنگ اطلاعاتي، در مقطعي شرايط كشور را تحت الشعاع قرار ميدهد و دانشگاههاي ما را دچار مسئله ميکند.
همان ايام در فضاي مجازي، اطلاعات دختری 16 سالهاي كه فرزند شهيد بوده، دستگير شده، مورد هتك حرمت قرار گرفته، نصف بدنش با اسيد سوزانده و بعد هم دفن شد بود، به سرعت منتشر شد. اين خبر از طرف منافقين برنامهريزي شده بود. اين مزخرفات را آقاي موسوي و كروبي با هم باور كردند و اتفاقاً در مجلس ترحيم هم شركت كردند. بعد هم معلوم شد اصلاً اين خانم دستگير نشده و فرزند شهيد هم نبوده است. اتفاقات ناشي از اين دو مثال، نشان دهنده اين مطلب است كه جنگ اطلاعاتي چه قدر توانايي دارد تا فضاي سياسي ـ اجتماعي ما را به هم بريزد.
لايه سوم جنگ نرم، لايه بسيار مهم و كارسازي است. لايه خراب کردن بنيانهاست. ويراني بنيان از ارزشها شروع ميشود. به عنوان مثال اگر در جامعهاي حيا و عفاف ارزش است، دشمنان تلاش ميكنند بيحيايي و بدحجابي را جايگزين آن كنند. اين يك فضاسازي است والا همه ميدانند كه حيا و عفاف به واقع ارزش هستند اما در فضاي جامعه به گونهاي القا ميشود كه، كسي كه حجاب دارد، حيا را رعايت ميكند و...، متحجر است.
وقتي ارزشها جابهجا ميشوند به دنبالش هنجارها نيز تغيير ميكنند و تغيير هنجارها منجر به تغيير رفتارها ميشوند. دختر و پسري كه وارد دانشگاه شده و ميبيند به ظاهرش چپ چپ نگاه ميكنند، نگاه سنگينِ حاكي از تغيير ارزشها و نگرشها او را وادار ميسازد رفتارش را تغيير دهد. اين تغيير رفتار يعني تحت تأثير جنگ نرم قرار گرفتن و تركش آن را خوردن، اين جنگ نرم با تغيير رفتار، سبك زندگي را تغيير ميدهد.
به عنوان مثال ما در انتخابات شاهد يك چالش بوديم (صرف نظر از موضوع انتخابات)، شكاف بين سبك زندگي غربي و سبك زندگي ملي و ديني. اگر انتخابات را از اين اتفاقات بيرون بكشيد در پس پرده مشاهده ميكنيد، عدهاي به دنبال سبك زندگي غربي بوده و هستند كه در اين سبك، قائل به اباحهگري و برداشتن مرزهاي حلال و حراماند و البته انتخابات مجالي شد كه اين را بروز دهند. اينها تأثيرات جنگ نرم است.
جنگ نرم در سريالهاي تلويزيوني، سينما و در تمام ابعاد قابل مشاهده است و خيليها در جامعه مورد اصابت تركش جنگ نرم قرار گرفتهاند و خودشان متوجه نيستند؛ كشته شدهاند اما بدنشان داغ است و متوجه نميشوند. اين لايه از جنگ نرم، بسيار مهم است. بخشي از اين لايه، هجمه نرم فرهنگي است و بخشي اعتقادي، ترويج سكولاريزم و پلوراليزم معرفتي در كشور ما يك بخش از حوزه اعتقادي است.
اين لايه بسيار خطرناك است كه به تعبير مقام معظم رهبري جنگ نرم اعتقادي و جنگ نرم فرهنگي ميتواند منجر به قتل عام شود. قتل عامي كه آدمها به حيث ظاهر زندهاند اما به حيث فرهنگ و اعتقاد مردهاند. وقتي كسي به دنبال بيحيايي و ترويج اباحهگري باشد، اين نشان ميدهد وي مرده است و خودش حواسش نيست. او كشته جنگ نرم است و متأسفانه اكنون شاهد اين موضوع در جامعه هستيم.
رضا سراج
ادامه دارد...
منبع:
برهان