عرفان‌های كاذب؛ از ادعای كرامت‌ تا جادوگری

تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۳۹۰

عرفان‌هاي كاذب با داشتن شاخصه‌هايي چون ادعای كرامت‌، رياضت‌طلبي منفي، دعوت به ابتذال، ترويج خرافه و جادوگري به راحتي قابل شناخت است.

گرداب- امروز در جامعه با واژه‌هايي برخورد مي‌كنيم كه چند صباحي است مطرح مي‌شوند، عناويني نظير كاباليسم، شيطان‌پرستي، عرفان كيهاني، انرژي درماني، فنگ شويي، سنگ درماني و طالع‌بيني كه با آموزه‌هاي ديني مغاير است.

ترويج روز افزون آيين‌هاي خرافي در جامعه راه انحراف از مسير مستقيم سعادت را فراهم مي‌كند، به راستي چرا در عصر كنوني با اين حجم اطلاعات و آگاهي بشر رواج روزافزون خرافه‌گرايي و جادوگري احساس مي‌شود، چرا شبكه‌هاي مختلف رسانه‌اي به ترويج افكار و عقايد خرافه‌گرايي مي‌پردازند و كنار آن دولت‌هايي مثل آمريكا تلاش وافري به كار مي‌برند تا فرقه‌هاي متأثر از گنوسيزم در نسخه‌هاي قديمي‌تر مانند تصوف و كابالارا دامن بزنند و از پهلوي آنان جريان‌هاي نوپديدي را براي انحراف فكر بشر از تعالي و فرهيختگي و دست‌يابي به معنويت حقيقي متولد كنند.

به منظور آشنايي بيشتر با تاريخچه عرفان‌هاي كاذب و فرقه‌هاي شيطاني گفت‌وگويي با "حسين بابازاده مقدم"، فعال فرهنگي و كارشناس فرق انحرافي و عرفان‌هاي كاذب و مؤلف كتاب‌هاي "گنوسيزم"، "كابالا ميستي سيزم عبراني" و "با كاروان غاليان" انجام داده‌ايم كه بخش نخست آن تقديم مي‌شود.

- با توجه به اينكه فرقه‌هاي شيطاني قدمتي به درازاي تاريخ‌ دارند، در اين خصوص توضيحاتي را ارائه بفرماييد.

فرقه‌هاي شيطاني از لحاظ سير تحولات به سه دسته تاريخي، فرهنگي و تمدني، سياسي تقسيم مي‌شوند كه "گنوسيزم" و "سيتي سيزم" در دسته تاريخي و "هندو"، "بوديسم" و "شامانيسم" (در ايران باستان) در دسته فرهنگي و تمدني قرار مي‌گيرند.
البته از لحاظ سير تكاملي فرقه‌هاي عرفاني كاذب نيز به چهار دسته تقسيم مي‌شوند كه عبارتند از:

1. باستاني، مانند گنوسيزم؛
2. قديمي، مانند تصوف، كابالا، رهباني مسيحي؛
3. جديد، مانند انرژي درماني، عرفان حلقه، اكنكار و فنگ‌شويي؛
4. پست مدرن، كه بر شخص‌محوري متكي است.

- ويژگي مشترك فرقه‌هاي شيطاني و عرفان‌هاي كاذب چيست؟

 عرفان‌هاي كاذب داراي مشخصاتي هستند كه با شناخت آنها راه شناسايي آنها در دنياي امروز آسان‌تر مي‌شود، وي‍ژگي‌هاي شاخص آنها بر اين قرار است:
1. كرامت‌گرا، اين در حالي كه كرامت آنها مبناي ديني ندارد.

2. جادوگرا، سحر و جادو در آيين‌هاي رازوارانه باستاني از جايگاه و اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده است، در حقيقت اين آيين‌هاي زنجيره‌اي به دليل عدم وجود عنصر عقلانيت و تكيه بر دانش و بينش علمي از جادوگري براي رفع مشكلات گوناگون‌شان استفاده مي‌كردند.

3. رياضت‌گرا

4. قطب‌گرا، كه در عرفان‌هاي كاذب امروزي بيشتر به چشم مي‌خورد و بيشتر خطر از جانب اينها احساس مي‌شود، مانند عرفان حلقه كه رهبري اين فرقه را شخصي به نام "م. ط" بر عهده دارد، در اين قسمت شخص "قطب" به جاي "نبي" قرار مي‌گيرد و به ترويج اعتقادات منحرف و خرافي خود مي‌پردازد.

5. منزوي يا انزوا‌گرا، به طور مثال عده‌اي مردم از شهر ت به شهر ط مهاجرت كرده‌اند و با تأسيس روستايي به نام "منتظران مهدي" انزوا را اختيار كرده و مي‌گويند به عشق امام زمان عجله‌الله‌تعالی‌فرجه الشریف به اين شهر آمده، در حالي كه با اهل محل معاشرت نداشته و از آب، برق و گاز استفاده نمي‌كنند و كاملاً درون‌گرا هستند كه اين انزوا طلبي آنها جاي بسي تامل است!

6. ابتذال‌گرا، بررسي مذاهب اسراري در انواع آن نشان مي‌دهد كه ابتذال و حركات حيواني از ارتباطات خاص، نامتعارف و سخيف جنسي تا خونريزي، تجاوز، قتل و نوشيدن شراب از ويژگي‌هاي اين دست فرقه‌ها بوده است.

 جالب اينجاست كه اين بساط كهنه طي قرن‌ها هويت خود را از دست نداده و همچنان به فرقه‌هايي همچون "شيطان پرستي" و "تصوف" منتقل شده است، به طوري كه در شيطان پرستي موضوع تجاوز و مناسك جنسي در پرستش شيطان مورد توجه قرار دارد و همواره به اجرا در آورده مي شود،‌ البته در تصوف هم‌جنس بازي در طول تاريخ تا هم اكنون در گزارش‌هاي علمي و تاريخي آورده نشده است، حتي گروهي از اهالي تصوف تلاش بسياري به كار مي‌برند كه حافظ شاعر بلند آوازه ايراني را يك صوفي و داراي گرايش هم‌جنس‌گرايانه معرفي كنند. البته بنا بر ادله تاريخي، سير منطقي و عقلاني در سرگذشت اين ستاره درخشان ادب ايراني، بدون ترديد اين ادعا گزافه‌اي بيش نيست.

7. رازگرا، حفظ رازهاي مشترك فرقه‌اي به عنوان يكي از مقدس‌ترين و اصلي‌ترين مسئوليت‌ها محسوب مي‌شود كه در صورت افشاي راز عواقب سنگين آن را متحمل مي‌شدند.

 به طور مثال فرد افشا كننده راز در محلول اسيد كلريدريك مي‌ريختند تا تمام بدنش تجزيه شود و چيزي از آن باقي نماند. البته بايد گفت يكي از مشخصه‌هاي اصلي در فرقه‌هاي گنوسيزم جشن‌هاي رقص‌آميز جنون‌آميز بود كه در چندين قرن بعد به تشكلي با اندك تغييرات در تصوف اسلامي و با عنوان "سماع" تجلي پيدا كرد كه فلسفه‌بافي و غير عقلاني فراواني نيز در حاشيه آن باز توليد و عرضه شد.

- لطفاً در خصوص گنوسيزم توضيحات بيشتري ارائه ‌دهيد.

گنوسيزم نام زنجيره‌اي از فرق قديمي است كه نقش بسزايي در شكل بخشي بر بسياري از جريان‌هاي فكري، عرفاني و عقيدتي را بر عهده داشته و از قديمي‌ترين جريان‌هاي عرفاني است كه پراكندگي نشانه‌هاي آن چه به لحاظ جغرافيايي و چه به لحاظ ادياني كه در مناطق مختلف پديد آمده‌اند، قابل تشخيص است.

گنوسيزم، در قرون اول و دوم قبل از ميلاد و نيز در قرون اول تا سوم پس از ميلاد در سوريه، فلسطين و بين‌النهرين و مصر وجود داشته و به دليل اينكه در همه اين فرق، نوعي معرفت باطني و روحاني وجود دارد، مي‌توان از آن به كشف، اشراق و شهود تعبير كرد. اين مكاتب بعضاً قرن‌ها پيش منقرض شده‌اند و آثار خود را به فرقه‌ها و يا گروه‌هاي فكري ديگر انتقال داده‌اند، گروه ديگري از آنان با اندك تغييري صرفاً خود را در قالب‌هاي جديدتر باز توليد كرده‌اند و بخشي ديگر كاملاً نابود شده و از ميان رفته‌اند.

گنوسيزم از تعميديان صائبي كه هم اكنون با جمعيت 70 هزار نفري به عنوان آييني الهي و پذيرفته در اسلام تا تصوف به عنوان يك جريان چند زيست معرفتي و عقيدتي و عموماً التقاطي، شيطان پرستي و شرپرستي به عنوان انحرافاتي محض از مسير توحيد و يگانه پرستي را شامل مي‌شود، بيشتر فرقه‌هاي گنوسي مسيحي بوده‌اند، برخي از آنها از قبيل "مانويت" و فرقه‌هاي "صبيها" با همه تأثيرپذيري از مسيحيت با ترديد مي‌توان آنها را مسيحي قلمداد كرد.

پيروان اين آيين گمان دارند كه به حقيقت و كل دست يافته‌اند، به اعتقاد آنان حقايق الهي فقط براي‌ ايشان آشكار شده و اين حقيقت الهي در اصل در زمان‌هاي گذشته به نحوي اسرار آميز بيان شده و از طريق افرادي ويژه كه به دانستن آن تشرف يافته بودند، ‌نسل به نسل منتقل شده است. مثلاً گنوسي‌هاي مسيحي برآنند كه آگاهي خود را از يكي حواريون مسيح يا حتي از مريم عليها‌السلام و از عيسي عليه‌اسلام به صورت وحي و الهام در حال عروج آموخته‌اند، گنوسيزم آيين‌هاي مختلفي دارد كه بنا بر پايه‌گذار آنها تقسيم مي‌شوند، مانند گنوسي‌هاي شمعوني (شمعون)،‌ والنتيني‌ (والنتين)، بازيليدسي و مرقيوني (مرقيون) كه همه آنها در دامن عيسويت رشد كردند و هرگز مدعي نهاد ديني گسترده‌اي نبودند.

- در خصوص فرقه‌هاي قديمي به كابالا اشاره داشتيد،‌ در اين خصوص توضيح بفرماييد.

 در تلفظ عبري "قباليسم" يا آيين قبالا است كه تصوف يهودي است و با تكه‌برداري از گنوسيزم، ‌تصوف اسلامي و در آميختن آن با معرفت شناسي عبراني به عنوان آيين شديداً سري تشكيل شد.

اگر بخواهيم عنواني را براي تصوف يهودي برگزينيم، عنوان "دين سري" زيباترين توصيف براي آن خواهد بود، ‌جادوگري وجه بسيار قوي در كاباليسم دارد و اين نوع رهبانيت خاص يهودي توانسته است به شدت جامعه يهوديان به خصوص يهوديان سرزمين‌هاي اشغالي را خرافه‌گرا كرده و آن را به چالش بزرگ براي رژيم اشغالگر اسرائيل تبديل كند. رويكرد اهالي سرزمين‌هاي اشغالي به قدري نسبت به سحر و جادو گسترده است كه حضور يك جادوگر كاباليست مي‌تواند وضعيت ترافيك و تردد مناطق عمده‌اي از شهرهاي آنجا را با مخاطره روبه‌رو كند.

امروزه تفكرات كاباليسم و تصوف اسلامي در فلسفه، هنر، تئاتر، شعر و نمايش نفوذ كرده‌اند و به اين ترتيب در جذب افراد مي‌كوشند، به طور مثال تصوف اسلامي را در آثاري چون "تذكرة الاولياء" عطار نيشابوري و يا در فيلم‌هاي اكران شده در سينما مانند "چارچنگولي" مشاهده مي‌كنيم.

- با توجه به اينكه شما در صحبت‌هايتان به خطر عرفان كاذب پست‌مدرن كه بر شخص‌محوري متكي است، اشاره كرديد، چرا در اين عصر كه حجم اطلاعات و آگاهي‌ها بالاست، افراد به راحتي جذب اين فرقه‌هاي انحرافي مي‌شوند؟

 بيشتر اين افراد كه رهبري فرقه‌ها را بر عهده دارند؛ سه هدف را براي گمراهي و اغواي مردم دنبال مي‌كنند؛ يكي سودجويي مالي است ديگري لذت‌جويي است كه عمدتاً خانم‌ها هدف آنها هستند. تخليه رواني نيز از ديگر عوامل است كه بيشتر افراد مدعي از ناراحتي‌هاي رواني به شدت رنج مي‌برند و فلج اجتماعي هستند و در جستجوي آرزوي بر باد رفته خويش به اين امور دست مي‌زنند.

- چرا گرايش بانوان در پيوستن به اين محافل و عرفان‌هاي كاذب چشمگير و در خور توجه است؟

 برای این موضوع به موارد زير مي‌توان اشاره داشت:
1. معنويت گرا هستند؛
2. آسيب‌پذيرترند؛
3. به شدت عاطفي هستند؛
4. زودتر اغفال مي‌شوند؛
5. آگاهي كمتري دارند؛
6. مقاومت و بدبيني‌شان كمتر است.


منبع: فارس