از خيابان‌هاي تهران تا خيابان‌هاي لندن!

تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۰

تجريه فتنه 88 -كه مي‌توان آن را به آساني يك فتنه انگليسي خواند- بسياري چيزها به ما آموخته است و اكنون فرصتي است تا ميان آنچه مي‌بينيم و آنچه آموخته‌ايم مقايسه‌اي بكنيم.

گرداب- آيا براي فهم ماهيت آنچه اين روزها در خيابان هاي لندن مي گذرد، صرفا ديدن تصاوير و درگيري خياباني معترضان با پليس و خواندن خبرهاي عجيب و غريب درباره تشكيل دادگاه هاي 24 ساعته، حمله شبانه به خانه ها، جست وجوي خانه به خانه، قطع اينترنت و مسدود كردن شبكه هاي اجتماعي، استفاده از گلوله عليه تظاهركنندگان و ده ها خبر مشابه ديگر كه روزانه از مبدا لندن و ديگر شهرهاي انگليس منتشر مي شود، كافي است؟
 
منابع غربي كه درباره حوادثي مشابه در كشورهاي ديگر فورا دست به كار مي شوند و خروارها خبر و تحليل منتشر مي كنند، فعلا خاموشند. بي بي سي فارسي مي گويد معترضان آشوبگر هستند ولي با اين حال قادر نيست خبر ناآرامي در لندن را از سرخط خبرهاي خود حذف كند. از آن انبوه روشنفكران و فيلسوفان بازاري هم كه معمولا در اين موارد دوره مي افتند و به روش توليد انبوه، "تحليل" توليد مي كنند، سراغي نمي توان گرفت.
 
آيا كسي نمي خواهد بپرسد چه چيزي اين جوانان را به خيابان كشانده و كدام خطر فوري نخست وزير اتو كشيده انگليس را مجبور كرده چنگ و دندان نشان بدهد و از داغ و درفش سخن بگويد؟
 
تجريه فتنه 88 -كه مي توان آن را به آساني يك فتنه انگليسي خواند- بسياري چيزها به ما آموخته است و اكنون فرصتي است تا ميان آنچه مي بينيم و آنچه آموخته ايم مقايسه اي بكنيم.

در فتنه 88، علت اصلي آغاز آشوب خياباني دروغي به نام تقلب بود كه اكنون حتي سازندگانش هم به آن اعتقاد ندارند. علاوه بر اين، تصور مي شد ناآرامي خياباني و بزرگنمايي رسانه اي آن، تنها راه امتياز گرفتن از نظام است. در خيابان هاي لندن اما آنچه مردم مي گويند عين حقيقت است. مردم مي گويند ديگر نمي خواهند صبح تا شام كار كنند و بعد ببينند همچنان سرشان بي كلاه است و سودهاي كلان به جيب يك اقليت 10 درصدي مي رود كه نه مسئوليتي دارد و نه زحمتي مي كشد.
 
همه تحليلگران در اين باره اتفاق نظر دارند كه اصلي ترين علت ناآرامي هاي خياباني در اروپا كه بهار عربي را به بهار انگليسي و اسپانيايي و ... تبديل كرده اين است كه دولت هاي اروپايي دهه هاست بر حمايت بي قيد و شرط از ثروتمندان تمركز كرده و توده هاي عظيم مردم را كه هر روز بيشتر فقير مي شوند به حال خود رها ساخته اند.
 
فقر، تبعيض و نااميدي از پيدا شدن هرگونه راه حل حتي در دراز مدت، "حقايقي" است كه ناآرامي هاي لندن و ديگر كشورهاي اروپايي را تغذيه مي كند و از آنجا كه اين اعتراضات بر حقيقت استوار شده نه دروغ، لاجرم هم ديرپا خواهد بود و هم تاثيراتي عميق بر مناسبات فسيل شده دولت-ملت در جامعه اروپايي بر جاي خواهد گذاشت.

در فتنه 88 بخش بزرگي از آنچه اعتراض ناميده مي شد در واقع عمليات رواني و رسانه اي بود كه با صحنه گرداني طرف هايي مانند دولت هاي انگليس، آمريكا و رژيم صهيونيستي و با هدف بزرگ و دامنه دار نشان دادن ناآرامي ها طراحي و اجرا مي شد. كساني در فضاي مجازي كشته مي شدند در حالي كه در فضاي واقعي درون خانه هاشان نشسته بودند. كساني مورد تجاوز و شكنجه قرار مي گرفتند در حالي كه اصلا بازداشت نشده بودند. از افرادي قهرمان ساخته مي شد كه كمترين هنرشان پناه بردن به سفارتخانه هاي اروپايي در تهران بود. جمعيت هاي اندك و حاشيه اي تا آنجا بزرگنمايي مي شد كه فتنه گران خود در محافل خصوصي مي گفتند نبايد فريب دروغ گويي هاي بي بي سي را بخورند.
 
اما اكنون مقام هاي انگليسي بسيار بعيد است بتوانند آنچه را كه در خيابان هاي لندن مي گذرد مثلا به گردن عمليات رواني پرس تي وي بياندازند! رسانه در لندن از كف خيابان جا مانده است و تلاش مي كند آن را به نحوي رفوكاري كند اما در تهران در حالي كه در خيابان خبري نبود بي بي سي كار خود را مي كرد و به ضرب تصاوير آرشيوي و مخلوط كردن تصاوير تجمعات طرفداران نظام با ميتينگ ها خنك اهل فتنه هم كه شده، اصرار داشت بگويد در ايران خبري است.
 
براي فهميدن اينكه بحران در اروپا تا چه حد عميق و خشم مردم چه ميزان پرحرارت است در واقع اساسا نيازي به هيچ نوع عمليات رسانه اي نيست. تنها كاري كه بايد كرد اين است كه تصاوير و خبرها از دست تيغ بي رحم سانسور بي بي سي نجات پيدا كند و آنگونه كه هست براي مردم نمايش داده شود.

در فتنه 88 به وضوح دستي از بيرون در كار بود. خانم كلينتون هيچ ابايي نداشت كه بگويد دولت امريكا براي حمايت از آشوبگران اقدامات پنهان زيادي انجام داده كه نمي تواند آنها را بازگو كند. دولت انگليس هم روزي نبود كه ايران را به اقدام در شوراي امنيت يا جاهاي ديگري همان حوالي تهديد نكند.
 
پيش از فتنه، بسياري از اهل آن، دوره گردي هايي مفصل در كشورهاي اروپايي، عربي و حتي در خود آمريكا داشتند و پس از فتنه هم از آنچه مي كردند معلوم بود نسخه اي از پيش نوشته شده را اجرا مي كنند كه قبلا وقتي ديگر و جايي ديگر تدوين شده است. در انگليس اما ساكنان وايت هال به هيچ معنايي نمي توانند از دخالت خارجي حرف بزنند الا به دو شكل.: اول اينكه ادعا كنند ناآرامي هاي لندن و بيرمنگام كار قذافي است كه گفته اند! و دوم هم اينكه آمريكا را مسبب بلايي بدانند كه در حال نازل شدن بر سر كل جامعه اروپايي است كه البته جرئتش را ندارند.

بلي! به معنايي روشن و سر راست مقام هاي انگليسي مي توانند ادعا كنند واشنگتن باني اين ناآرامي ها در لندن است منتها به اين شرط كه بپذيرند در اجرا شدن همه آن اقداماتي كه منجر به اين ناآرامي ها شده با آمريكا سهيم بوده اند.
 
امروز تمام جهان - به استثناي ملت هاي مستقل كه آمريكايي ها خيال مي كنند آنها را "منزوي" كرده اند، چوب سوء مديريت اقتصادي و كار نابلدي حاكمان واشنگتن را مي خورند.
 
اكنون سرعت تبديل دلار به يورو و يورو به ارزهاي ديگر در تمام جهان و از جمله اروپا خيره كننده است. حالا تصور كنيد در شرايطي كه نفت به عنوان حياتي ترين كالاي مورد مبادله در جهان هنوز به دلار خريد و فروش مي شود، كاهش ارزش دلار چه بلايي بر سر كشورهاي بيچاره اي مي آورد كه حيات و ممات خود را به اقتصاد نيمه جان آمريكا متصل كرده اند.
 
صورت مسئله اكنون اين است: آمريكا قادر به پرداخت بدهي هايش نيست، وقتي اين بدهي ها پرداخت نشود بانك هاي اروپايي به شدت مشكل نقدينگي پيدا مي كنند، پس چاره اي نمي ماند الا اينكه از اتحاديه وام بگيرند و اتحاديه هم براي اينكه ميلياردها دلار وام به بانك هاي رو به ورشكستگي اروپايي پرداخت كند، يك راه بيشتر ندارد و آن هم اينكه تا مي تواند يورو چاپ كند. معناي اين روند چيست؟ افزايش نقدينگي، توليد تورم و باز هم تورم! واقعا شايد بد نباشد اگر در انگليس دنبال آن عامل خارجي بگردند كه آنها را در مرحله فروپاشي اقتصادي قرار داده است ولو اينكه به تجربه آموختن از اين جست وجو هيچ اميدي نيست.

و نهايتا در فتنه 88 از همه مظلوم تر نظام جمهوري اسلامي بود. در حالي كه نظام در سال 88 در اوج قدرت قرار داشت كساني با دروغ و تهمت جمعي را فريفتند و به خيابان كشاندند و بعد هم وقتي ديدند هيچ امكاني براي مقابل نهادن مردم و نظام وجود ندارد و پايه هاي اين سيستم محكم تر از آن است كه بتوان آن را با "سيلي از دروغ" ويران كرد به خانه هاي خود خزيدند و حالا همه هنرشان اين است كه از پشت كي بورد به مبارزات قهرمانانه شان ادامه بدهند.
 
پس از فتنه هم آنكه زودتر از همه به حساب خود رسيد نظام مظلوم جمهوري اسلامي بود. ماموران زحمت كش خود را كه خطايي كرده بودند بي ملاحظه مجازات كرد. در انگليس اما نخواهيد شنيد كه ماموري مجازات يا فرماندهي بركنار شود. حقوق بشر فقط تيتري است در روزنامه ها براي قرار گرفتن كنار نام كشورهايي مانند ايران و الا در انگليس ظاهرا حق هيچ بشري نقض نمي شود. دادگاه تشكيل مي شود اما نه براي محاكمه حاكمان فاسد بلكه براي اينكه محاكمه جوان معترض 24 ساله باشد. هيچ مقامي در دولت انگليس نخواهد گفت كه سيستم اين كشور نياز به اصلاحات دارد. هيچ كس نخواهد پرسيد اين خانم ملكه از پول ماليات چه كساني لباس هاي فاخر مي خرد، غذاهاي رويايي مي خورد و دور دنيا را به تفريح مي گردد. هيچ دولتمرد انگليسي هم نخواهد گفت كه بايد با معترضان گفت و گو كرد. درست مثل بحرين، حقوق شهروندي مساوي كشك، لازم اگر شد با تانك هم به جان مردم مي توان افتاد فقط به اين دليل كه مي پرسند پول بي زبان آنها در جيب و حساب عده اي مفت خور چه مي كند؟

آنچه غرب بايد نگران آن باشد تبديل شدن فروپاشي اقتصادي به فروپاشي اجتماعي و سياسي است و اين روندي محتوم است. مباني تمدني كه 300 سال است بر محور تعقيب بي قيد و شرط هوي و هوس و انكار فضيلت هاي اجتماعي مانند عدالت و خير بنا شده در حال فرو ريختن است. نوبت بعدي از آن آمريكاست. مسئله فقط زمان است نه چيز ديگر.
مهدي محمدي
 
منبع: کیهان