وبلاگ "آهستان"؛

ما همیشه پیروزیم

تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۰

برنده جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی و حتی سیاسی دو سه ماه گذشته، ایران بود نه آمریکا که البته این مسئله چیزی جدای از پیروزی مهم ایران در جنگ فنی و اطلاعاتی با آمریکاست.


گرداب، من اطلاعات چندانی درباره ارزش فنی و اطلاعاتی هواپیمای جاسوسی آمریکایی ندارم. در روزهای گذشته افراد مختلفی درباره اهمیت این هواپیما و چگونگی شکار آن به دست ایران توضیح داده‌اند. دو سه شب پیش هم "سردار سلامی" جانشین فرمانده سپاه توضیحات خوبی را در شبکه ۲ ارائه کرد. ولی جدای از این مسائل فنی، دو سه نکته درباره جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی ایران و آمریکا به ذهنم می‌رسد که به طور خلاصه می‌نویسم.

اول اینکه ایران ثابت کرده است علی‌رغم تسلط کامل و فراگیر آمریکا و کلا دنیای غرب بر رسانه‌های خبری، می‌توان این حباب رسانه‌ای و تبلیغاتی را از بین برد و صدایی مغایر با صدای رسمی بوق‌های استکباری به دنیا مخابره کرد. به عنوان مثال حدودا یکی دو ماه پیش بود که آمریکا با انتشار خبری بدون سند و مدرک، مدعی ترور سفیر عربستان در آمریکا از سوی ایران شد که هنوز هم بعد از گذشت این همه وقت، سندی برای این ادعای مضحک ارائه نشده است. اما ایران خبر دستیابی به هواپیمای جاسوسی آمریکایی را منعکس و سند و تصاویر آن را هم به دنیا مخابره و به خوبی از فضای تبلیغاتی استفاده کرد.



به عبارت دیگر، برنده جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی و حتی سیاسی دو سه ماه گذشته، ایران بود نه آمریکا که البته این مسئله چیزی جدای از پیروزی مهم ایران در جنگ فنی و اطلاعاتی با آمریکاست.

دومین مسئله‌‌ این است که مگر آمریکا و دوستانش همیشه ادعا نمی‌کنند ایران کشوری ضعیف، عقب مانده و منزوی است؟ پس دلیل این همه فشار و تخریب و تهدید و تحریم و جاسوسی و حتی تجاوز به حریم هوایی ایران چیست؟ اگر ما ضعیف و منزوی هستیم چه دلیلی برای این همه دشمنی وجود دارد؟ با آدم ضعیف چطور رفتار می‌کنند؟ بهترین راه برای منزوی‌تر کردن او چیست؟ او را به حساب بیاورند یا نه؟

یک زمانی در دنیا دو ابرقدرت وجود داشت که کشورهای جهان را بین خودشان تقسیم کرده بودند. جنگ سردی بود و نبرد نظامی و خبری و تبلیغاتی و جاسوسی بین شوروی و آمریکا. هر دو قدرتمند بودند و توان نظامی هر دوی آنها هم تقریبا مشابه هم بود. اما اوضاع امروز دنیا با گذشته متفاوت است؛ بعد از فروپاشی شوروی، یگانه ابرقدرت دنیا آمریکاست. لااقل خودشان چنین ادعایی دارند. نظام‌های سیاسی بلوک شرق هم که زیر نظر ایران نیستند، پس چه دلیلی وجود دارد که رفتاری دقیقا مشابه جنگ سرد را از سوی آمریکا می‌بینیم؟ اینها توهمات و خیالات ما نیست، که رفتار عینی و واقعی دولت آمریکاست.

تنها پاسخی که می‌توان برای این سوال ارائه کرد، ترس آمریکا از قدرت سیاسی و نظامی ایران و اهمیت جمهوری اسلامی در دنیاست. حتی اگر ایران طبق ادعای آنها ضعیف و منزوی هم باشد، با همین وضعیت، قدرت و هیمنه‌ ظاهری آمریکا را به چالش کشیده و منافع او را در منطقه و جهان به خطر انداخته و نقشه‌ها و تئوری‌ها و بافته‌های او را برای مدیریت منطقه و دنیا نقش بر آب کرده است.

امروز ایران، ایران عصر پهلوی و مزدور آمریکا در منطقه نیست؛ امروز خاورمیانه، خاورمیانه‌ای نیست که نقشه‌ راه آمریکا را فراهم کند. امروز دنیا هم دنیایی نیست که به راحتی کدخدایی آمریکا را بر این دهکده‌ جهانی تحمل کند. دیکتاتورهای هم‌پیمان و تحت سلطه آمریکا هم یکی‌ پس از دیگری از سوی مردمشان از قدرت برکنار می‌شوند. آمریکایی‌ها، نقطه‌ حاصل از اتصال این خطوط منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را ایران می‌دانند و به صراحت به آن اعتراف می‌کنند.

اینجاست که فرق ایران با کره شمالی و کوبا و عراق صدام و لیبی قذافی مشخص می‌شود. اولا برخی از این کشورها، علی‌رغم ژست‌های مبارزاتی و نیز حملات نظامی آمریکا علیه آنها، روزگاری خودشان گوش به فرمان آمریکا بودند. ثانیا برخی از این کشورها هم اگر مزاحمتی برای منافع آمریکا داشته باشند، مخالفتشان صرفا در حد کشور و یا در حد منطقه‌ خودشان است. ثالثا تفاوت عمده‌ ایران با معدود کشورهای مخالف آمریکا، در مکتب و جهان‌بینی و ایدئولوژی ماست. مکتب ما، مکتبی مادی نیست، ما پیرو امامی هستیم که به ما آموخت چه کشته شویم و چه بکشیم، پیروزیم.

البته این حرف‌ها هم شعارهای احساسی ما نیست که حقیقتی مسلم و اعتراف دوست و دشمن است. عین گفته‌ آدم‌هایی است که خودشان اهل مبارزه با آمریکا هستند ولی در مقابل عظمت انقلاب و امام سر تسلیم فرود آورده‌اند.

"فیدل کاسترو" گفته است: «انقلاب اسلامی ایران، استثنایی بود. فداکاری و شهامت شما نیز عجیب بود. شما به ما درس خوبی دادید؛ شهادت طلبی، شجاعت و… تلقی خودتان را از اسلام به کشورهای منطقه صادر کردید. انقلاب را به تمام جهان صادر کردید. ایران با نیروهای مذهبی و مردمی، قابلیت استقامت در مقابل همه توطئه‌ها را دارد… اینجانب مفتخر به برخورداری از امتیاز آشنایی نزدیک با یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ شدم؛ یک آشنایی بسیار نزدیک با خلوت آخرین سال‌ها، روزها و دقایق زندگی در کنار نزدیکترین افراد خانواده و دوستانش. تنها می‌توانم از عمیق‌ترین گوشه قلبم بگویم و تکرار کنم که او یک نمونه بود. نمونه‌ای از یک اسطوره واقعی… رهبری که در خانه‌ای کوچک زندگی کند، لیاقت رهبری مستضعفان را دارد.»

آهستان