گرداب، "جنیفر روبین"، تحلیلگر آمریکایی و از ستون نویسان واشنگتن پست، از سیاستهای دولت اوباما در قبال ایران و سوریه شدیدا انتقاد کرد. او دیروز نیز در مقالهای مدعی شده بود حتی اجماع هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه بر سر قطعنامه سنا درخصوص ایران که به دولت هشدار داده بودند زمان برای بازداشتن ایران از هستهای شدن به سرعت سپری میشود کارساز نیست زیرا به اصل موضوع نپرداخته است.
او مدعی است دو موضوع اساسی وجود دارد که در سیاست دولت و در این قطعنامه نادیده گرفته شدهاند. او میگوید: سیاست رسمی دولت ایالات متحده باید ساقط کردن رژیم ایران باشد… زیرا گفتگو و مذاکره با رژیمی که حقوق بشر را پایمال میکند و مانع آزادی فکر، مذهب و عقیده میشود، بیمعناست و علاوه بر این، گفتگو با چنین رژیمی به معنای به رسمیت شناختن و پذیرش مواضع اوست (نقل به مضمون).
جنیفر روبین در بخش دیگری از مقاله خود میگوید:
ماهیت رژیم ایران، استبداد جهادی است و نباید از پیوستن این رژیم به خانواده جهانی خوشحال بود، زیرا این حکومت [تا اینگونه است] اصلاح پذیر نیست. بنابراین تنها راه متوقف کردن ایران، تغییر رژیم است. دومین موضوعی که روبین به آن اشاره میکند این است که: بزرگترین خطر حال حاضر برای شکست سیاستهای ایالات متحده در قبال مسئله ایران، وارد شدن بدون پیش شرط دولت اوباما به گفتگو با ایران است، زیرا ایران میتواند این گفتگوها را ماهها طول بدهد و در این فاصله، به بلندپروازیهای هستهای خود دست یابد.
مقاله پیش رو، عصبانیت جنیفر روبین و برخی همفکران او را از سیاستهای ناکارآمد اوباما در قبال ایران و سوریه نشان میدهد:
سیاستهای فاجعه بار اوباما در قبال سوریه و ایرانرئیس جمهور سوریه، بشار اسد، قانون جدیدی را به رأی گذاشته که کثرت گرایی سیاسی را توسعه میبخشد اما همچنان رئیس جمهور را در رأس همه قدرتها نگاه میدارد. اما به نظر نمیرسد این حرکت بتواند بحران این کشور را که شدیداً در حال افزایش استمهار کند.
اما شورشیان معتقدتد این قانون بسیار ناچیزتر از دامنه تقاضاهای آنهاست و بشار اسد باید از قدرت کناره گیری کند. آنها میگویند وقتی شهرهای کوچک و بزرگ سوریه مورد بمباران هستند، مردم در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهند کرد.
وقتی آمریکا برای تخفیف درد و رنج مردم سوریه کار چندانی انجام نمیدهد، ایران و روسیه از این وضعیت سود برده و درحال تسلیح دولت اسد هستند.یک مقام ارشد وزارت امور خارجه گفت ایران و روسیه همچنان برای رژیم سوریه سلاحهایی میفرستند که میتوانند علیه معترضین استفاده شوند. "تام کانتریمن"، دستیار وزیر امور خارجه در امور امنیتی بین الملل و منع گسترش سلاحهای هستهای گفت:
«ایران در حال تسلیح دوباره سوریه است و سوریه نیز حزب الله را تسلیح میکند. ما گمان نمیکنیم محموله سلاحهایی که روسیه به این کشور میفرستند در جهت منافع روسیه و سوریه باشند.»"کلیف می"، رئیس بنیاد دفاع از دموکراسی در ایمیلی به من گفت: آقای کانتریمن به من میگوید ارسال محمولههای سلاح از طرف روسیه به سوریه به نفع این کشور (روسیه) نیست. اما روسیه اصرار دارد که اینگونه نیست. آنها برخلاف ایالات متحده اعلام کردهاند که تا وقتی اوضاع نامطلوب باشد، در کنار متحدینشان میمانند. آنها میگویند: ما حکومتهای مستبد، سکولار و [حتی] مذهبی، باید با هم متحد بمانیم، اما آمریکا متحدی خطرناک و دشمنی بیعرضه است. فهم این مسئله سخت نیست که چرا "ولادیمیر پوتین" آن پیام را در جهت منافع روسیه قلمداد میکند. اما درک این مطلب سخت است که چرا آقای کانتریمن گمان میکند بهتر از ولادیمیر پوتین از منافع روسیه آگاهی دارد!
در مجموع، تفاوت بین عدم تمایل دولت ایالات متحده در عمل کردن در جهت منافع عالی کشور، با عملکرد رژیمهای استبدادی نمیتواند از این روشنتر باشد. و اینگونه است که ما در اثر عدم اراده، خودفریبی، و گریز به جنگ نفوذ و تأثیر خود را از دست میدهیم. و وقتی هم کاری انجام میدهیم، دیگر قدرتها جای ما را میگیرند، چشم انداز مقابل حقوق بشر، دموکراسی، و غرب را تغییر میدهند.
این وضعیت را با رویکرد ارجح "میت رومنی" مقایسه کنید که هفته پیش به من میگفت: «وقتی فردی را میبینیم که مردم کشور خود را به طرز فجیعی به قتل میرساند، فورا با او تماس میگیریم، و آشکارا و به شدت از مردم آن کشور [معترضین] حمایت میکنیم. به عبارت دیگر، مانع از این میشویم که قدرتهای دیگر، در منطقه تبدیل به قدرت برتر شوند».
می می گوید: «حرف های بیمعنا و احمقانه آقای کانتریمن، فقط درخصوص سوریه نبودهاند. کانتریمن در سخنرانی مشابهی گفت:
راه دیگری پیش رو قرار دارد که ایران میتواند از طریق آن، از انرژی هستهای استفادهای صلح آمیز داشته باشد اما قطعا او معتقد نیست، چیزی که حکام غرق در نفت و گاز طبیعی ایران میخواهند، انرژی صلح آمیز هستهای است! چیزی که اینان میخواهند، سلاحهای هستهای، و توانایی استفاده از آنها برای ارعاب و تهدید و یا شاید شکست دادن دشمنانشان است.»
چیزی که [این روزها، یعنی] در زمانی که ایران دیپلماتهای رژیم صهیونیستی را هدف قرار میدهد و به سرعت درحال پیشبرد برنامه هستهای خویش است، مکرر میشنویم، صحبتهای رئیس جمهور و مشاورینش درباره یک راه حل دیپلماتیک است. ایران برخی کشورهای اتحادیه اروپا را به تحریم نفتی تهدید کرده است و اعلام کرده: ایران، به کارگذاشتن میلههای سوخت در یک رآکتور هستهای را که برای تولید ایزوتوپهای طبی در تهران به کار میرود آغاز کرده و نسل جدیدی از سانتریفیوژها را در اصلیترین تأسیسات غنی سازی اورانیوم کشور در نطنز شروع کرده است. این در حالی است که رسانههای رسمی گزارش دادهاند که احمدینژاد… از مسئله بغرنج تأسیسات زیرزمینی غنی سازی اورانیوم، فردو، چیزی به میان نیاورد.» آیا [واقعا] اکنون زمان دیپلماسی است؟
می می گوید: «اگرچه "دنیس راس" معتقد است که فشار اقتصادی به ایران، پنجره جدیدی برای اِعمال دیپلماسی خواهد گشود، اما من شواهد چندانی برای اثبات این نظریه خوشبینانه نمیبینم. دیپلماسی فقط زمانی کارساز خواهد بود که حکام ایران متقاعد شوند که دادن امتیازهای جدی، تنها راه باقی ماندن در قدرت و یا شاید تنها راه بقای آنهاست!»
در خصوص این موضوع، روحانیون ایران، و اوباما دارای منافع مشترکی هستند. روحانیون میخواهند با پرهیز از حمله نظامی، غرب را آرام نگه دارند و متوقف کنند. اوباما میخواهد در سال انتخاباتی، از یک آتش سوزی [جنگ] اجتناب کند. اینها یعنی گفتگوهای بیهودهای که به اوباما اجازه خواهند داد اعلام کند در حال پیشرفت در این زمینه است، و مانع دیگری برای اجتناب حمله نظامی اسرائیل به ایران باشند. (زیرا زمانی که ما [آمریکا] برای مذاکره و گفتگو بر سر میز نشستهایم، شما [رژیم صهیونیستی] نمیتوانید حمله نظامی کنید!). بار دیگر، صبر اوباما و میل شدید او برای خودفریبی (که میگوید من میتوانم با این جماعت ایرانی معامله کنم!)، موقعیت آمریکا در خاورمیانه را تضعیف کرده و به متحدین ما [منظور، روسیه است] اجازه داده هر کاری که میخواهند انجام دهند و چشم انداز صلح، ثبات و دموکراسی را نیز در منطقه بدتر از پیش کرده است.
مواردی که این تحلیلگر آمریکایی به آنها اشاره کرده، سوای از آمیخته بودن
به دروغها و تهمتهای همیشگی غرب علیه ایران، نشانگر قدرت و نفوذ بیش از
پیش نظام اسلامی در جهان است. تا جایی که تنها راه حل موضوع ایران، تغییر
رژیم بیان میشود. این در حالی است که در سال های حکومت اصلاح طلبان در
ایران و به ویژه در سال ۸۸ و حتی تا حدودی بعد ازحماسه ۹ دی، غرب امیدوار
بود که اگر دولت مطابق میل غرب در ایران بر سر کار بیاید، حتی با وجود حفظ
سیاق کلی نظام- میتوان به دفع خطر انقلاب و نظام اسلامی در جهان امیدوار
بود. اما صلابت و ابهت نظام اسلامی به رهبری رهبر عزیز و مقتدر، و با حمایت
همه جانبه مردم از نظام، دشمن را کاملا ناامید کرده است.
جنیفر روبین/منبع: 598