گفته میشود؛ همان روزی که شهید آیت ترور شد، همراه خود اسناد ارتباط موسوی با فراماسونری را داشت تا ببرد مجلس و تکلیف آن مسئله را روشن کند. وقتی هم که ترور میشود، اسناد ناپدید میشود.
حقیقتی تلخ ازشهادت دکتر آیت
اختلاف شهید آیت با میرحسین موسوی، ادعایی نیست که تنها یکی دو نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی گواه آن باشند. متن نطق شهید آیت در مخالفت با وزارت خارجه میرحسین موسوی در مجلس شورای اسلامی که در تاریخ 14 تیر 1360، یعنی یک هفته بعد از انفجار 7 تیر صورت گرفت، گواه این امر است.
در این نطق، شهید آیت با اشاره به طرفداری موسوی از مصدق، با یادآوری نظر حضرت امام(ره) درباره مصدق که فرموده بود «مصدق به اسلام سیلی زد»، «مصدق مسلم نبود» و ... میگوید: «آیا موسوی این مصدق را قبول دارد یا مصدقی را که روزنامه جمهوری اسلامی تلاش دارد، معرفی کند؟» [1]
شهید حسن آیت یک ماه پس از این نطق، صبح روز 14 مرداد 1360 در مقابل منزل خود هدف رگبار قرار گرفت و به شهادت رسید.
آیت درباره بسیاری از رجال سیاسی مدرک مستند داشت، به عنوان نمونه، وی در جلسهای درباره بنیصدر صحبت کرده بود که طرفداران بنی صدر علیه او توطئه کردند و با پخش نوار آن جلسه، او را متهم به "کودتاچی بودن" کردند. برخی معتقدند به دنبال این ماجرا، در حزب جمهوری هم موسوی به او میگوید که چرا این حرفها را درباره بنیصدر زدهای؟ آیت در پاسخ میگوید:
«این آدم آمده است تا ریشه جمهوری اسلامی را بزند و من سند دارم.» در آن جلسه موسوی میپرسد که لابد تو درباره من هم سند داری. آیت در پاسخ میگوید: «اتفاقاً درباره تو هم سند دارم.» [2]
گفته میشود؛ همان روزی که آیت ترور شد، همراه خود اسناد ارتباط موسوی با فراماسونری را داشت تا ببرد مجلس و تکلیف آن مسئله را روشن کند. وقتی هم که ترور میشود، اسناد ناپدیدمیشود. [3]
مخالفت شهید دیالمه با میرحسین موسوی
مخالفت دیگری که در زمان معرفی میرحسین موسوی به عنوان وزیر به طور جدی در مقابل او ایستاده، شهیدعبدالحمید دیالمه بود. او در دوره اول مجلس شورای اسلامی از طرف مردم مشهد کاندیدا و مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شد و به عنوان نماینده مردم مشهد انتخاب شد. پس از آن به عنوان ریاست کمیسیون شوراها در مجلس به ایفای مسئولیت پرداخت. شهید دیالمه در هفتم تیرماه در حادثه بمبگذاری منافقین در دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید. شهید دیالمه در سال 60 که به عنوان نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی حضور داشت در حوزههای مختلف فعال بود و به سخنرانیهای افشاگرانه مبادرت میورزید. وی در یک سخنرانی، بخشی از دیدگاههای خود نسبت به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همسر وی را بیان کرده است.
گفته شد که وی در رابطه با روشنگریهایش، کیفی پر از اسناد علیه موسوی و یکی از اعضای حزب به همراه داشت تا آنها را به شهید بهشتی ارائه و ایشان را در مورد مسائلی قانع کند. شب هفتم تیر سال 1360 با انفجار حزب جمهوری اسلامی، آن کیف هیچگاه به دست نمیآید. نکته قابل تأمل این است که شهید دیالمه، به شهادت مرحوم فردوسی پور هم، حتی در زیر آوار نیز زنده بوده است و عکسهای موجود از شهادت ایشان نیز دلیلی بر این است که آتش به آن محدوده نرسیده، تا بنا را بر سوختن کیف بگذاریم. بنابراین، این کیف کاملاً مشکوک از بین میرود.
شهید دیالمه درباره موسوی چنین میگوید: «همین الان افرادی برای بعضی از وزارتخانهها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست ولی متأسفانه، کاری نمیتوانم بکنم؛ فقط میتوانم یک رأی مخالف بدهم و یکی از نمونههایش جناب آقای سید (میر) حسین موسوی است، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، اعتقاد به این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان و غیره است، البته نمیخواهم بگویم که عضو آن سازمان یا گروه است ولی جهت فکریش همان است و اگر رجوع کنید به روزنامهها میبینید در خیلی از جاها این خط مشی را طی میکنند.
موسوی با توجه به موضعگیریهایی که در روزنامه جمهوری اسلامی مطرح شده، برای مثال ویژهنامه مصدق، مطلب چاپ میکند، اما حتی یک خط در مورد "آیتالله کاشانی" نمینویسد. بروید ببینید در روزنامههای آن زمان یک خط در مورد آیتالله کاشانی قبل و بعد از سالگرد ایشان در روزنامه، نیاورده است؛ اما ویژهنامههایی درباره مصدق چاپ میکند وچه تجلیلهایی که از مصدق نمیکند.
بعد از این که آقای "فلسفی" در نماز جمعه علیه مصدق صحبت کرد، مقالهای علیه ایشان را همین روزنامه جمهوری اسلامی به اسم خیابان مصدق نوشت و به شدت آن را کوبید […] البته سابقههای مکرر هم در گروههای منفی داشته از جمله بودنش در گروه "نخشب" که جزء بافت او بوده است و با پیمان و سامی در این باند نخشب بودند که بعد از مدتی از هم جدا شدند که پیمان گروه "جنبش مسلمانان" را و سامی گروه "جاما" را درست کرد، ولی آقای موسوی به ظاهر میفرماید که من یک آدم مستقل هستم و در واقع همان شیوه فکری را امروز دارد و به اعتقاد من در داخل روزنامه هم دقیقاً این شیوه فکری را اعمال کرده و برای مثال از نمایندههای عضو جنبش مسلمانان، مصاحبه کرده و مقالههای بلند بالایی در صفحه اول با تیتر درشت در مورد قضیه "تالبوت" نوشته و عکسهای مختلفی را در اندازههای مختلف در این مورد به چاپ رسانده و حتی یک بار عکس پیمان را در صفحه اول جمهوری اسلامی چاپ میکند.» [4]
روحیه انتقادناپذیری موسوی
شرایط دوران جنگ و مسائلی که در آن زمان در کشور وجود داشت، نیازمند وحدت و همدلی مسئولین و مردم بود. میتوان گفت که بخش مهمی از حمایتهای حضرت امام(ره) از موسوی هم در همین چارچوب قابل فهم است. این شرایط ایجاب میکرد که در سطح روزنامهها و نشریهها، حداقل نقدها و انتقادها علیه عملکرد دولت صورت گیرد. با این وجود، همین نقدهای محدود نیز از جانب موسوی تحمل نمیشد. تنها روزنامهای که در آن زمان کم و بیش به انتقاد از رویه اقتصادی دولت میپرداخت، روزنامه "رسالت" بود که همواره با پاسخهای تند موسوی و نزدیکانش روبهرو میشد.
برای نمونه، میرحسین موسوی در تاریخ 3 تیر ماه سال 1365 در یک گفتار تلویزیونی از انتقادهای صورت گرفته نسبت به عملکرد دولت خود، انتقاد کرد و گفت: «با دادن اطلاعات غلط و یا تبدیل انتقاد به انتقام فرصت کار برای دولت از بین میرود و ما این را خلاف انقلاب اسلامی میدانیم. در رابطه با انتقاد معتقدم که وقتی به یک دولتی میگویند کار و تلاش کن و با مسائل برخورد کن، انتقاد را نباید کسی تبدیل به انتقام کند، هر دولتی میخواهد باشد، خواه این دولت خواه یک دولت دیگر... این نوع دهانها و قلمها قبل از آن که در مقابل دولت قرار بگیرند، در مقابل مردم قرار میگیرند و ما این هشدار را به آنهامیدهیم که مراقب خود باشند و در مقابل قرار نگیرند، از مردم حمایت کنند و به دولت ایراد نگیرند.» [5]
جالب است که بررسیها نشان میدهد در تمامی مدت نخست وزیری 8 ساله آقای میرحسین موسوی تنها همین روزنامه آن هم از دی ماه 64 به بعد ـ از عملکرد برخی زیر مجموعههای دولت وی انتقاد میکرده است. با این وصف حتی تحمل یک روزنامه منتقد هم در دولت نبود و از سوی برخی وزرا مدیران آن روزنامه با تعابیری همچون هم صدا با رادیو اسرائیل و رادیو بختیار مخاطب قرار میگرفتند. [6]
جلوه دیگری از روحیه انتقادناپذیری موسوی، تحمل نکردن اندک وزیرانی بود که از جناح مقابل بودند و طولی نکشید که این طیف از وزیران کابینه را ترک کردند.
مشکلات اقتصادی و توجه نکردن به مسائل کارشناسی
یکی از مسائلی که در خصوص مدیریت موسوی کمتر مورد توجه قرار گرفته بیتوجهی وی به بحث کارشناسی در تصمیمگیریهای اقتصادی است؛ همان ایرادهایی که موسوی به دولت احمدی نژاد میگرفت.
روغنی زنجانی، وزیر برنامه و بودجه کابینه موسوی با اشاره به نوع مواجهه نخست وزیر با سازمان برنامه، از برخوردهای موسوی انتقاد میکند و میگوید:«استدلالهای ایشان بیشتر اجتماعی و عاطفی بود و کمتر از واقعیتهای اقتصادی نشئت میگرفت. البته این استدلالهای احساسی و عاطفی بود که نقطه نظرات کارشناسی را تحت تأثیر قرار میداد. به طور معمول آقای موسوی هم به راهحلها و نظرات سازمان برنامه به دیده تردید نگاه میکرد.» [7]
روغنی زنجانی بر یک نکته دیگر هم اشاره دارد و آن بها ندادن به نهاد سازی و مجموعههای کارشناسی است. وی میگوید:«یکی دیگر از ویژگیهای آقای مهندس موسوی این بود که بهای چندانی به نهاد سازی در تصمیمگیریها نمیداد. این مسئله منجر به بروز بحرانهای متعددی شد.» [8]
رکورد قانون گریزی
از مسائل مکتوم دیگر در پرونده نخست وزیری موسوی، حجم بالای قانونگریزی وی است، تا جایی که دولت دوم میرحسین موسوی که کاملاً به صورت یک دست در اختیار نخست وزیر بود را شاید بتوان "قانونگریزترین دولت" پس از انقلاب دانست. ذکر یک نمونه از این نوع قانونگریزیها میتواند زوایای مسئله را روشن نماید: در سال 1365 میرحسین موسوی در تعطیلات تابستانه مجلس، 95میلیارد تومان از صندوق بانک مرکزی برداشت کرد که این برداشت نیاز به دو سوم آرای نمایندگان داشت، با پایان یافتن تعطیلات در اوایل شهریور ماه مجلس تصمیم به استیضاح نخست وزیر و چند تن از وزرا میگیرد که این مسئله با تذکر امام به دولت جهت عمل به قانون خاتمه مییابد. [9]
توجه بهنکاتی دیگر در زندگی میرحسین موسوی، برابهام پرونده فعالیت سیاسی وی میافزاید؛
1. موسوی با آن که 37 سال از عمرش را در دوران پهلوی گذرانده است و برخلاف اکثر قریب به اتفاق همردههایش که بعضاً کم سن و سالتر بودند، سابقه حتی یک روز بازداشت، زندان یا تبعید را در این دوران ندارد.
2. میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، در سالهای 1356 و 1357، بدون قصد تحصیل، یک سال و نیم در آمریکا زندگی کردهاند. [10]
منابع:
[1]- رک: محمد جواد اخوان، پیشین
[2]- همان
[3]- همان
[4]- همان
[5]- همان، ص86
[6]- همان
[7]- همان، ص 91
[8]- همان
[9]- همان
[10]- همان، ص55
(*) جمعی از نویسندگان؛ راضیه امیری رز، فاطمه امیری رز و افسانه قائم
منبع: برهان