شبکه های اجتماعی سکولار و براندازی نرم (1)

تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱۳۸۹

شبکه سازی یکی از فرآیندهای اصلی در طراحی و مدیریت موفق استراتژی براندازی نرم آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است.

     شبکه سازی یکی از فرآیندهای اصلی در طراحی و مدیریت موفق استراتژی براندازی نرم آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است. نخستین گام در این راستا اتخاذ روشی برای ایجاد شبکه هایی از حامیان آمریکا در ایران است. ایالات متحده به منظور دستیابی به این هدف، در تلاش است تا ساختاری نهادی در داخل دولت آمریکا برای هدایت، نظارت و بررسی این تلاش ها ایجاد کند. بر این اساس، ایالات متحده برای موفقیت سیاست شبکه سازی (که سیاستی نامتقارن و انتخابی است) بر گروه هایی مانند شخصیت های دانشگاهی و روشنفکران مسلمان لیبرال و سکولار، صاحب نظران مذهبی جوان و میانه رو، فعالان اجتماعی، گروه های زنان فعال در مبارزه های برابری جنسیتی و روزنامه نگاران و نویسندگان میانه رو تمرکز دارد. بر همین اساس از مهم ترین اصول آمریکا در طراحی استراتژی شبکه سازی بهره گیری از رسانه های همسو است.

     ایجاد شبکه هایی از مسلمانان میانه رو عنوان پژوهشی، از سوی مرکز سیاست عمومی خاورمیانه «مؤسسه ی رند» و با پشتیبانی مالی «بنیاد اسمیت ریچاردسون» می باشد که در 10 فصل تنظیم شده است.

     نگاه کلی نویسندگان آن است که ایالات متحده باید همچون دوران جنگ سرد به شبکه سازی از عناصر میانه رو روی آورد. بر اساس مباحث مطرح شده، شرکای کلان آمریکا در جهان اسلام را می توان در پنج گروه عمده طبقه بندی نمود:

  1. دانشگاهیان و روشنفکران مسلمان لیبرال و سکولار: لیبرال ها بسیار گسترده به دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی گرایش دارند، زیرا در آنجا می توانند افکار خود را بسط دهند. همان طور که به نظر می رسد   شبکه های لیبرال و روشنفکران میانه رو در سراسر جهان اسلام وجود دارند، این بخش می تواند سنگ بنای اولیه ی شبکه ای بین المللی از مسلمانان میانه رو باشد؛
  2. روحانیون میانه رو جوان: یکی از دلایل موفقیت تندروها در ترویج عقایدشان استفاده از مساجد به عنوان ابزار تبلیغی است؛ در حالی که دانشگاه های لیبرال به راحتی نمی توانند از طریق مساجد با مردم تعامل کنند. بنابراین جنبش مسلمانان میانه رو تا حد زیادی به مشارکت فعال روحانیون میانه رو وابسته است که در این خصوص روحانیون جوان ـ که رهبران آینده هستند ـ بیشتر مد نظر قرار دارند؛
  3. فعالان اجتماعی: این فعالان که به ترویج افکار توسعه یافتگی می پردازند، به طور گسترده با خشونت افراط گرایان رو به رو می شوند و به طور معمول قربانیان فتاوا و حمله های خشونت بار هستند. این فعالان اغلب نیاز به حفاظت و حمایت دارند که یک شبکه ی بین المللی می تواند آن را فراهم کند؛
  4. گروه های زنان: زنان و اقلیت های مذهبی اغلب قربانی اسلام بنیادگرا و تفاسیر شریعت هستند. در برخی کشورها زنان سازماندهی را آغاز کرده اند که بنیاد مهمی در ایجاد جنبش های اصلاح طلب به شمار می رود. صعود گروه های جامعه ی مدنی زنان فرصت هایی را برای ایجاد شبکه های میانه رو فراهم می کند؛
  5. روزنامه نگاران و نویسندگان میانه رو: با استفاده از اینترنت و دیگر رسانه های خارج از کنترل دولتی، پیام های تندروانه در جوامع اسلامی سراسر جهان رسوخ کرده است؛ در حالی که نهادهای رسانه ای مورد حمایت آمریکا، یعنی «رادیو سوا» و «تلویزیون الحره» فاقد مهارت لازم برای بیان نگرانی ها و موضوع های محلی هستند و نمی توانند به گسترش رسانه های محلی میانه رو کمک کنند. برای مقابله با گرایش های تندروانه در رسانه های مسلمانان، ضروری است که از برنامه های تلویزیونی، رادیویی و وب سایت های اینترنتی میانه رو محلی حمایت شود.

 

     آمریکا باید با این گروه ها و افراد به خوبی آشنایی پیدا کند و بر اساس آن 4 برنامه ی اصلی را به اجرا در آورد:

  1. آموزش دموکراتیک، شامل استفاده از آن دسته متون اسلامی در امر آموزش، که از ارزش های دموکراتیک حمایت می کند؛
  2. رسانه ها، شامل حمایت از رسانه های میانه رو در برابر رسانه های ضد غربی و ضد دموکراتیک در جهان اسلام است؛
  3. برابری جنسیتی، شامل دفاع از حقوق زنان و تقویت برابری جنسیتی به عنوان جزو اصلی پروژه ی توانمندسازی مسلمانان میانه رو می باشد؛
  4. هواداری سیاسی، شامل مشارکت مسلمانان میانه رو در سیاست طرفداری و تبلیغی اسلام گرایان می باشد.

     «رابرت ستلاف»؛ از انستیتوی سیاست خاور نزدیک در واشنگتن، در کتاب خود با عنوان «نبرد ایده ها در جنگ علیه تروریسم» درباره ی چگونگی کمک به متحدان آمریکا در نبرد برضد حکومت های اسلامی به خصوص ایران، سه پیشنهاد ارایه می دهد:

     نخست؛ این که آمریکا متحدان بالقوه ای را شناسایی کند که بتوانند زیر یک چتر دسته جمعی مخالف با ایده های اسلام گرایانه سازمان یابند.

     دوم؛ ایالات متحده باید شرکای خود را در نبرد با موج فزاینده ی سازمان های غیردولتی اسلام گرا تقویت کند. این سازمان ها تحت پوشش ارایه ی خدمات اجتماعی به جوامع محلی به مسیر مهمی برای گسترش افکار اسلام گرایانه در سرتاسر جهان اسلام تبدیل شده اند.

   سوم؛ فرصت های آموزشی لازم ـ با تأکید بر زبان انگلیسی ـ در اختیار جوانان مسلمان قرار داده شود. دانش عملی از زبان انگلیسی پنجره رو به جهان را برای جوانان مسلمان می گشاید و به آنها امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی جهانی و نه تنها محلی را می دهد.

     «دانیل بایمن»؛ کارشناس مؤسسه ی «بروکینگز» ـ اتاق فکر حزب دموکرات آمریکا ـ و عضو ارشد مرکز «سابان» معتقد به استراتژی چند جانبه ی اعمال فشارهای مدنی و نرم به عنوان ابزارهای بالقوه ی آمریکا برای مقابله با ایران می باشد. وی هدف این استراتژی را تقویت گروه هایی در ایران می داند که به ظاهر از افزایش انزوای کشور ابراز نگرانی می کنند.

     در این میان یکی از اصلی ترین نهادهای برنامه ریز و هدایت کننده ی شبکه سازی در ایران، «بنیاد جامعه ی باز» وابسته به «بنیاد سوروس» است. بنیاد سوروس دومین سازمان رسانه ای جهان است که بیشترین شبکه های تلویزیونی، خبرگزاری ها، وب سایت ها، خبرنامه ها و روزنامه ها را در سطح جهان مدیریت و هدایت می کند. سوروس در مصاحبه ای مطبوعاتی اشاره می کند که «طرح وی در گرجستان موفقیت آمیز بوده و امیدوار است در دیگر کشورها هم اجرا شود.»

     طبق اعتراف های «هاله اسفندیاری»؛ مدیر بخش ایرانی بنیاد سوروس و از مدیران بخش خاورمیانه ای مرکز «ویلسون»، جورج سوروس به دنبال ایجاد یک شبکه ی ارتباط غیررسمی در ایران به جهت عملی کردن اهداف براندازی نرم بوده است. اظهارات وی در ادامه، به طور کامل بیانگر فرآیند شبکه سازی در ایران است: «واقعاً به این نتیجه رسیدیم که این افراد و خود من بشویم حـلقه های یک زنجیره ای که تشکیل شده از بنیاد سوروس، مراکز تحقیقاتی و دانشگاه ها که به اسم دموکراسی، به اسم توانمندسازی زنان و به اسم دیالوگ حتی در ارتباط سعی کنند یک شبکه هایی بوجود بیاورند که این شبکه ها در نهایت در داخل ایران منجر بشود به بوجود آوردن یک تغییرات خیلی اساسی در درون رژیم ایران یعنی واقعاً متزلزل کردن این سیستم.»

     لذا جنبش های اجتماعی، نمای نوین براندازی نرم در ایران است که مخالفان داخلی و خارجی نظام در حال پیاده سازی و اجرای آن در کشور هستند.

     براندازی نرم که در گزارش کمیته ی خطر جاری با عباراتی همچون نافرمانی مدنی در تشکل های دانشجویی، حمایت از فعالیت های (NGO) ها و پیوستن به جنبش های مدنی از آن یاد شده، از مدت ها پیش به طور جدی در دستور کار دشمنان نظام قرار گرفته است. اما این گونه از مبارزه ها نیاز به تدوین و تئوریزه کردن داشت که این وظیفه را «جین شارپ» ـ تئوریسین مبارزه های خشونت پرهیز ـ به خوبی برعهده گرفت. به نظر شارپ تمامی جوامع در گذار جبری به سوی دموکراسی هستند و او توصیه می کند که بهترین راه برای این گذار، به کار بردن مبارزه های خشونت پرهیز و نافرمانی مدنی است.

     جین شارپ برای ترغیب مردم به شرکت دراین جنبش اجتماعی خشونت پرهیز، 4 قدم اصلی را معرفی می کند؛ برای به زانو درآوردن دیکتاتور با کمترین هزینه، 4 قدم اصلی باید برداشته شود:

1.       لازم است؛ اراده، اعتماد به نفس و مهارت های مربوط به مقاومت در مردم تحت ستم، تقویت شود.

2.       لازم است؛ گروه های اجتماعی مستقل و سازمان های ویژه ی مردم تحت ستم ایجاد و تقویت شود.

3.       لازم است؛ نیروی داخلی قدرتمندی ایجاد شود.

4.       لازم است؛ طرح استراتژیک خردمندانه ای برای کسب آزادی طراحی شده و با مهارت اجرا شود.

 

     مبارزه برای کسب آزادی، هنگامه ی اتکا به خود گروه های دیگر و تقویت قوای حاضر در مبارزه های داخلی است. همان گونه که «چارلز استوارت پارنل» در 1879 (م) در جمع ایرلندیان اعتصابی علیه اجاره های انگلستان، گفته است: «تکیه بر دولت هیچ سودی ندارد ... لازم است تنها بر اراده خود تکیه کنید ... با ایستادن در کنار یکدیگر خود را یاری کنید ... کسانی که ضعیف هستند را تقویت کنید ... ، پیوندها را بین خود برقرار کنید، خود را سازمان دهید ... و پیروز خواهید شد.» وقتی که تقاضای خود را برای به کرسی نشاندن آماده کرده اید، آنگاه و نه پیش از آن، به کرسی خواهد نشست.

     اشاره به نقش مؤثر مردم، گروه های اجتماعی و مؤسسه های مختلف، به صورت یک کل واحد با هدف خاتمه دادن به سلطه ی وحشیانه ی عده ای اندک، که در بیان ویژگی های مبارزه طلبی سیاسی عنوان گردید، مقدمه ای بود که از طریق آن جین شارپ بتواند آخرین گام در تشریح تئوری خود را بردارد. او در این بخش از ارایه ی بحث خود واضح به نقش مؤسسه های غیردولتی در تشکیل جنبش های اجتماعی برای شکل گیری مبارزه های خشونت پرهیز اشاره  می کند: «یکی از مشخصه های جوامع دموکراتیک وجود گروه ها و مؤسسه های متعدد غیردولتی و مستقل از حکومت است. این گروه ها و مؤسسه ها برای مثال شامل: خانواده ها، سازمان های مذهبی، انجمن های فرهنگی، باشگاه های ورزشی، مؤسسه های اقتصادی، اتحادیه های تجاری، انجمن های دانش آموزی و دانشجویی، احزاب سیاسی، افراد ساکن یک روستا، انجمن های همسایگی، باشگاه های باغبانی، سازمان های حقوق بشر، گروه های موسیقی، انجمن های ادبی و ... می شوند. این تشکیلات همان گونه که برای رسیدن به اهداف خود تلاش می کنند، نقش مهمی در پاسخ گویی به نیازهای اجتماعی بر عهده دارند.

     همچنین، این تشکیلات مفاهیم اساسی مهمی دارند. آنها زمینه هایی را ایجاد می کنند که از راه آن مردم بتوانند در جهت دهی اجتماع خود تأثیر داشته باشند و در برابر دیگر گروه ها و دولت ـ به خصوص در مواقعی که احساس می کنند به صورت ناعادلانه از خواست های آنان تخطی می کند ـ مقاومت نمایند. افراد منفردی که عضو این گروه ها نباشند، قادر نخواهند بود فشار قابل ملاحظه ای بر جامعه و کمتر از آن بر دولت و مطمئناً هیچ فشاری بر دیکتاتور وارد نمایند.

     برآیند بحث مورد نظر آن است که اگر دیکتاتور بتواند آزادی و استقلال تشکیلات مستقل غیردولتی را از آنها سلب کند، مردم به نسبت ناتوان خواهند شد. همچنین اگر این مؤسسه ها خود به صورت دیکتاتوری توسط رژیم مرکزی اداره شوند و یا توسط سازمان های جدید و کنترل شده جایگزین گردند، می توانند به عنوان عاملی برای تحت سلطه درآوردن مردم و قسمت های مختلف اجتماع باشند. به هرحال اگر بتوان آزادی و استقلال این مؤسسه های مستقل مدنی (خارج از حیطه ی کنترل دولت) را به دست آورد، وجود این مؤسسه ها برای مبارزه طلبی سیاسی عنصر بسیار مهمی خواهد بود.

     این مراکز قدرت شالوده ی مؤسسه هایی را تشکیل می دهند که مردم از راه آنها خواهند توانست به دیکتاتور فشار وارد کرده، با وی مقابله کنند. در آینده نیز این تشکیلات بخشی از نظام یک جامعه ی آزاد خواهد بود. به همین دلیل استقلال و رشد مستمر آنها پیش نیاز موفقیت مبارزه های آزادیخواهانه است. اگر دیکتاتوری در مقیاسی گسترده موفق به نابودی و یا تحت کنترل درآوردن تشکیلات مستقل اجتماعی بشود، برای نیروهای مقاومت بسیار مهم خواهد بود که سازمان های جدید ایجاد کرده و یا کنترل دموکراتیک را به تشکیلات پیشین بازگردانند.

     این بیان نویسنده، به وضوح گویای نقش جنبش های اجتماعی در براندازی نظام های حاکم بر کشور، آن هم به صورت نرم و خشونت پرهیز است. اما آنچه که بیان آن ضروری می نماید، اشاره به این مطلب است که شارپ و هم قطارانش تنها به بیان نظری و تئوریک این مطلب اکتفا نکرده و به عنوان استراتژیست های گونه های براندازی نرم به تدریس این مباحث در قالب کارگاه های آموزشی و همچنین تدوین جزوه های عملی و اجرایی برای آموزش قدم به قدم نافرمانی مدنی پرداخته اند.

     جالب است بدانید که افرادی از کشور ما نیز در این گونه دوره ها شرکت داشته و به عنوان مبلغین این نظریه در کشور فعالیت می کنند؛ همچنین پشتیبانی اینترنتی گسترده ای که در وب سایت های مختلف غیر ایرانی و ایرانی ضدانقلاب از این جزوه ها و سخنرانی ها در قالب انتشار و تبلیغ آنها صورت می پذیرد؛ به وضوح از این پویش دشمنان نظام به منظور ترویج این شیوه برای براندازی انقلاب اسلامی حکایت دارد.


ادامه دارد ...