اگر ايجاد دگرگوني در جوامع با تكيه بر تغيير ديدگاه ها و نگرش هاي حاكمان و مردم بحث اصلي جنگ نرم باشد؛ در آن صورت اين جنگ، مدلي نوين از فعل و انفعال هاي اين دولت ها براي سلطه، روي كشورهاي مختلف را نمايش مي دهد. چرا كه سلطه و استيلا با تعاريفي از قدرت، بسط و توسعه يافته كه قدرت را توانايي تمركز، تنظيم و يا هدايت رفتار مي دانست.
جنگ يا بر اندازي نرم، از مفاهيمي است كه تقريباً از اواخر دهه ي 70 ميلادي و اوايل دهه ي 80 ميلادي، مورد توجه مراكز اطلاعاتي ـ امنيتي در غرب قرارگرفت و از اوايل دهه ي 90 ميلادي وارد فاز عملياتي گرديد و تغييرهاي مورد نظر را در تعدادي از كشورهاي هدف (به ويژه كشورهاي بلوك شرق)، ايجاد نمود. از همان زمان كه دگرگوني هاي نرم به مرحله ي اجرا رسيد تعاريف گوناگوني از ماهيت آن ارايه گرديده است. اجراي برنامه هاي حساب شده ي مسالمت آميز به منظور تغيير سيستم سياسي يك كشور و يا ايجاد تغيير و تحول مورد نظر برحاكمان و مردم در جوامع مدنظر، از تعاريفي است كه به شاخصه ها و اهداف اصلي جنگ نرم اشاره دارند.
براي تبيين نقش رسانه ها و به خصوص فضاي سايبر و مجازي در جنگ نرم، از منظري متفاوت و البته با بهره گيري از متون و تئوري هاي موجود، موضوع را مورد كنكاش قرار مي دهيم. اگر ايجاد دگرگوني در جوامع با تكيه بر تغيير ديدگاه ها و نگرش هاي حاكمان و مردم بحث اصلي جنگ نرم باشد؛ در آن صورت اين جنگ، مدلي نوين از فعل و انفعال هاي اين دولت ها براي سلطه، روي كشورهاي مختلف را نمايش مي دهد. چرا كه سلطه و استيلا با تعاريفي از قدرت، بسط و توسعه يافته كه قدرت را توانايي تمركز، تنظيم و يا هدايت رفتار مي دانست.
دقيقاً با اين تعريف از قدرت است كه قدرت نرم جايگاه ويژه اي در تئوري هاي سلطه مي يابد. قدرتي كه تمام توان و ظرفيت خود را متمركز بر قانع كردن ديگران مي سازد تا رفتار آنها را به گونه اي مورد نظر تنظيم و هدايت نمايد. بنابراين رساترين تعريف براي جنگ نرم، هدايت افكار به سمتي است كه جوامع به گونه اي بينديشند كه سردمداران سلطه گر مي خواهند و از همين نقطه است كه عمليات رواني با تكيه بر نقش بي بديل رسانه ها آغاز مي شود. از سوي ديگر در تخصيص و تحديد جنگ نرم ابعاد مختلفي مانند ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي، امنيتي و فرهنگي براي آن مطرح مي شود. اين ابعاد گرچه به صورت فردي و تنها در اهداف كوتاه مدت و كاركردهاي عيني متفاوت اند؛ اما همه ي آنها در شيوه ها و ابزارها بر نقش رسانه ها و تبليغات متمركز هستند. به ويژه بعد فكري و فرهنگي كه اساساً شاخصه ي جنگ نرم است، بدون در نظر گرفتن نقش رسانه ها، قابل درك نيست. بنابراين جنگ نرم، جنگ براي سلطه است و سلطه زماني در دسترس است كه سلطه گران بتوانند بر افكار عمومي استيلا يابند و همين امر همكاري رسانه اي را نياز شدید و اصلي جنگ نرم مي سازد.
مؤلفه ها و شاخصه هاي منحصر به فرد اين درگيري، فقط به كمك و ياري رسانه ها به سرانجام مي رسد. همه ي رسانه ها، از جمله ديداري و شنيداري، كتبي و شفاهي به دليل كاركردهاي خاص رواني و تبليغي در مجموعه ي ابزارها و شيوه هاي جنگ نرم كاربرد ويژه اي مي يابند. چنان كه نمي توان از نقش امواج راديويي و ماهواره اي در دوران جنگ سرد و مراحل ابتدايي جهان تك قطبي غفلت نمود. ما در اين نوشته ـ به خصوص ـ تبيين ظرفيت هاي فضاي مجازي و سايبري در جنگ نرم را دنبال خواهيم كرد؛ گرچه گستره ي اين بحث نيز مستلزم بحث مفصلي است.
براي بحث در چرايي و چگونگي كاربرد روز افزون فضاي سايبر در جنگ نرم لازم است به تعريف و تشريح مختصات اين محيط پرداخته شودتا از محتواي بحث، الگوي عمل براندازي نرم با مختصات و شرايط خاص فكري و فرهنگي به دست آيد.
فضاي سايبر، محيط الكترونيكي واقعي است كه ارتباط انساني را به شيوه اي سريع، فراجغرافيايي و با ابزارهاي خاص مستقيم و زنده ميسر مي سازد. به عبارتي، تئوري پيوند (ادغام) مكان در زمان، يا تبديل جهان جغرافيايي به دهكده ي جهاني، به صورت واقعي با رشد و گسترش فضاي مجازي اتفاق افتاد. اين فضا و محيط كه بسياري از ويژگي هاي دوران فلسفي پسامدرن را در خود دارد، موقعيت ها و شاخصه هاي بالقوه اي است كه وجه جداسازي آن با ساير ابزارهاي رسانه اي و اطلاع رساني است.
1 ـ جهاني و فرامرزي بودن: ويژگي منحصر به فردي كه فضاي سايبر را از ديگر رسانه ها جدا مي سازد، همين بُرد جهاني است. اين جهاني بودن با ارسال گسترده ي امواج ماهواره اي از يك نقطه ي خاص به سراسر جهان متفاوت است. علاوه بر محدوديت هاي خاص امواج ماهواره اي در مناطق مختلف و مشكلات فني و محيطي آن، برنامه هاي ماهواره اي در يك نقطه ي مخصوص توليد و سپس انتشار مي يابند. در حالي كه در محيط مجازي اينترنت، امكان توليد جهاني فراهم است.
2 ـ ويژگي فوق تصور ديگر در فضاي مجازي: امكان ارتباط دو طرفه به صورت سهل و آسان است. به عبارتي در اين محيط امكان های خاصی ارتباط سريع و آسان كاربران، سرورها و مدريت كنندگان را امكان پذير مي سازد. اين ويژگي نيز در انواع ديگر رسانه ها با محدوديت ها و مشكلات خاصي رو به روست.
3 ـ جذايت و تنوع، ويژگي ديگر فضاي مجازي است: ضمن اين كه امكان بهره برداري از همه ی جذابيت هاي خاص رسانه اي مانند: فيلم، عكس و ... همان طور كه ذكر شد مشتري مداري محض در تنوع و جذابيت اين محيط تأثير به سزايي دارد. شاخصه هاي ديگري نيز اين محيط را براي بهره گيري در عرصه ی جنگ نرم مهيا مي نمايد.
4 ـ مخاطب خاص و تاثير گذار: همين مسأله باعث شده كه اينترنت و فضاي مجازي نوعي مرجعيت فكري ـ سياسي را براي كاربران خود ايجاد نمايد. گرچه مي توان ادعا كرد اين امر در جوامعي با فراگيري كاربران، موضوعيت خود را تا حدودي از دست داده است. اما حداقل در ايران هم چنان به عنوان يك نقش براي فعالين اين عرصه تعريف مي شود.
5 ـ مسأله ی ديگر امكان عبور و عدم تقيد به بخش مهمي از قوانين و محدوديت هاي رايج در ساير رسانه ها است: اين امر به ويژه در محيط هاي غيررسمي بيشتر رايج است. به عنوان مثال وبلاگ ها با گستردگي ميليوني خود توانسته اند مخاطباني فراگير جذب كنند که به طور معمول مقيد به قوانين خاصی نيستند و چه بسا وبلاگي با مخاطباني به مراتب بيشتر از يك وب سايت و خبرگزاري رسمي، با دستي باز همه ی خطوط قرمز يك جامعه را زير پا بگذارد و بتواند از سد فيلترينگ و محدوديت هاي فني هم رها شود. يا مي توان به كامنت ها و نظرهای كاربران به عنوان يك بخش جذاب اشاره كرد؛ كه مي تواند از قواعد و رويه هاي موجود استثنا شود. همه ی اين ويژگي ها، امكان بهره برداي از فضاي رسانه اي در عرصه ی جنگ نرم را آسان مي كند.
از آنجا كه اقناع مخاطب و موج سواري براساس خواست هاي افكار عمومي، در ميان جوامع متعارض، مهمترين شيوه ی پيشبرد جنگ های نرم است. شاخصه هاي ذكر شده در فضاي سايبر، بسترها و ظرفيت هاي لازم را براي بهره برداري از اين محيط در راستاي هدف فراهم مي سازد.
جنگ نرم به دليل ماهيت خود و عدم نياز به ابزارهاي فيزيكي به دنبال آن است كه در مسافت هاي دورتري از مراكز طراحي كننده به اجرا درآيد. جهاني و فرامرزي بودن فضاي سايبر امكان های مورد نياز را به آسانی در اختيار طراحان جنگ نرم قرار مي دهد و با فراهم شدن بستر هاي فكري ـ فرهنگي اهداف مدنظر، از سوي جريان هاي درون جامعه ی هدف دنبال مي شود. ميسر بودن ارتباط دو طرفه نيز ابزارهاي عملياتي را در خدمت طراحان و رهبران مراكز مورد نظر در مي آورد و در موقعيت هاي حساس كه امكان حضور و هدايت مستقيم ميداني حوادث از براندازان سلب مي شود؛ عناصر حاضر در صحنه نقش رسانه اي عمليات را بازي مي كنند. «ما همه رسانه ايم، شعاري است كه دقيقاً برگرفته از اين الگو در حوادث اخير مدام طرح مي شد.»
از سوي ديگر، جنگ نرم به عناصر و سربازان ميداني نياز دارد كه از جنس مخاطبان جامعه ی هدف باشند. اين عناصر بايد براي خود يك هويت خاص قایل باشند تا بتوانند هدايت روند درگیری را برعهده گيرند و در شرايط كنوني امكان دسترسي به فضاي مجازي به دليل در اختيار گذاشتن لحظه ای حجم وسيعي از اخبار، اطلاعات و تسهيل ارتباط چنين هويت كاذبي را به راحتي در ميان بخشي از صحنه گردانان حوادث ايجاد مي نمايد.
مباحث مورد نظر نشان دهنده ی ظرفيت بسیار بالا و استثنايي فضاي مجازي براي هدايت جنگ نرم است. به ويژه نبود بسياري از قيود و محدوديت ها كه براي ساير اقسام رسانه اي وجود دارد در محيط مجازي، گستره ی فعاليت در اين فضا را براي اهداف و انگيزه هاي امنيتي و سياسي افزایش می دهد. اين مجموعه شرايط است كه امروزه هوس بهره گيري از اين فضا را براي غلبه بر ديگر ملت ها در ميان مراكز قدرت جهاني ايجاد مي نمايد. حوادث چند ماه اخير ايران را بايد يك ميدان آزمون براي كاربرد فضاي مجازي در عمليات رواني و جنگ نرم دانست.
رويكرد مسؤولين و دولت هاي معاند (دشمن) با نظام اسلامي، به شفافيت بحث کمك مي كند. به عنوان نمونه، در ايام نزديك به 16 آذر كه قرار بود برخي از مخالفان با حضور در خيابان ها، به مقابله و تعارض با نظام بپردازند؛ «نتانياهو» نخست وزير رژيم اشغالگر رسماً به مقام های آمريكا توصيه كرد كه از ظرفيت وب سايت هاي اجتماعي با ارايه ی اطلاعات خاص براي هدايت آشوب هاي داخلي استفاده كند.
در مورد ديگري «هيلاري كلينتون» وزير خارجه ی آمريكا از تلاش کشورش براي استفاده از ظرفيت فضاي مجازي عليه ايران اشاره نمود. اشاراتي از اين دست، از اهميت اين حوزه جهت فعاليت رسانه اي براي برخورد با نظام هاي معارض در ادبيات سياسي آمريكا، پرده بر مي دارد.