به گزارش
گرداب، در یادداشت پیشین مطالبی در خصوص رسانه و پیام در آراء و نظریات مک لوهان بیان کردیم؛ گفته شد که مک لوهان برخلاف سایر اندیشمندان حوزه ارتباطات و رسانه، وسیله ارتباطی را فراتر از صرف وسایل ارتباط جمعی میداند و بیشتر به تاثیر خود وسیله معتقد است تا تاثیرات پیام.
این اظهار نظر مک لوهان وی را تا آنجا پیش میبرد که در ارائه نظریهی خود بیان می کند:"وسیله، پیام است"، در این مقال قصد داریم تا جنبه دیگر این قضیه را که در نظریات مک لوهان مورد غفلت واقع شده است، بررسی کنیم.
مبحث پیام و یا محتوا، ورای تاثیرات وسیله، خود به عنوان واقعیتی پویا در فضای رسانه عمل می کند. بررسی تاثیرات وسایل نوین ارتباطی نباید ما را از محتوا و پیامهای موجود در آنها غافل کند و باید برای هر کدام سهمی قابل توجه در تاثیرگذاری بر مخاطب قائل شد.
محتوای عرضه شده توسط رسانههای گروهی و به خصوص تلویزیون نقش مهمی در شکل دهی به شاکلهی فکری و جهانبینی افراد ایفا میکند، تلویزیون دیگر تنها به عنوان رسانهای سرگرم کننده به شمار نمیرود. این تاثیرات بیشتر در سنین کودکی که محدوده خاص زمانی برای جامعهپذیری کودک میباشد خود را نمایان میکند.
امرزوه در علم روان شناسی این امر ثابت شده است که آنچه ما میبینیم و یا درباره آن فکر میکنیم بر اعمال و رفتار ما تاثیر میگذارد. مشاهده تصاویر اکشن و خشونتآمیز از تلویزیون، هر چند برای گذران اوقات فراغت باشد اما آسیبهایی که بر روان و شخصیت فرد و خصوصا کودکان میگذارد غیرقابل جبران است، در بسیاری موارد ثابت شدهاست که مشاهده خشونت از تلویزیون منجر به کشیده شدن خشونت به فضای زندگی واقعی فرد شده است.
مؤسسه "روانشناسان آمريكا" در یکی از گزارشات خود چنین آورده است: "به طور متوسط، كودكان قبل از اتمام دورهی دبستان؛ نزدیک به 8000 قتل و صدهزار عمل خشونتآميز دیگر را در تلويزيون مشاهده میکنند." اين رقم تا زمانی كه اين كودك به سن 18 سالگی برسد، دو برابر ميشود. در عصر حاضر، كودكان ميزانی از خشونت و دعوا را ميبينند كه در گذشته، فقط توسط عدهی كمی از افسران پليس و مستخدمان ارتش مشاهده میشد.
مشاهده تصاویر خشونت آمیز فراتر از تصور، در ابتدا باعث نهادینه شدن خشونت در فرد و سپس موجب رفتار تهاجمی فرد در خانواده و میان همسالان خواهد شد.
کودک در سنی از جامعهپذیری است که از الگوهای ارائه شده تاثیر میپذیرد و به دلیل ضعف جنبهی تجزیه و تحلیل و نگاهی تفسیری در ذهن کودک در مرحله بعد به تقلید از کاراکترهای خشونتآمیز میپردازد.
"باندورا" از نظریهپردازان یادگیری اجتماعی؛ از "یادگیری مشاهدهای" به عنوان یکی از انواع ویژه پرخاشگری از یک نمونه یا الگو، یادکرده است.
وی در این نظریه، شخصیتهای تلویزیونی و فیلمها را به عنوان نمونههایی تعبیر میکند که کودکان رفتارهای نابهنجار روزمرهشان را ، از آنها یاد گرفتهاند؛ در چنین مواردی، تقلید ساده از خشونت رسانهای، به عنوان دلیلی برای رفتار خشن فرد و یا به عبارتی رابطهی علی بین تماشای خشونت از تلویزیون و پرخاشگری در فضای واقعی ذکر شده است.
مشاهده حوادث خشونتآمیز از تلویزیون سطح هیجان کودک را نیز بالا میبرد و در نتیجه موجب بروز افکار و احساسات پرخاشگرانهی بیاساسی نسبت به اطرافیان خود میشود.
در مرحلهای حادتر تماشای خشونت از تلویزیون ممکن است بر باورها و ارزشهای کودک هم تاثیر گذارد. برای مثال کودک این باور را پیدا کند که در تعارضات با دیگران، خشونت روش مناسبی برای حل این اختلافات میباشد و به ذهنیتی میرسد که خشونت را در این تعارضات پذیرفتنی دانسته و در تعامل با همسالان خود به پرخاشگری دست یازد.