گرداب- موسوی در جریان انتخابات دهم با تمجید از روال زندگی بدون تجمل مردم در اوایل انقلاب، از فراگیر شدن هژمونی طبقات فرا دستتر در جامعه و تسری آن به سمت اقشار انقلابی انتقاد میکرد، مروری بر زندگی وی در سالهای قبل، میزان پایبندی به این باور را نشان دهد...
آیا موسوی ساده زیست است؟در طول 20 سال سکوت موسوی و در جریان انتخابات دهم، طرفدارانش او را شخصیتی ساده زیست و مردمی معرفی میکردند. در حالی که ساده زیست بودن باید تمامی ابعاد شخصیت و زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی فرد را در بر بگیرد. به عبارت دیگر کسی که با کانونهای قدرت و ثروت پیوند دارد و در روز نیاز، همانند تبلیغات انتخاباتی اخیر از جیب گشاد این جماعت بهره میبرد؛ نمیتواند خود را در دایرهی افراد ساده زیست جای دهد.
موسوی خود نیز ادعای ساده زیستی دارد. وی در جایی با اشاره به روال زندگی بدون تجمل مردم در اوایل انقلاب، با تمجید از این شیوه میگوید: «در سالهای نخست پیروزی انقلاب یک نوع رجوع به سادهزیستی، همنشیتی با فقرا، به درد مردم رسیدن و فرار از دنیازدگی در میان تمامی نیروهای اسلامی پیدا شد و گسترش یافت. کمکم افتخاری شد که افراد، اندیشمندان و مردم به سمت قشرهای پاییندستتر رجوع کنند.
گاهی ممکن است به نظر بیاید که این کار منّتی بر گردن مستضعفان بود در حالیکه اگر به مجموعه دفاع مقدس و دهه اول انقلاب نگاه شود و اگر درست باشد که حیات معنوی یک ملت در حال بیداری و خیزش به اخلاقیات است، مشاهده میشود که سرچشمه این اخلاق، ایثارگری و فداکاری در میان اقشار پایین دست و فرو دست است.
اگر آمار کسانی که به جبههها شتافتند و خود و خانوادههای آنها از همه چیز خود گذشتند را نگاه کنید خواهید دید که اکثریت قریب به اتفاق این عزیزان از اقشار پایین جامعه هستند. اگر درست باشد که این ارزشهای اخلاقی بزرگترین سرمایهی این ملت باشند، باید گفت که در کشور شرایطی ایجاد شد و معنویتی در حال شکوفایی بود که این اقشار را باز به این زایندگی اخلاقی، ایدهها و آرمانها رساند. به همین دلیل این نخبگان انقلاب، مدیون مستضعفان هستند.»
[1] وی با انتقاد از روند قدرتگیری طبقات فرا دست در جامعه میافزاید: «امروز در جامعه اتفاقاتی افتاده است که مشاهده میشود هژمونی طبقات فرا دستتر در جامعه ما در حال فراگیر شدن است و به سمت اقشاری تسری پیدا کرده است که اخلاقیات انقلابی ما نشئت گرفته از آنهاست. یعنی همان پوششی که در طبقه اعیان مشاهده میشود که بهطور کاریکاتور و مضحکش در طبقات پایین نیز دیده میشود و در مورد رفتارها نیز چنین اتفاقی را مشهود است و این یعنی آن هژمونی برعکس شده که فضا را آلوده کرده است؛ البته این مسئله مطلق نیست و حمایت مردم از انقلاب نشان دهنده همین مسئله است ولی به هرحال به عنوان یک خطر در جامعه بروز و ظهور دارد. تشبیه به مرفهین بیدرد و خلقیات آن یک ضایعه برای انقلاب است.»
[2] اما باید دید این نظرات چه اندازه با زندگی سیاسی ـ اجتماعی موسوی سازگار است. شاید مروری بر زندگی وی در سالهای قبل به خوبی میزان پایبندی وی به این شعار را نشان دهد.
"نقاشیان" از چهرههای سرشناس سیاسی در دهه اول انقلاب معتقد است: «با کنارهگیری موسوی و شناخت بیشتر از بعضی از اطرافیان ایشان، شک و شبهههایی بهوجود آمد. موقعی که ایشان کنارهگیری کرده بود، شنیده میشد که برای یک دندان درد ساده به خارج از کشور میرود. یا برای بیماریهای بسیار سادهای به انگلستان سفر میکند. برای یک چک آپ پزشکی ساده قلب به انگلستان سفر میکند. البته خیلیها به انگلستان سفر میکنند، ولی در مورد ایشان که ادعاهای ویژهای در مورد سادهزیستی و حمایت از مستضعفان میکرد و میکند، این رفت و آمدها با علامت سؤال همراه است.»
[3]مورد دیگر که در ساده زیستی موسوی تردید ایجاد میکند، این است که رقم نجومی صد میلیارد تومان هزینه انتخابات موسوی از کجا آمده است؟ چه کسانی این پول را دادهاند؟ موسوی که معتقد است جزء مستضعفین است! جریانی که از این فرد حمایت و تحت عنوان جنبش سبز فعالیت میکند چه کسانی هستند؟
واقعیت امر این است که در طول دولتهای سازندگی و اصلاحات، فضایی را ایجاد کردند تا عدهای به قیمت تضعیف طبقات فرو دست جامعه، ارکان کلان اقتصاد کشور را به دست بگیرند و اینها بودند که در جریان انتخابات با تمام قوا از این جریان حمایت کردند.
[4] در خصوص این رویه، موسوی و گرایش مراکز ثروت و قدرت به وی، شاید دور از واقعیت نباشد که مدعی شویم توجه بیشتر دولت نهم به طبقه پایین دست و روستایی و نیز جملات شدید و غیرمنصفانه موسوی به دولت، توانست موج خواستههای طبقه متوسط و اقشار مدرن شهری را سوار بر حرکت انتخاباتی میرحسین موسوی کند.
در نتیجه میرحسین که با گفتمان مستضعفین وارد شده بود با ندای بازگشت به ارزشهای اول انقلاب قصد داشت عموم تودهها و به خصوص طبقات پایین شهری را همراه خود سازد، طبقه متوسط و بالای شهری را همراه خود میدید و البته برای عقب ماندن از موج حامیان جوان، مدرن و خواهان تغییر خود، ناگزیر بود تغییرات جدی را در گفتمان دهه شصتی خود وارد کند و یا حداقل مفاهیم مدرن جدیدی را به آن تزریق کند.
به عبارتی موسوی در وضعیتی گرفتار آمده بود که ناگزیر به تغییرگشت. از یک سو جدیدترین رقیب او، یعنی احمدی نژاد با برخورداری از گفتمان خاص و سابقه عملکردش در سفرهای استانی میتوانست به راحتی رأی اقشار پایین جامعه را همراه خود سازد و این شانس موسوی را برای پیروزی در طبقات پایین و شهرهای کوچک کم کرده بود و از سوی دیگر، حامیان جدی او از طبقات متوسط به بالا بودند.
چگونه آمیزه توهم و دروغ موسوی را در برگرفت؟یکی از جنجالیترین بخشهای تبلیغات انتخاباتی موسوی دروغگو خواندن رئیس دولت نهم بود. هنوز تصویر اتومبیلهای تبلیغاتی موسوی که تزیین شده با علامت دروغ ممنوع در خیابانها مانور میدادند از یادها نرفته است. وی این خط تبلیغی را در گفتوگوها و مناظرههای تلویزیونی و سخنرانیهای عمومی خود نیز دنبال کرد.
تا جایی که رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد از این هجمههای بیسابقه به رئیس جمهور قانونی کشور به شدت گلایه کرد. این شعارها و اتهام زنیها در حالی بود که مروری بر برخی اقدامهای موسوی در حین و بعد از انتخابات، از توهم و دروغگویی وی پرده بر میدارد. یکی از دلایل موسوی و تیم همراهش برای تقلب اعلام زود هنگام نتایج شمارش آرا از سوی وزارت کشور بود، این در حالی است که شخص وی در آخرین ساعات روز 22 خرداد و در کنفرانس خبری در جمع خبرنگاران خارجی در حالی که شمارش آرا به تازگی آغاز شده بود، با قاطعیت از پیروزی خود در انتخابات سخن گفت و بعد از آن نیز خواستار شمارش دقیق آرای خود از سوی وزارت کشور شد!
موسوی که برای دروغ بزرگ خود نتوانست سند متقنی ارائه دهد، به اقدامهایی تأمل برانگیز دیگری دست زد؛ شرکت در مجلس ختم "سعیده پورآقایی" یکی از قربانیان زنده آشوبهای پس از انتخابات در مسجد جامع قلهک تهران که پس از چندی مشخص شد اساساً این فرد در قید حیات است. برخی از چهرههای سیاسی اینگونه اقدامهای وی را ناشی از توهم زدگی وی میدانند.
محمدعلی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز و از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات، طی دفاعیات خود در دادگاه نیز بر غلبه توهم بر تصمیمات موسوی صحه گذاشته و با بیان اینکه
"ما اصلاحطلبان در بسیاری از موارد صداهایی را که باید میشنیدیم، نمیشنیدیم و در واقع صداهای جامعه متوسط به بالا را میشنیدیم."، تصریح کرد: «در واقع این توهم، توهم بزرگی بود که موسوی پیدا کرده و احساس میکرد که تقلب 11 میلیونی، امکان پذیر است.»
با این وجود، موضعگیری عجیب موسوی بعد از حوادث تلخ روز عاشورا نیز به خوبی نشان داد که وی تا چه اندازه حاضر است برای اثبات خود به دروغ و توهم در جامعه دامن بزند.
"خداجو" خواندن آشوبگران روز عاشورا که از قضا تعداد بسیاری از آنها پس از دستگیری به ارتباطات تشکیلاتی با منافقین و فرقه بهائیت اعتراف کردهاند، فهرست این نوع مواضع موسوی را کاملتر کرد. وی پس از اعدام 2 نفر از متهمان به بمبگذاری در محفل رهپویان وصال شیراز که با انجمن پادشاهی ایران نیز در ارتباط بوده و جمع زیادی از مردم بیگناه را به شهادت رسانده بودند، طی اقدامی عجیب اعدام این 2 نفر را محکوم کرد و آن را وسیلهای برای "ایجاد خوف در مردم جهت عدم حضور در راهپیمایی 22 بهمن" دانست!
[5]
محمدرضا تاجیک، مشاور میرحسین موسوی در انتخابات، یک شب قبل از راهپیمایی 22 بهمن 88 با حضور در گفتوگوی ویژه خبری، درباره روند مواضع و اقدامهای به دور از منطق موسوی طی حوادث پس از انتخابات، بدون نام آوردن از وی اعلام کرد:
«طبیعی بود که توهم پیروزی، توهم تقلب میآورد.» موسوی که احمدی نژاد را به خیال پردازی و توهم در عرصه تصمیمگیری متهم میکرد، روحیه ویژهای دارد که از چگونگی نگرش وی به عرصه زندگی حکایت دارد. شاید طنز آمیز به نظر برسد اگر گفته شود که وی تحت تأثیر تولیدات مجموعه تحت مدیریتش در فرهنگستان هنر قرار گرفته که خیال نقش ویژهای در آنها دارد.
بنابر اسناد موجود از آثار منتشر شده در این فرهنگستان طی دوره 11 ساله ریاست موسوی، میتوان به فصلنامه خیال، ویژهنامههای نقش خیال، طرح خیال، نوای خیال، سایه خیال، تصویر خیال، تندیس خیال، معراج خیال، اقلیم خیال، جوانه خیال، آوای خیال، صور خیال، فصلنامه خیال شرقی، ماهنامه آیینه خیال و ... اشاره داشت.
[6] جمعی از نویسندگان؛ راضیه امیری رز، فاطمه امیری رز و افسانه قائم
منابع:
[1]- سخنرانی موسوی در سالگرد برادران باکری، خبرگزاری فارس، 10/12/1388
[2]- همان
[3]- مصاحبه با نقاشیان، پیشین
[4]- همان
[5]- از نقاشی های خیال انگیز در فرهنگستان تا انکار جمعیت 22 بهمن در میدان آزادی ،رجا نیوز،11/12/1388
[6]- همان
منبع:
برهان