هالیوود و آخرالزمان

تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۰

ساده نگرانه‌‏ترین حرکت، شبیه‏‌سازى مفاهیم این سینما با مشترکات لفظى آن در تشیع و... براى ساختن فیلم‏‌هایى با مضمون صریح‏‌ترى درباره مهدویت و انتظار است که حتى در میان برخى نویسندگان و منتقدین هم دیده مى‌‏شود.

گرداب- موعودگرایى و مفاهیم آخرالزمانى، بستر دراماتیکى براى سینماى هالیوود است. تعداد فیلم‌‏هایى که مستقیماً یا ضمناً با این تم‏‌ها ساخته شده‌‏اند، فوق انتظارند. جاذبه‏‌هایى که دنیاى نادیده و موعود در انتهاى خود با خود حمل مى‏‌کند، پر از اکشن، اهریمن، نجات‌دهنده و قدرت‏‌هاى محیرالعقول و گسست‏‌ها و پیوندهاى غیرمنتظره، در زمان و مکان است و مگر سینما به چیزى جز اینها استوار مى‏‌شود؟ جاذبه‌‏هاى بصرى و دراماتیک برخى از این فیلم‏‌ها نظیر آرماگدون، ترمیناتور، ماتریکس و... هوش از سر تماشاگر عادت زده مى‏‌برد و ما را از نکته‏‌هاى اساسى‌‏ترى غافل مى‏‌کند. پایه‌‏هاى تئوریک و معرفتى این تصور از موعودگرایى بر چه پایه‌‏اى بنا شده است و این که با تماشا و دقت در مبانى این سینما، دچار چه حس منفعلانه‌‏اى مى‌‏شویم؟

ساده نگرانه‌‏ترین حرکت، شبیه‏‌سازى مفاهیم این سینما با مشترکات لفظى آن در تشیع و آه و حسرت و آرزو براى ساختن فیلم‏‌هایى با مضمون صریح‏‌ترى درباره مهدویت و انتظار است که حتى در میان برخى نویسندگان و منتقدین هم دیده مى‌‏شود! در ادامه این نگرش، سعى در پیدا کردن اسرار و رموز صهیونیستى و استکبارى و پیچاندن همه آن چه در فیلم دیده مى‏‌شود، براى اثبات مقصود دل و محکوم کردن سازنده و نویسنده است، بدون توجه به درستى یا نادرستى ادعاها و مستندات.

در این میان، آن چه بیش از هر چیز خودنمایى مى‌‏کند، سینما است. محکوم‌کنندگان و آرزومندان، هیچ کدام به مبانى سینما توجهى نمى‌‏کنند و فارغ از باید و نباید ذات این هنر (صنعت) به مضمون و بیشتر از آن به پشت پرده سینما نظر دارند. سینما براى حیات و رشد خود، نیاز به درنوردیدن عرصه‌‏هاى تازه و حتى ممنوع براى داستان‏‌پردازى دارد. در این میان، هر قدر فضاى تاختن اسب خیال، خصوصاً در امور غیرمحسوس بازتر باشد، صنعت‏گران هالیوودى، عشق بیشترى به آن مى‏‌ورزند.

امروز در سده دوم تاریخ سینما، هیچ بخش جذابى از کتاب مقدس و آثار و افسانه‌‏هاى کهن و اعتقادات افسونگر ادیان و مکاتب الهى و غیر الهى، از دیدرس آنها دور نمانده است. اعتقاد به موعود و منجى و اجراى آخرالزمان که فصل مشترک همه ادیان است نیز دستمایه جذابى براى بسیارى از کارگردان‏ها و تهیه‏‌کنندگان شده است؛ اما تنها چیزى از این مفاهیم در چرخه تولید سینما به کار گرفته مى‌‏شود که با ماشین تخیل همسانى داشته باشد و به عبارت دیگر، به جذابیت درام و رونق مالى منجر شود و البته نباید و نمی‌‏توان نگرش و مبانى یهودى و مسیحى را که در ساختار این سینما اهمیت زیادى دارد، ندیده گرفت؛ اما تفسیر، تعبیر، یا ترجمه و تأویل‏‌هاى غریب، بیش از همه به درک درست ما از آن سینما لطمه مى‌‏زند. آدرس غلطى که به دوستى با دشمن یا دشمنى بیهوده منجر شود، جز ضرر هیچ بهره‌‏اى براى ما ندارد.

برخى برنامه‏‌هاى تلویزیون و نقدهاى مطبوعاتى که براى روزنمایى و واشکافى از چهره فیلم‏‌هاى فریبنده آخرالزمانى ساخته و نوشته مى‌‏شود، مشحون از چیزهایى است که کمترین ارتباط را با سینما و بیشترین سود را نصیب سازندگان آنها مى‌‏کند. معمولاً مخاطبین این برنامه‏‌ها و نقدها، شناخت دقیقى از فضا و متن ندارند و آنچه را ارائه مى‌‏شود، حقیقت مسلم فرض کرده، با دیدگاه غلط به تماشا و برداشت از فیلم مى‌‏نشینند و از سوى دیگر، تبلیغى ضمنى براى اذهان آشفته و جست‏‌وجوگر نیز به وجود مى‏‌آید که اگر با همان تفاسیر ادامه یابد به نتایج خطرناکى منجر مى‌‏شود. شناخت درست از هر موضوع و پدیده، شرط لازم نقد و اظهارنظر است و در اینجا علاوه بر شناخت مفاهیم کلامى، باید از سینما و رابطه آن با جهان نیز شناخت داشته باشیم.

در این میان، علاقه‌‏ها و جاذبه‏‌هاى خارج از متن نیز سعى مى‌‏کند راهى به سوى سینماى ایرانى باز کند و مفاهیم ظاهراً مشابه را بازسازى یا باز تولید کند. هر چند تعداد فیلم‏‌هاى سینمایى و سریال‏‌هاى تلویزیونى با چنین مضمونى چندان زیاد نیست؛ اما علاقه و اشتیاق کسانى که سیاست‏گذارى مالى و فرهنگى این جریان را بر عهده دارند، آن قدر زیاد است که مى‌‏توان انتظار داشت در سال‏‌هاى نه چندان دور، تعداد فیلم‏‌هاى آخرالزمانى در سینما و تلویزیون ما قابل تأمل شود.

گرچه ضعف تکنولوژى در سینماى ما، مانع از ساختن آثار خیره‏‌کننده با جلوه‏‌هاى بصرى بهت‏‌انگیز مى‏‌شود اما لااقل در داستان‌‏سرایى و خلق موقعیت‌‏ها و شخصیت‏‌هاى بکر، تصور مى‌‏شود چیزهاى تازه و بدیعى وجود دارد. حکایت‏‌ها و داستان‏‌هاى تاریخى دوران غیبت، ماجراهاى خارق‌العاده یاران و مرتبطین با امام زمان که در منابع مختلف ذکر شده‌‏اند و نیز پیوندهاى موضوع مهدویت با جامعه معاصر و تبیین مفاهیمى مثل انتظار، غیبت، مصلح و منجى از دیدگاه تشیع، از دغدغه‌‏هایى هستند که آن سیاست‏گذاران و احتمالاً سینماگران انتظار دارند در این سینما بازتولید و عرضه شوند؛ اما آن چه براى داشتن چنین سینمایى لازم است، بسیار فراتر از این تصورات است.

بخشى از آن چه سینما را به وجود مى‌‏آورد، داشتن ایده جذاب و داستان خلاق است؛ اما تصور این که با موضوعات احتمالاً پرمخاطب و پرجاذبه، مى‌‏توان اثرى سینمایى را به وجود آورد که همه آثار و شرایط حرفه‏‌اى و هنرى را دارا باشد، اشتباه است. هر اثر هنرى، زمانى شکوفا مى‏‌شود و هویت مى‏‌یابد که علاوه بر رعایت مراتب هنرى در آفرینش آن، بستر معرفتى و نظرى کاملى در محیط آن موجود باشد؛ یعنى سیاست‏گذاران و سینماگران، علاوه بر شناخت دقیق سینما، از مضمون -که در اینجا موعود و مهدویت است- نیز آگاهى و اشراف کامل داشته باشند و رابطه منطقى و عقلانى بین این دو را تبیین کرده باشند. این رابطه، کمک شایانى به دورى گزیدن از ورطه شعار و تبلیغات صورى مى‌‏کند.

در سال‏‌هاى اخیر، تعداد عناوین و نام‏‌هایى که از سوى سیاست‏گذاران براى سینماى مطلوب ارائه، توصیه و تبلیغ شده است، کم نیست؛ سینماى معناگرا، سینماى مسلحانه، سینماى فرانگر و...؛ اما آنچه مغفول مانده و باعث ناتوانى در رشد این سینما شده، عدم معرفت و تبیین رابطه بین سینما و مضامین موردنظر سیاست‏گذاران است. در این موضوع، آنچه کم اهمیت و ساده تصور مى‌شود، این بستر و رابطه است که در نمونه هالیوودى، دقیقاً مى‌‏توان این توانایى را دید.

رابطه متقابل سرمایه، تکنیک و خلاقیت، بر پایه‌‏اى از مبانى حساب شده نظرى استوار شده است که هر چند ممکن است صرفاً جنبه سینمایى داشته باشد و فقط براى اثرى خاص بنا نهاده شده باشد اما مخاطب، کاملاً آن را جدى گرفته، همچون جزئى از فرامین مقدس، باور مى‌‏کند. این رابطه و بستر، در سینماى ما غایب است. موضوع عظیمى مثل "مهدویت"، اگر فارغ از این مراحل و مقدمات به سینما راه پیدا کند، جز لوث کردن و از دست دادن فرصت‏‌هاى بدیع خود و احتمالاً تقلید خام از نمونه هالیوودى، دستاوردى نخواهد داشت.

پژوهش سینمایى در این موضوع و تبیین رابطه قابل دفاع سینما با آن، از بایسته‏‌هاى ورود به چنین عرصه‏‌اى است. تنها ادعاى داشتن منابع و ذخایر کافى نیست و نیاز جدى و عمیقى به کاوش‏‌هاى سینمایى و هنرى در آن وجود دارد.

منبع: آینده روشن