Gerdab.IR | گرداب

نقش ديپلماسي عمومي در جنگ نرم براندازي در سكوت

تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱۳۸۹

ديپلماسي عمومي افزون بر تصحيح و اصلاح وجه كشوري در ميان مخاطبان، مي تواند با افكارسازي ملتي را نيز عليه نظام خود بشوراند و جايگزين كودتا و يا اشغال نظامي شود.

ديپلماسي عمومي يا مردمي، سازوكاري است كه در دوره هاي اخير از نظريه به تاريخ وارد و در بسياري از كشورهاي جهان عملياتي شده و بخشي از تاريخ سياسي و ديپلماسي كشورها را تشكيل داده است؛ زيرا ديپلماسي رسمي هرچند كه كارآيي بسياري در بيان قدرت و ايجاد تفاهم در ميان دولت ها ايفا مي كند ولي همراهي افكار عمومي و ملت ها را به دنبال ندارد. از اين روست كه ديپلماسي عمومي به عنوان مكمل به كار گرفته مي شود تا افكار عمومي ملت ها را نسبت به كشوري تغيير داده و مثبت سازند.

در حقيقت ديپلماسي عمومي يا مردمي، آن بخش از ديپلماسي است كه فراتر از سطح مناسبات دولت با دولت مي باشد و هدف آن تاثيرگذاري بر ذهن سازان و تصميم گيران اصلي ديگر جوامع و كشورها از طريق انتقال پيام هاي كليدي درخصوص وجه مثبت يك كشور است.
به سخن ديگر، ديپلماسي عمومي به معناي «تلاش هاي يك دولت براي درك، ارتباط و نفوذ در افكار عمومي كشورهاي هدف در جهت تحكيم منافع ملي آن كشور» به كار برده مي شود.

دراين روش، چهره كشور و ملتي به گونه اي تبليغ مي شود كه احتمال جذب، سرمايه، دانشجو و گردشگر را تقويت كمك كند و در نهايت به ارتقاي نفوذ و جايگاه خارجي و بين المللي و نيز سيطره دامنه نفوذ با ايجاد دوستاني موثر در بلند مدت بينجامد، زيرا بارها اين پيامد اثبات شده است كه «قدرت نرم مي تواند، تاثيرات سختي داشته باشد» و معادلات جهاني را تغيير دهد.

در اجراي اين راهبرد بازسازي وجه مثبت كشوري، مهم ترين ابزارها، فن آوري و دانشي است كه در نهايت به تغيير در نگرش مردم جهان نسبت به كشور و ملتي بينجامد و ناخودآگاه به يكي از سياستمداران و فعالان بي مزد و مواجب كشور تبديل گردد و دامنه نفوذ آن را تا كوچه و خيابان امتداد دهد.

ديپلماسي عمومي از طريق افكارسازي مي كوشد تا قدرت رقابت كشوري را در صحنه بين المللي افزايش دهد، زيرا اين افكار عمومي است كه جهان قدرت را مي سازد و آن را هدايت و رهبري مي كند. بنابراين تاثيرگذاري بر افكار عمومي ملت ها به معناي قدرت بيش تر و نفوذ بي هزينه تر و سود بيش تر مي باشد.

هر كشوري مي كوشد تا دامنه قدرت و نفوذ خويش را افزايش دهد و نقش خود را در مجامع بين المللي و جهاني استوار سازد. دراين ميان همدلي و همراهي ملت هاي ديگر با انديشه ها و سياست هاي دولتي مي تواند به معناي نفوذ و قدرت بيش تر باشد. بنابراين دولت با همراهاني در كشورهاي ديگر مي تواند مقاصد خود را پيش برد بي آن كه هزينه اي بپردازد.

يونس شكرخواه در تحليلي درباره عمليات رواني و ديپلماسي رسانه اي، به ديپلماسي عمومي نيز اشاره كرده و درباره آن از منابع خارجي مي نويسد: ديپلماسي عمومي (Diplomacy Public) در فرهنگ واژگان اصطلاحات روابط بين الملل كه درسال 1985 توسط وزارت خارجه آمريكا منتشر شده اين چنين تعريف شده است: «ديپلماسي عمومي به برنامه هاي تحت حمايت دولت اشاره دارد كه هدف از آنها اطلاع رساني و يا تحت تاثير قرار دادن افكار عمومي در كشورهاي ديگر است؛ ابزار اصلي آن نيز انتشار متن، تصاوير متحرك، مبادلات فرهنگي، راديو و تلويزيون
] و اينترنت[ است.» (ديپلماسي عمومي آمريكا 1381 ص 5).

هانس ان تاچ نويسنده كتاب ارتباط برقرار كردن با جهان درسال 1990 در تعريف ديپلماسي عمومي چنين نوشت: «تلاشهاي رسمي دولت براي شكل دادن به محيط ارتباطي در كشورهاي خارجي اي كه در آنها سياست هاي آمريكا اجرا مي شود، تا بدين وسيله از ميزان تاثيرات منفي، سو ء تعبيرها و سوء تفاهمها در زمينه روابط ميان آمريكا و كشورهاي ديگر كاسته شود.»

هيئت مأمور برنامه ريزي ادغام در وزارت خارجه آمريكا نيز درسال 1995، ديپلماسي عمومي را اين گونه تعريف مي كند: «ديپلماسي عمومي مي كوشد منافع ملي ايالات متحده را از طريق مفاهيم، اطلاع رساني و تأثيرگذاري بر مخاطبان خارجي ارتقا دهد.» سازمان اطلاعاتي ايالات متحده هم كه بيش از چهل سال به صورت تخصصي در زمينه ديپلماسي عمومي فعاليت كرده است، معتقد است: «ديپلماسي عمومي به دنبال آن است كه منافع ملي و امنيت ملي ايالات متحده را از طريق شناخت، اطلاع رساني و تأثيرگذاري بر مردم كشورهاي ديگر و گسترش گفت وگو ميان شهروندان و نهادهاي آمريكايي و همتايان خارجي آنها ارتقا دهد» (ديپلماسي عمومي آمريكا 1381 ص 6).

ميان ديپلماسي عمومي و ديپلماسي سنتي تفاوت هاي جدي وجود دارد؛ ديپلماسي عمومي صرفا با دولتها سروكار ندارد، بلكه مخاطب خود را در ميان افراد و سازمان هاي غيرحكومتي مي جويد. از سوي ديگر گفته مي شود فعاليت هاي ديپلماسي عمومي مي تواند معرف ديدگاههاي متفاوتي باشد كه از سوي افراد و سازمان هاي خصوصي يك كشور مثل آمريكا علاوه بر نظرات دولت آمريكا مطرح اند، درحالي كه ديپلماسي سنتي با روابط يك دولت با دولت ديگر مرتبط است و مقامات سفارت يك كشور ديگر، معرف آن كشور به شمار مي روند در صورتي كه ديپلماسي عمومي متضمن مشاركت بسياري از عناصر غيردولتي جامعه است (ديپلماسي عمومي آمريكا 1381 ص 7 و 8). به مفهوم ديگر تفاوت ديپلماسي عمومي و ديپلماسي رسمي در 1- غير رسمي بودن 2- مشخص نبودن هدف 3- فراگيرتر بودن مخاطبان 4- تنوع ابزار و امكانات ديپلماسي عمومي است.
فعاليت هاي اطلاع رساني و برنامه هاي ديپلماسي عمومي آمريكا به اشكال مختلف صورت مي گيرد كه اهم آنها به شرح ذيل است: الف- فعاليتهاي اطلاع رساني 2- فايلهاي بي سيم مانند ماهواره ها 2- سخنگويان و كارشناسان 3- متخصصان مقيم 4- برنامه كنفرانس از راه دور 5- چاپ و نشر 6- مراكز مطبوعاتي خارجي 7-مراكز كتاب و منابع اطلاعاتي 8-برنامه هاي راديو تلويزيوني بين المللي ب. مبادلات آموزش فرهنگي: 1-برنامه تبادل دانشجو، استاد و پژوهشگر 2-مبادلات آكادميك 3-مطالعات ايالات متحده، كمك به تاسيس و حفظ كيفيت برنامه هاي مطالعاتي پيرامون آمريكا در دانشگاه هاي خارجي 4-آموزش زبان انگليسي 5-ديدارهاي بين المللي 6-توريسم ج.خبرپراكني بين المللي: 1-صداي آمريكا 2-خبرپراكني هاي وابسته به صداي آمريكا 3-خدمات فيلم و تلويزيونهاي بين المللي 4-راديو مارتي و تلويزيون مارتي
5-راديو آزادي (سبيلان 1382 A ش و 10227 ع).

نقش ديپلماسي عمومي در جنگ نرم
ديپلماسي عمومي كاركردهاي مهمي در جهان سياست امروز بازي مي كند. به اين معنا كه تنها هدف بازسازي وجه مثبت كشوري در ميان مخاطبان نيست بلكه در برخي از موارد مي توان حتي با ديپلماسي عمومي و مردمي، ملتي را ضدنظام حاكم و دولت خود شورانيد و آنان را همراه سياست هاي كلان و حتي خرد خود كرد. اين گونه است كه ملتي تحت تاثير ديپلماسي عمومي، خواهان هماهنگي دولت با دولت ديگري مي شود كه اين گونه در ميان مردم و ملت محبوبيت يافته است.
براي دست يابي به اين مهم، دادن بورسيه هاي دانشجويي به نخبگان كشورها، ايجاد انجمن هاي فعال دانشجويي براي مديريت دانشگاه ها، راه اندازي رسانه هايي براي كشورهاي هدف و مخاطب با نشان دادن جنبه هاي مثبت كشور و مانند آن مي توان يك ديپلماسي عمومي فعالي را پديد آورد.
در ديپلماسي عمومي ومردمي، انتقال پيام هاي صحيح به مردم مرتبط آن هم به طريق مناسب، مي بايست به گونه اي انجام شود تا مثبت انديشي در خصوص ارزش ها و كيفيات ملت و دولت در هسته پيام ها تعبيه گردد. به نظر مي رسد كه ديپلماسي عمومي بريتانيا درباره ايران از طريق رسانه هاي چون بي بي سي فارسي و بورسيه دادن به نخبگان و ايجاد انجمن هاي دوستي مرتبط، تا اندازه موثر بوده است.

به گونه اي كه بسياري از مردم مرفه و غرب زده شمال شهر تهران، همانند انگليسي ها مي انديشند، غذا مي خورند، جشن مي گيرند، سياست مي ورزند و به سياست هاي انگليسي عمل مي كنند.

ديپلماسي مردمي انگليس موفق شد تا بريتانيا را سرزمين آزادي هاي و مردم سالاري معرفي كند و پيشينه آن را تصحيح كند و نشان دهد كه حقوق اقليت ها در آن مراعات مي شود و اقليت هاي مذهبي و نژادي از همه حقوق خود برخوردار مي باشند. بريتانيا كشوري آزاد، منعطف و مطلوب براي زندگي است و ايران مي بايست در سياست و زندگي به اين سمت گرايش يابد. اين گونه است كه انجمن هاي ايراني در بريتانيا خواسته اين وجه مثبت زندگي بريتانيايي را تبليغ مي كنند وهمراهانشان در ايران آن را در خيابان ها و كوچه ها مي برند.

البته ديپلماسي عمومي افزون بر تصحيح و اصلاح وجه كشوري در ميان مخاطبان، مي تواند با افكارسازي ملتي را نيز عليه نظام خود بشوراند و جايگزين كودتا و يا اشغال نظامي شود.

از اين روست كه از سوي ايالات متحده و ديگر كشورهاي متخاصم غربي از جمله انگليس و فرانسه و دولت صهيونيستي، بهره برداري از ابزارهاي «ديپلماسي عمومي» در جهت تحقق «براندازي در سكوت» يا «براندازي نرم» به عنوان يكي از اولويت هاي راهبرد دفاعي امنيتي خود، در ارتباط با ايران، تعريف كرده و گسترش محيط هاي مجازي تهديدزا يا سايبر را در دستور كار خود قرار داده است.

در اين روش، بدبين ساختن جامعه به كارگزاران نظام، بحران سازي از طريق ايجاد تنش هاي داخلي، بالا بردن سطح انتظارات جامعه و تخصيص بودجه لازم براي گسترش راديوهاي موج كوتاه، شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان و خبرگزاري هاي اينترنتي مخالف نظام از راهبردهاي آمريكا در ديپلماسي تهاجمي عليه ايران نام برده مي شود. هدف آمريكا از بهره گيري ديپلماسي عمومي در جنگ نرم، وادار كردن كارگزاران نظام به امتيازدهي در عرصه هاي سياسي- امنيتي، تضعيف انسجام فكري- رويه اي كارگزاران نظام و ايجاد شكاف ميان سطوح جامعه و حاكميت مي باشد. در اين روش، ديپلماسي نرم، عمومي و يا همان سايبر ديپلماسي در واقع بخشي از بدنه دولت الكترونيك و ساختار دولت مجازي است كه اين بخش خود مستلزم تقويت بخش «فناوري ارتباطات و اطلاعات» است كه آمريكايي ها و انگليسي ها و اسرائيلي ها به خوبي از آن در جنگ نرمي كه در زمان انتخابات دهم رياست جمهوري اتفاق افتاده بهره بردند.

در گزارش مركز پژوهش هاي مجلس از توسعه اطلاع رساني ديجيتال، اقدامات مثبت مجلس شوراي اسلامي و دولت از طريق وب، ارتقاي ضريب نفوذ ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران در رسانه هاي خارجي و توسعه بدنه دولت الكترونيك در حوزه هاي بين المللي به عنوان بعضي از مزاياي گسترش «سايبر ديپلماسي» در حوزه سياست خارجي نام برده شده و آمده است: امروزه بهينه سازي و مديريت افكار عمومي به يكي از ابزارهاي حاكميت براي تسهيل و تسريع در دستيابي به اهداف سياسي- امنيتي تبديل شده است چرا كه در ديپلماسي نوين «مديريت افكار عمومي» جايگاه مهمي دارد و كشمكش ها از طريق جريان ديجيتالي اطلاعات رصد مي شود و در اين راستا توجه به افزايش عمق نفوذ راهبردي جمهوري اسلامي ايران از طريق محيط هاي مجازي مانند سايبر ديپلماسي بسيار مهم است.

در پايان مي توان گفت باتوجه به اينكه گفتمان سازي، تصويرسازي و اقناع ديگران در سياست خارجي جايگاه تاثيرگذاري يافته است، به همين دليل نقش رسانه ها در پردازش و اقناع ديگران بسيار مهم تر از گذشته شده است.

به هر حال، به نظر مي رسد كه در جنگ نرم، انگليسي ها حتي قوي تر و عملياتي تر از آمريكايي ها وارد شده اند و زيركي خود را در اين حوزه نيز به نمايش گذاشتند؛ زيرا همواره خانه روباه مكاني براي فريب بوده است و روباه جز از مكر و فريب نمي تواند بر شيران روزگار چيره شده و بر آنان حكومت كند. انگليس بي گمان بر پايه ديپلماسي مردمي، روباهي زيرك و مكاري است كه دست شيطان بزرگ را نيز از پشت بسته است.

منبع: كيهان